eitaa logo
تقریرات دروس کفایه استاد سید شبیری
90 دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
11 فایل
کانال تقریرات دروس کفایه الاصول (اصول5)📒 بانظارت استاد معزز سیدشبیری برای ارسال #اشکالات علمی، #انتقادات، #پیشنهادات، #مطالب مفید و ارسال #جزوات درسی ارتباط باشید👇 @rejal_admin تبلیغ و تبادل👇 @Admin_rejal
مشاهده در ایتا
دانلود
پنجمین لفظ مطلق اسم نکره است،نکره بر دوقسم است۱به جهت عدم معین بودن درنظر مخاطب است مانند جینی برجل۲به جهت عدم معین بودن در واقع است اسم جنس ونکره به معنی دومش،اطلاقش هم ازحیث لفظ است هم ازحیث معنی محقق قمی درتعریف مطلق به ماهیت مرسل اشاره کردند وگفتند ان چیزی که شمول بدلی دارد وطبق این تعریفاسم جتس ونکره مطلق نمیشوند چون برشمول وارسال دلالت نمیکند مرحوم اخونداین سخن راقبول داریم اما مبنا دچاراشکال است چون اسم جنس ونکره مطلق هستندونسبت این سخن به مشهور محل اشکال است
استعمال لفظ مطلق در اسم جنس و نکره به معنای طبیعت واحده استعمال حقیقی ست زیرا هر کدوم از این دو لفظ بدون قید بکار میروند طبق نظر مشهور که مطلق را ماهیت بشرط شیئ میدانند مجازی ست البته آخوند در نسبت این قول به مشهور تردید کرده است ۵ ۱۴۰۰/۱/۲۳
موسوی زاده فر ادامه بحث... درباره مطلق دو نظریه است: 1. قدماء: مطلق به لفظی گفته می شود که برای لفظ با قید شمول وضع شده است. طبق این نظریه، تقیید مطلق جایز نیست مگر مجازا، چون وقتی قید زده می شود که دیگر لفظ با قید شمول نیست. مثلا رجل عالم، قابل انطباق بر همه افراد نیست و قید شمول نیست و مجاز می شود. 2. متاخرین: مطلق برای اصل طبیعت وضع شده است، طبق این نظریه تقیید مطلق جایز است حقیقة، چون بعد از قید، مطلق در معنای خودش به کار رفته است، اما از باب تعدد دال و مدلول است، پس تقیید تنافی با موضوع له ندارد و مطلق در معنای خودش به کار رفته است. در مثال بالا، رجل عالم، مجاز نیست و حقیقت است. نکته دوم: اگر مراد از مطلق، مقید باشد و قید قرینه بر مراد باشد، در این صورت تقیید مطلقا موجب مجازیت می شود. مثلا قرینه است که خمراد از رقبه، رقبه مومنه، بنا بر عقیده قدماء که مجاز است و بحثی نیست و قید شمول کنار رفته است اما بنا بر عقیده متاخرین هم از باب تعدد دال و مدلول است و خود مطلق در مقید به کار رفته است و مجاز است آیا گفتن مطلق به الفاظ اربعه (اسم جنس، علم جنس، مفرد معرف به ال جنس، نکره به معنای دوم) صحیح است یا خیر؟ جواب: مطلق دو معنا دارد: 1. معنای لغوی: طبق این معنا اطلاق مطلق بر این الفاظ صحیح است. 2. معنای اصولی: برای مطلق در اصول دو معنا گفته شده است: الف: معنای متاخرین: مطلق همان معنای لغوی را دارد، طبق این معنا اطلاق مطلق صحیح است. ب: معنای منصوب به قدماء: مطلق لفظی است که برای طبیعت به قید شمول و عموم بدلی وضع شده است، طبق این معنا اطلاق مطلق صحیح نیست، چون این الفاظ مقید به شمول و عموم بدلی نیستند. تامل نکره به معنای دوم مقید به شمول و عموم بدلی است
نکره اسم جنس همراه با تنوین است معانی الفاظ نکره در مقام اخبار به معنای فردی است که نزد متکلم مشخص است ولی نسبت به مخاطب مجهول است و در مقام انشاء به معنای طبیعت واحد است به نظر مصنف از تقیید مطلق مجاز لازم نمی‌آید اما مشهور می‌گویند که استعمال مطلق در مقید، مجاز است این به خاطر آن است که مصنف، مطلق را از مصادیق معنای لابشرط مقسمی می‌داند لذا لفظ مطلق هنگام تقیید در معنای خودش به کار رفته و معنای قید هم از قرینه بدست می آید که از باب حقیقت می شود اما بنا بر مبنای مشهور که مطلق را ماهیت لا بشرط شی یعنی به شرط اطلاق و ارسال می دانند مطلق هنگام تقیید مجاز میشود
99/1/23 مطلق:نکره: نکره بر طبیعت مقید به وحده وضع شده است از جهت معنا مطلق است ،مردد نیست زیرا مردد در خارج معنا ندارد از لحاظ معنا مثل اسم جنس است و فرق آن با اسم جنس این است که مقید به قید وحدت است مشهور: آنچه به مشهور نسبت داده در معنای مطلق؛مطلق مقید به ارسال و شمول بدلی است اگر این طور باشد اسم جنس و نکره دیگر مطلق نیستند.
