eitaa logo
طاها
3.8هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
49هزار ویدیو
651 فایل
ارتباط با ادمین کانال طاها @Ya_hossein_88 @Zaherahe70
مشاهده در ایتا
دانلود
Ketabe_Ah (6).mp3
16.86M
کتاب صوتی فصل دهم: از شب عاشورا تا آغاز نبرد ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (7).mp3
12.94M
کتاب صوتی فصل یازدهم: آغاز نبرد روز عاشورا و توبه حر ▫️حرّ اندک اندک با حسین نزدیک شد. ➖مهاجر ابن اوس گفت « چه اندیشه داری؟ می خواهی بر وی حمله کنی؟» ▫️حر جواب نداد و اندام او را لرزه گرفته بود. ➖ مهاجر با او گفت: «در کار تو سخت حیرانم. به خدا سوگند که از تو چنین موقفی ندیدم و اگر مرا از دلیرترین اهل کوفه پرسیدندی، از تو در نمی گذشتم. » ▪️حر گفت «والله، خود را میان دوزخ و بهشت مخیر می بینم و بر بهشت چیزی نمی گزینم هر چند مرا پاره پاره کنند و بسوزانند.» ⬅️ آنگاه اسب برانگیخت دست بر سر نهاده و می گفت :بار خدایا، سوی تو بازگشتم توبه ی من بپذیر که هول و رعب در دل دوستان تو و فرزندان رسول تو افکندم. 👈 به حسین بپیوست و با او گفت فدای تو شوم يابن رسول الله، منم! که راه بازگشتن بر تو بستم و همراه تو شدم و در این جای بر تو تنگ گرفتم و نمی پنداشتم این مردم پیشنهاد تو را نپذیرند و کار را بدین جا کشانند و به خدا سوگند که اگر دانستمی چنین شود که اکنون می بینم، هرگز راه بر تو نگرفتمی. اینک پشیمانم و به خدا از کار خویش توبه کنم. آیا تو برای من توبه ای بینی؟» ✳️ حسین گفت « آری، خدا توبه ی تو را بپذیرد، فرود آی...» ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (8).mp3
17.7M
کتاب صوتی فصل دوازدهم: نبرد روز عاشورا و شهادت یک به یک اصحاب چون یاران حسین کشته شدند و غیر اهل بیت او کس نماند، گرد آمدند و یکدیگر را وداع کردن گرفتند و دل بر مرگ نهادند. و ایشان فرزندان علی و جعفر طیار و عقیل و اولاد حسن و اولاد خود حسین بودند. على أكبر، پسر حسين، پیش رفت و او از نيكوصورت ترین و زیبا خلقت ترین مردم بود. از پدر خویش دستوری خواست که به جنگ رود. او را دستوری داد. آنگاه با نومیدی بدو نگریست و چشم به زیر انداخت و بگریست. انگشت اشاره سوی آسمان بلند کرد و محاسن روی دست گرفت و گفت «خدایا، گواه باش بر این قوم که جوانی به مبارزه آنان بیرون رفت، شبیه ترین مردم در خلقت و خوی و گفتار به رسول تو. هرگاه مشتاق دیدار رسول تو می شدیم نگاه به روی او می کردیم. خدایا برکات زمین را از ایشان بازدار و آنها را پراکنده ساز و جدایی افکن میان آنها هر یک را به راهی دیگر دار و والیان را هرگز از ایشان راضی مکن که ما را خواندند تا یاری ما کنند. اکنون بر ما تاختند و به کارزار پرداختند.» ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (9).mp3
12.14M
◾️کتاب صوتی فصل سیزدهم: شهادت بنی هاشم "شهادت حضرت علی اکبر (ع) و حضرت عباس (ع)" چون با حسین نماند مگر سه تن از اهل بیت او، روی به آن قوم آورد و آنها را میراند و دور می ساخت و آن سه تن حمایت می کردند تا کشته شدند. عباس بن علی پیش روی حسین ایستاده بود و نزدیک او جهاد می‌کرد و حسین به هر سو می‌گردید، با او بود و خویش را سپر برادر کرد هر جا برادرش بود و از حسین جدا نمی شد.. حسین به جای خود بازگشت مردم گرد عباس را بگرفتند و او را از حسین جدا کردند. عباس به طلب آب رفت بر او حمله کردند. او هم بر آنها تاخت و می گفت: از مرگ نمی ترسم آنگاه که بانگ زند. چنان میجنگم که میان جنگاوران پوشیده شوم از خاک جانم فدای آن جان برگزیده ی پاک عباسم من! که با مشک می آیم و از گزند و زخم خصم باکی ندارم. آنها را پراکنده ساخت. زید ابن رقاد جهنی پشت خرما بنی کمین کرد. حکیم ابن طفیل یاور او گشت و