eitaa logo
طه. یافاطمة الزهراء(سلام الله علیها) اغیثینا🌷
445 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
13هزار ویدیو
49 فایل
« آل طه علیهم السلام » کانال اعتقادی ، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، برای رسیدن به جامعه و تمدن اسلامی و عصر ظهور مولا حجة ابن الحسن عج به علمداری حضرت امام خامنه‌ای، متع الله المسلمین بطول بقائه ارتباط با ادمین 🌐 @Taha_Taha
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠 پدر بود. همه او را صدا می كنند. ✍️در شب (ع) و یادی کنیم از مردانی شجاع و عاشق، که رفتند تا نگذارند اینبار فرزندان امیرالمومنین در میان یزیدیان زمانه تنها بمانند، مردانی که رفتند آنسوی مرزها تا با اهدای خون پاکشان نگذارند معجر از سر ناموس مسلمانی کشیده شود. 👈آری مردانی از جنس نور که در کربلای حسین نبودند اما برای یزیدیان دوران، عاشورای به بزرگی دفاع از حرم ساختند تا بگویند، مردان ایران زمین تا زمانی که زنده هستند، نخواهند گذاشت حرم امن الهی جولان گاه خوک صفتان باشد. 💠امروز در میلاد مولایمان حضرت علی(ع) بیاید با فرزندان شهیدان و مدافعان حرم یک صدا شویم و این روز را به تمام شجاع دلان عرصه مبارزه با استکبار تبریک بگوییم. 🌺روز میلاد امیر المومنین 🌺بر شما تبریک علمداران دین 🌺ای شبستان ولایت را قمر 🌺کلنا عباس زینب‌ها به سر 🌺رخت عباسی زینب کرده بر 🌺بر شما فرخنده این 🌷 را یاد کنیم با ذکر 🌷 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊 .┈┉┅━❀🌸💌🌸❀━┅┉┈ @SARBAZANMAHDIFATEMEE .┈┉┅━❀🌸💌🌸❀━┅┉┈
🔴 مصداق جهاد تبیین در عرصه جنگ شناختی رو هم به آقا تبریک بگیم گاهی برخی تصاویر از یک حمله اتمی به قلب دشمن بیشتر اثر گذار است. در عصر جنگ شناختی یکی از مصادیق جهاد تبیین انتشار پر تکرار تصاویر زیباست.... منتشر کنید تا چشم دشمن کور شود @taha14
🌺 طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و زندگی سخت طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند . پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان تاجر را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن تاجر را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !! وقتى به در خانه آن تاجر مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً تاجر پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . فردا می بیند محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، تاجر به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ تاجر گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ تاجر گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . تاجر سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظری لطف بوتراب کند. به آسمان رود و کار آفتاب کند. میلاد مسعود حضرت امیرالمومنین علیه السلام بر شما و همه محبلنش مبارک باد
❤️ پوستر | شهیدی مثل پدر 🌹تصویرگری نمادین از فرزندان شهدای مدافع حرم در کنار سپهبد حاج قاسم سلیمانی در 🎨 اثر استاد آرش فروغی 🌸🇮🇷@taha14