مقدمات حکمت: ۱.متکلم باید در مقام بیان باشد. ۲.قرینه بر خلاف نباشد. ۳.قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد. قدر متیقن گاهی در وجود خارجی است یعنی اگر اسم مطلقی به کار رود دارای افرادی است که در ذهن می اید.مانند اکرم العلما که شامل علما اعلم میشود. دلیل این قدر متیقن به وجود خارجی افراد است و باید در مقام تخاطب قدر متیقن باشد ،مانند شخصی سوال می کند و ان شخص که در مقام جواب است سوال سائل را لحاظ می کند و بین سوال کننده و سوال قدر متیقنی است مثل اکرم العلما،مثل اکرم العلما که علمایی که داخل سالن هستند را شامل میشود اما اختصاص ان به افراد داخل است که قدر متیقن انرا اثبات میکند اما در خارج علما شامل شاخص علما میباشدو متبادر به ذهن علما درجه یک است.پس قدر متیقن در مخاطب تخاطب با قدر متیقن در مقام استعمال فرق دارد مانند لفظ پلیس ‌‌
مقدمه سوم: گاهی در مقام تخاطب بعضی از قدر متیقن هستند.یعنی الان که دارد صحبت میکند،این سخنش قدر متیقن دارد،و این سخن در غیر این موقعیت ممکن است دارای قدر متیقن نباشد.ونفس کلام به کمک قرینه مفید ثبوت حکم برای ان است، دراین صورت نمی توان از کلام اطلاق گیری کرد.مانند عالم در اکرام.مجتهد و فقیه است. قدر متیقن: ۱.در مقام تخاطب ۲.در غیر مقام تخاطب
اصول 5 جلسه 128. بیان مقدمات حکمت و می‌فرماید اول باید متکلم در مقام بیان باشد 2 قرینه بر خلاف نباشد 3 قدر متقین در مقام تخاطب نباشد. قدر متقین گاهی در وجود خارجی است یعنی اگه اسم مطلقی ب کار رود دارای افرادی است که در ذهن می‌آید ب دلیل وجود خارجی افراد آن مثل اکرم العلما که شامل علمای اعلم نیز میشود و دلیل این قدر متیقن به وجود خارجی افراد است و باید در مقام تخاطب قدر متقین باشد مثل شخصی سوال می‌کند و آن شخصی ک در مقام جواب است سوال سائل را لحاظ می‌کند و بین سوال کننده و سوال قدر متیقنی است مثل اکرم العلماء که علمایی که داخل سالن هستند راشامل می‌شود اما اختصاص آن به افراد داخل است که قدر متیقن آنرا اثبات می‌کند اما در خارج علما شامل شاخص علما میباشد و متبادر به ذهن علما درجه یک میباشد و این قدر متقین در مخاطب تخاطب با قدر متیقن با امور خارجی متفاوت است پس قدر متیقن در مخاطب تخاطب با قدر متیقن در مقام استعمال فرق دارد مثل لفظ پلیس که متبادر به ذهن شامل کسانی استکه در چهاراه هستند اینا قدر متیقن در خارج است که متبادر به ذهن است اما قدر متیقن در مقام استعمال شامل تمام پلیس‌ها می‌شود حتی پلیسی که پشت میز نشسته و لباس شخصی نیز دارد پس بین قدر متیقن در مقام استعمال با قدر متیقن در مقام تخاطب متفاوت است
جسله 129 اصول 5. مقدمات حکمت که موارد آنرا بیان کردند که اول در مقام بیان باشد 2 قرینه بر خلاف نباشد 3 قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد زیرا در این مورد متکلم میخاهد تمام غرض خود را برساند که با این قدر متیقن فقط تمام این قدر متیقن را می‌رساند پس باید متکلم حکیم بدون قرینه و اینکه قدر متیقن در مقام تخاطب نیز نداشته باشد اطلاق گیری صحیح میباشد و مقصود متکلم مطلق میباشد اما اگر در مقام اهمال یا اجمال باشد یا متلکم حکیم نباشد اخلال به غرض حاصل می‌شود و اطلاق گيري صحیح نمیباشد و در ادامه استاد عبارت این موارد را خواندن و مقدمات حکمت را بیان کردند که توضیح آن نیز در جلسه قبل گذشت