شمشیر به دست راست عباس زد. عباس تیغ به دست چپ گرفت و حمله کرد و رجز میخواند: اگر دست راستم را بریدید قسم به خدا از دینم دفاع میکنم هنوز و از امامم که فرزند پیامبر پاک امین است. و کارزار کرد، تا ضعف بر او مستولی گشت و زخمهای سنگین وی را رسید و از حرکت فروماند. زید ابن رقاد از پشت درخت خرما بر دست چپ او زد. عباس گفت: ای نفس! نترس از کافران و به رحمت خدای جبار دل خوش بدار و تو را به همراهی پیامبر مژده باد. خدایا اینان بریدند دست چپم را آنها را به گرمای آتشت بسوزان مردی بر او حمله کرد و به گرزی آهنین بر فرق سر او کوفت که سر او بشکافت و از اسب بگردید و فریاد زد: یا اباعبدالله! عَلَيْكَ مِنِّي السَّلام @tahavaliasr
Ketabe_Ah (10).mp3
19.55M
◾️کتاب صوتی ▪️فصل چهاردهم: شهادت امام حسین (ع)، غارت خیمه‌ها و تاختن اسب بر پیکرها ... حسین بار دیگر با اهل بیت و داع کرد و به صبر و شکیبایی فرمود و نوید ثواب و اجر داد و گفت «ازارها بپوشید و آماده ی بلا باشید و بدانید که حافظ و حامی شما خداست و از شر دشمنان شما را نجات دهد و عاقبت امر شما را نیکو گرداند و دشمنان شما را به انواع بلا عذاب کند و در عوض این بلیت، به انواع نعمت ها و کرامات برساند. پس شکایت نکنید و چیزی که از قدر شما بکاهد به زبان نگویید.» ... حسین ایستاد تا ساعتی بیاساید از خستگی جنگ همچنان که ایستاده بود. سنگی بیامد و بر پیشانی او رسید پس، جامه برداشت که خون را از روی بسترد تیری سه شاخه زهر آلوده بیامد و بر سینه ی او نشست. سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا، تو میدانی مردی را می کشند که روی زمین پسر پیغمبری غیر او نیست. آنگاه آن تیر را بگرفت و از پشت بیرون آورد خون ماند ناودان برجست دست بر آن زخم گذاشت. چون پر شد. سوی آسمان پاشید یک قطره از آن برنگشت و سرخی در آسمان دیده نشده بود تا آن گاه بار دوم دست بر آن نهاد و روی و محاسن را بدان آغشته کرد و گفت «جد خویش رسول خدا را چنین خضاب شده دیدار کنم.» ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (11).mp3
12.48M
کتاب صوتی فصل پانزدهم: اسرای کربلا روانه کوفه می شوند ... چون ابن سعد با اسیران نزدیک کوفه رسید مردم شهر به : نظاره گرد آمده بودند. زنی از اهل کوفه از بلندی بر اسیران مشرف گشت و گفت: «شما اسیران کدام طایفه اید؟» گفتند «اسیران آل محمد. » آن زن فرود آمد چادر و مقنعه و جامه های دیگر بیاورد به آنان داد تا خویش را بپوشیدند. زنان کوفه زاری کردند و گریبان چاک زدند و مردان هم با آنها بگریستند. علی ابن حسین بیمار بود و از بیماری ناتوان به آواز ضعیف گفت: «اینان بر ما گریه میکنند، پس ما را که کشت؟؟؟» ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (12).mp3
14.15M
◾️کتاب صوتی ▪️فصل شانزدهم: خطبه های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) در کوفه و حرکت اسرا به سمت شام ▫️...عبدالملک گفت: به مدینه رفتم مردی از قریش دیدم پرسید «چه خبر است؟» گفتم «الخبر عند الأمير. خبری دارم که نزد حاکم بازگویم.» گفت «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعون، حسین ابن علی کشته شد.» بر عمرو ابن سعید درآمدم گفت « چه خبر؟» گفتم خبری که امیر را بدان دلشاد کند: حسین ابن علی کشته شد. گفت «خبر قتل او را در شهر به بانگ بلند بگو.» من رفتم و بلند گفتم به خدا قسم نشنیدم شیون و زاری ای مانند شیون و زاری زنان بنی هاشم در خانه هاشان بر حسین. پس عمرو ابن سعید خندان شعر خواند که: «زنان بنی زیاد فریادی زدند آن سان که زنان ما روز جنگ ارنب فریاد زدند.» و گفت این گریه و شیون در مقابل گریه و شیون بر عثمان! آنگاه بر منبر بالا رفت و نامه ی عبید الله را بخواند و رجز بگفت و سوی قبر پیغمبر اشارت کرد و گفت «يوم بيوم بدر؛ امروز عوض روز بدر.» ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (13).mp3
