#جلسه۱۲۰ #علیزاده
موضوع له اسم جنس ذات ماهیت بدون هیچ قید و شرطی است و حتی قید لا بشرطی هم ندارد ، یعنی موضوع له آن ، ماهیت لا بشرط مقسمی است . نظریه مصنف در اینجا هماهنگ با نظریه سلطان العلما است.
1. بشرط شیء : یعنی ماهیت مقید به قید وجودی ، مثل اینکه گفته شود ، موضوع له ( رجل ) ماهیت رجل با قید وحدت است ، یعنی یک مرد.
2. بشرط لا : یعنی ماهیت مقید به قید عدمی ، مانند انسان مقید به عدم کفر.
3. لا بشرط قسمی : ماهیتی که در آن در نظر گرفته شده است که ، لا بشرط و خالی از هر قید و شرطی باشد ، مانند لفظ انسان ، چنانچه وضع شود برای حیوان ناطق مقید به اینکه خالی از هر قید و شرطی باشد.
4. لا بشرط مقسمی : ذات معنا بدون در نظر گرفتن هیچ قیدی حتی خود این قید که نباید چیزی قید و شرط آن ماهیت و معنا باشد ، یعنی ذات ماهیت حتی خالی از قید لابشرطیت .
دلیل مصنف بر اینکه موضوع له و معنای اسم جنس ، ماهیت لا بشرط قسمی نیست ، این است که لابشرط قسمی یک مفهوم و کلی عقلی است که جایگاه آن فقط در ذهن است و قابل انطباق بر افراد نیست و حال آنکه مطلق ، قابل انطباق است.
همچنین موضوع له آنها ماهیت بشرط شی به این نحو که سریان و شمول ، قید ماهیت باشد ، نیست ، زیرا اگر لفظ مطلق مقید به تعمیم باشد ، نمیتواند بر افراد و مصادیق خارجی صدق کند ، چراکه این صدق با آن قید عمومیت منافات دارد.
نظر مصنف : موضوع له اسماء اجناس ماهیت لا بشرط مقسمی است .
اصول 5 جلسه 128. بیان مقدمات حکمت و میفرماید اول باید متکلم در مقام بیان باشد 2 قرینه بر خلاف نباشد 3 قدر متقین در مقام تخاطب نباشد. قدر متقین گاهی در وجود خارجی است یعنی اگه اسم مطلقی ب کار رود دارای افرادی است که در ذهن میآید ب دلیل وجود خارجی افراد آن مثل اکرم العلما که شامل علمای اعلم نیز میشود و دلیل این قدر متیقن به وجود خارجی افراد است و باید در مقام تخاطب قدر متقین باشد مثل شخصی سوال میکند و آن شخصی ک در مقام جواب است سوال سائل را لحاظ میکند و بین سوال کننده و سوال قدر متیقنی است مثل اکرم العلماء که علمایی که داخل سالن هستند راشامل میشود اما اختصاص آن به افراد داخل است که قدر متیقن آنرا اثبات میکند اما در خارج علما شامل شاخص علما میباشد و متبادر به ذهن علما درجه یک میباشد و این قدر متقین در مخاطب تخاطب با قدر متیقن با امور خارجی متفاوت است پس قدر متیقن در مخاطب تخاطب با قدر متیقن در مقام استعمال فرق دارد مثل لفظ پلیس که متبادر به ذهن شامل کسانی استکه در چهاراه هستند اینا قدر متیقن در خارج است که متبادر به ذهن است اما قدر متیقن در مقام استعمال شامل تمام پلیسها میشود حتی پلیسی که پشت میز نشسته و لباس شخصی نیز دارد پس بین قدر متیقن در مقام استعمال با قدر متیقن در مقام تخاطب متفاوت است
#جلسه128 #علیزاده
جسله 129 اصول 5. مقدمات حکمت که موارد آنرا بیان کردند که اول در مقام بیان باشد 2 قرینه بر خلاف نباشد 3 قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد زیرا در این مورد متکلم میخاهد تمام غرض خود را برساند که با این قدر متیقن فقط تمام این قدر متیقن را میرساند پس باید متکلم حکیم بدون قرینه و اینکه قدر متیقن در مقام تخاطب نیز نداشته باشد اطلاق گیری صحیح میباشد و مقصود متکلم مطلق میباشد اما اگر در مقام اهمال یا اجمال باشد یا متلکم حکیم نباشد اخلال به غرض حاصل میشود و اطلاق گيري صحیح نمیباشد و در ادامه استاد عبارت این موارد را خواندن و مقدمات حکمت را بیان کردند که توضیح آن نیز در جلسه قبل گذشت
#علیزاده #جلسه129