#خاطره_ارسالی
سلام ممنونم بابت کانال خوبتون🙏
بهترین ماه رمضونم دوره عقد بودیم با شوهرم
اونموقع سریال خروس نشون میداد تیتراژش علیزاده میخوند هواتو کردم منه حیرون تو این روزا هواتووووو کردم میزدم زیر گریه 😅😅اخه از شوهرم دور بودم شهرامون جدا بود
بعد یه دفه دم تیتراژه زنگ زد اون گریه کرد من گریه کردم😅😅😂😂 الان میگم چ لوس بازی داشتیما
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
#خاطره_ارسالی
#ماه_رمضان
سلام من یادمه یه بار بچه که بودم رفته بودم پارک بازی کنم بعد ازین که خسته وتشنه شدم رفتم
از آبخوری آب خوردم حالا آب نخور کی بخور
قشنگ سیراب که شدم تازه اونموقه هم نه یک ساعت بعدش یادم اومد که عههه من روزه بودم :))))
بعد رفتم پیش مامانم زازار گریه که من روزمو خوردم
مامانم که فهمید من ازعمد نخورده بودم بهم گفت اشکالی نداره اگه یادت نبوده روزه ت باطل نشده منم انقد خوشحال شدم که نگو
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
#خاطره_ارسالی
#ماه_رمضان
سلام من دخترم وقتی کوچولو بود خیلی گریه میکردوبهانه میگرفت یه سال یه ماه رمضان که خیلی هم گرم بود منم روزه داشتم گفت آب میخوام براش آوردم نخوردوگفت نمیخوام منم ناراحت شدم و همه ی آب روخوردم بعد چند دقیقه به خودم اومدم ای دل قافل من که روزه بودم چون احکامش رو میدونستم اگه نفهمی و چیزی بخوری روزه درسته خیلی خوشحال شدم که تشنگی م برطرف شد☺️☺️
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
#خاطره_ارسالی
#ماه_رمضان
سلام ،من همسرم باماشین کارمیکنه،چندسال پیش که ماه رمضان توگرمابود،همسرم ازصبح پشت فرمون بود،ماشینشم خوب داغون وکولرمولرنداشت😊نیم ساعت به اذان رسید خونه وازشدت گرماوخستگی بیهوش شدوازحال رفت ،منم مجبورشدم آب بریزم روی صورتش ودهانش❤️ این خاطره روهیچ وقت فراموش نمیکنم وحتی پسرم که ۲۲ سالشه واون موقع کوچیکتربودهمیشه به یادداره، دیشب موقع افطارهمسرم هنوز نرسیده بود،نیم ساعت ازاذان گذشته بود،پسرم سومم خیلی نگران پدرش بودکه هنوزافطارنکرده،پسردومم گفت نگران نباش باباحتما یه چیزی خورده،اونجابودکه پسراولم برای داداشاش این خاطره تعریف کردکه باباتا اون روزبیهوشی خودش رونگه میداره تاافطار کنارماباشه❤️❤️❤️
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
#خاطره_ارسالی
#ماه_رمضان
سلام طاعات و عباداتتون قبول یادم که از ۷ سالگی روزه رو شروع کردم یک روز با مامان بزرگم رفتیم خونه ی دوستش که مادر شهید بودند .بعد چند دقیقه که نشسته بودیم دوست مامان بزرگم برام یک ظرف هندوانه قرمز آوردند و گفتند عزیزم بفرمایید من گفتم خیلی ممنونم نمی خورم مادر شهید با تعجب گفتند چرا عزیزم گفتم آخه من روزه ام و ایشون گفتند آفرین دخترم الهی عاقبت بخیر بشی بعدش من بردند اتاق پسر شهیدشان نشونم دادند چقدر قشنگ بود روی دیوارش پر از عکس شهدا بود .
شادی روح همه شهدا صلوات
✍کانال تجربیات خانوم خونه
https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f