15.71M
◾️کتاب صوتی ▪️فصل هفدهم: قصه‌ی راهب و سر حسین (ع) - ورود اسرا به دمشق ▫️حاملان سر حسین در اول منزل که فرود آمدند، به شرب و نشاط نشسته بودند که دستی از دیوار پدیدار شد و قلمی آهنین داشت و چند خط به خون نوشت: «امتی که حسین را کشتند قیامت شفاعت جدش را امید دارند؟» بیم و هراس آنها را بگرفت. از آن منزل کوچ کردند. در راه به دیری رسیدند. فرود آمدند تا بخوابند. همان نوشته را بر دیوار دیر دیدند. راهب را از آن خط و نویسنده ی آن پرسیدند. گفت این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود. در راه سنگی یافتند. بر آن نوشته بود: چون در صور بدمند فاطمه بیاید خون حسین به پیرهنش وای کسی که خصمش باشد او که باید شفاعتش کند... ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (14).mp3
11.49M
◾️ کتاب صوتی ▪️فصل هجدهم: خطبه‌ی زینب (س) در مجلس یزید - خطبه‌ی امام سجّاد (ع) در مسجد دمشق ⬅️ فاطمه دختر حسین گفت: مردی شامی، سرخ فام، نگاه به من افکند. برخاست و گفت «ای امیر المؤمنین، این دخترک را به من ببخش.» و مرا خواست و من دختری زیباروی بودم. بر خویش بلرزیدم و پنداشتم این کار توانند و به جامه ی عمه ام، زینب، در آویختم. با آن مرد گفت «دروغ گفتی به خدا سوگند اگر بمیری چنین شوخ چشمی نه تو توانی کرد و نه یزید. یزید برآشفت و گفت «دروغ گفتی به خدا قسم که می توانم و اگر خواهم بکنم.» زینب گفت هرگز نتوانی والله خداوند تو را بر این قدرت نداده است - مگر از دین ما بیرون روی و دین دیگری گیری.» یزید از خشم برافروخت و گفت در روی من این سخن میگویی؟ پدر و برادرت از دین بیرون رفتند.» زینب گفت «تو و جد و پدرت اگر مسلمان باشید، به دین جد و پدر و برادر من هدایت یافتید.» یزید گفت «دروغ گفتی دشمن خدا! » زینب گفت تو امیری و دست دست توست. به ستم دشنام می دهی و به قدرت زور میگویی. گویا شرم کرد و خاموش شد... شامی آن کلام باز گفت. یزید جواب داد دور شو! خدا تو را مرگ دهد و از زمین بردارد. » (و بعضی گفته اند او که مردی شامی به وی نگریست و خواست فاطمه دختر علی بود.) ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (15).mp3
17.77M
◾️ کتاب صوتی ▪️فصل نوزدهم: شهادت حضرت رقیه، ورود اسرا به کربلا، بازگشت اسرا به مدینه ◾️چون زنان و عیال حسین از شام بازگشتند و به عراق رسیدند، با آن دلیل که همراه بود گفتند ما را از کربلا ببر.» ◾️ و چون به مصرع رسیدند جابر ابن عبدالله انصاری را یافتند با چند تن از بنی هاشم و خاندان پیغمبر که برای زیارت حسین آمده بودند. ▫️با هم بگریستند و زاری کردند سیلی بر روی زدند، ناله های جانسوز سر دادند و زنان قرای مجاور به ایشان پیوستند. و چندی بماندند. ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
Ketabe_Ah (15).mp3
17.77M
◾️ کتاب صوتی ▪️فصل نوزدهم: شهادت حضرت رقیه، ورود اسرا به کربلا، بازگشت اسرا به مدینه ◾️چون زنان و عیال حسین از شام بازگشتند و به عراق رسیدند، با آن دلیل که همراه بود گفتند ما را از کربلا ببر.» ◾️ و چون به مصرع رسیدند جابر ابن عبدالله انصاری را یافتند با چند تن از بنی هاشم و خاندان پیغمبر که برای زیارت حسین آمده بودند. ▫️با هم بگریستند و زاری کردند سیلی بر روی زدند، ناله های جانسوز سر دادند و زنان قرای مجاور به ایشان پیوستند. و چندی بماندند. ↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 پدر و مـــــــــادر ⭕️ فوق العاده تاثیرگذار👌👌👌 ببینید وفوروارد کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/tahavaliasr @tahavaliasr