اصول 5 بیان مقدمات حکمت : ۱. باید متکلم در مقام بیان باشد 2 . قرینه بر خلاف نباشد 3 . قدر متقین در مقام تخاطب نباشد. قدر متقین گاهی در وجود خارجی است یعنی اگه اسم مطلقی ب کار رود دارای افرادی است که در ذهن می‌آید به دلیل وجود خارجی افراد آن مثل اکرم العلما که شامل علمای اعلم نیز میشود دلیل این قدر متیقن به وجود خارجی افراد است و باید در مقام تخاطب قدر متقین باشد مثل شخصی سوال می‌کند و آن شخصی ک در مقام جواب است سوال سائل را لحاظ می‌کند و بین سوال کننده و سوال قدر متیقنی است مثل اکرم العلماء که علمایی که داخل سالن هستند راشامل می‌شود اما اختصاص آن به افراد داخل است که قدر متیقن آنرا اثبات می‌کند اما در خارج علما شامل شاخص علما میباشد و متبادر به ذهن علما درجه یک میباشد و این قدر متقین در مخاطب تخاطب با قدر متیقن با امور خارجی متفاوت است پس قدر متیقن در مخاطب تخاطب با قدر متیقن در مقام استعمال فرق دارد مثل لفظ پلیس که متبادر به ذهن شامل کسانی استکه در چهاراه هستند اینا قدر متیقن در خارج است که متبادر به ذهن است اما قدر متیقن در مقام استعمال شامل تمام پلیس‌ها می‌شود حتی پلیسی که پشت میز نشسته و لباس شخصی نیز دارد پس بین قدر متیقن در مقام استعمال با قدر متیقن در مقام تخاطب متفاوت است علی محمدیان
اصول 5. مقدمات حکمت که موارد آن بیان شد که :1. در مقام بیان باشد 2 . قرینه بر خلاف نباشد 3 . قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد زیرا در این مورد متکلم میخواهد تمام غرض خود را برساند که با این قدر متیقن فقط تمام این قدر متیقن را می‌رساند پس باید متکلم حکیم بدون قرینه و اینکه قدر متیقن در مقام تخاطب نیز نداشته باشد اطلاق گیری صحیح میباشد و مقصود متکلم مطلق میباشد اما اگر در مقام اهمال یا اجمال باشد یا متلکم حکیم نباشد اخلال به غرض حاصل می‌شود و اطلاق گيري صحیح نمیباشد علی محمدیان
جلسه ۱۲۸ و ۱۲۹ مقدمات حکمت: ۱_ متکلم در مقام بیان تمام مرادش باشد و اهمال و اجمالی در کلامش نباشد. ۲_ قرینه ای بر خلاف اطلاق نباشد. ۳_ در مقام تخاطب قدر متیقنی وجود نداشته باشد. در خصوص مقدمه اول باید گفت که مراد جدی متکلم ملاک نیست بلکه مراد متکلم صرفاً جعل قانون و قاعده کلی است. مراد از بیان در مورد مقدم اول بیان استعمالی است. قدر متیقن هم دوقسم است: الف) قدر متیقن خارجی ب) قدر متیقن در مقام تخاطب قدر متقین گاهی در وجود خارجی است یعنی اگه اسم مطلقی ب کار رود دارای افرادی است که در ذهن می‌آید ب دلیل وجود خارجی افراد آن مثل اکرم العلما که شامل علمای اعلم نیز میشود و دلیل این قدر متیقن به وجود خارجی افراد است و باید در مقام تخاطب قدر متقین باشد مثل شخصی سوال می‌کند و آن شخصی ک در مقام جواب است سوال سائل را لحاظ می‌کند و بین سوال کننده و سوال قدر متیقنی است مثل اکرم العلماء که علمایی که داخل سالن هستند راشامل می‌شود اما اختصاص آن به افراد داخل است که قدر متیقن آنرا اثبات می‌کند اما در خارج علما شامل شاخص علما میباشد و متبادر به ذهن علما درجه یک میباشد و این قدر متقین در مخاطب تخاطب با قدر متیقن با امور خارجی متفاوت است پس قدر متیقن در مخاطب تخاطب با قدر متیقن در مقام استعمال فرق دارد مثل لفظ پلیس که متبادر به ذهن شامل کسانی استکه در چهاراه هستند اینا قدر متیقن در خارج است که متبادر به ذهن است اما قدر متیقن در مقام استعمال شامل تمام پلیس‌ها می‌شود حتی پلیسی که پشت میز نشسته و لباس شخصی نیز دارد پس بین قدر متیقن در مقام استعمال با قدر متیقن در مقام تخاطب متفاوت است.
مقدمات حکمت۱متکلم درمقام بیان باشد ان هم بیان کامل۲قیدی برخلاف نباشد۳قرینه قدرمتیقن درمقام تخاطب نباشد اگراین مقدمات تمام باشد ازلفظ مطلق عموم استفاده میشود واگرمتکلم از ان عموم استفاده نکند،اخلال به غرض خودش حاصل شده است اگر گوینده لفظی رابگوید که عام باشد ومقدمات حکمتش هم کامل باشداما غرضش خاص باشد،خلاف حکمت است وازمولای حکیم همچنین کلامی صادرنمیشود
حسن قائمی جلسه 128 فصل مقدمات حکمت1متکلم درمقام بیان باشد2قرینه ای ذکرنشده باشد3قدرمتیقن درمقام تخاطب نباشد قدرمتیقن گاهی دروجودخارجی گاهی هم درمقام استعمال میباشد.که مابه مورد دوم کاری نداریم مثل کلمه پلیس که مطلق میباشد شامل همه پلیس هامیشودولی آنچه به ذهن میآیدپلیسی که دارای لباس سفیدهستش که قدرمتیقن خارجی میباشد
حسن قائمی جلسه129 متکلم درمقام بیان تمام مرادش باشدبه نحوی که اهمالی نباشد گوینده فردمتیقن تمام مرادمن است متکلم سخنی بگوید مقام بیان باشد قرینه ای نباشد قدرمتیقن درمقام تخاطب نباشد این نیشودمقدمات حکمت متکلم درمقام بیان باشد شرط اساسی میباشد
اصول ۵ مقدمه سوم از مقدمات حکمت این است که قدر متیقنی در مقام تخاطب وجود نداشته باشد در مقام تخاطب نه در خارج بلکه بین شنونده و گوینده قدر متیقنی وجود نداشته باشد در مقام تخاطب یعنی الان که دارد صحبت می کند این سخنش قدر متیقن دارد و نفس کلام به کمک قرینه مفید ثبوت حکم برای آن است مثلاً گوینده می‌گوید اکرم عالما که فرد یقینی آن مجتهد و فقیه است نه علمای غیر دینی در این صورت نمیتوان از کلام اطلاق گیری کرد هر چند به صورت کلی و در خارج لفظ عالم بر همه صاحبان دانش اطلاق میشود اما چون در مقام تخاطب به علمای دینی اطلاق میشود لذا نمیتوان اطلاق گیری کرد
سومین مقدمه از مقدمات حکمت این بود که قدر متیقن در مقام تخاطب نباشد قدر متیقن گاهی در وجود خارجیست و گاهی در مقام استعمال است درست است وضع شده برای اعمیت ولی بعضی از افراد انسباق دارند فلذا شاید همین قدر متیقن در مقام استعمال قرینه بر عدم اطلاق و عدم شیوع و سریان شود و میشود اراده مقید شده باشد فلذا قابل اطلاق گیری نیست ۵