eitaa logo
🇮🇷تحولخواهان🇮🇷
192 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
5.7هزار ویدیو
147 فایل
تحوّل انگیزی و تحوّل خواهی در راستای تحقق اوامر و منوّیات نائب الامام حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ائ "ادام الله ظله" https://eitaa.com/Tahawolkhahan ارتباط با مدیرکانال👇🏼 https://eitaa.com/A_313_9 سیدمحمدجواد حسینی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹خاطراتی از شهید آیت الله مدرس ""رضوان الله علیه"" : ▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ ✒️نقل است که رضاپالان در پی تعمیر باغ ملی و از سر جاه طلبی ذاتی، بر سر در آن، مجسمه ای نیم تنه اما دو رو از خود نصب کرد! این مجسمه در واقع از دو قسمت تشکیل شده بود.نیمی را واردین به باغ می دیدند و نیمی را خارجین.تندیس را از آن روی بدین هیات پرداخته بودند که هیچیک از عابرین از دو سو، از حظ زیارت سردار سپه محروم نمانند! وی روزی از مدرس-که برای شرکت در مراسمی، بدان محل آمده بود-پرسید: حضرت آقا مجسمه ورودی را ملاحظه فرمودید؟ مخاطب که در حاضر جوابی و طنازی ضرب المثل بود، گفت: " بله، مجسمه شما را دیدم، درست مثل صاحبش دو رو دارد! ".وقایع نگاران آورده اند که رضاخان در پی این پاسخ، تا پایان مجلس به خود می پیچید و دیگر دم نزد! ا▪️🔹▪️🔹▪️🔹▪️ 💠 وقتی رضاپالان برای مدرس پول می‌فرستد! 🔹 سرلشکر خدایار از طرف رضا پالان نزد مدرس آمد و با کمال تواضع و احترام گفت: رضا شاه می‌گوید: خوب است شما به درس و بحث خود بپردازید و از دخالت در امور سیاسی خودداری کنید. رضا شاه میل دارد باب مراوده را با شما باز کند و به هر طبق که بپسندید با شما روابط حسنه داشته باشد و همه اوامر شما را در امور مملکتی اطاعت خواهد کرد. ضمناً مبلغ یکصد هزار تومان برای شما فرستاده تا در هر راهی که صلاح می‌دانید به مصرف رسانید. 🔸 مدرس چند لحظه‌ای به آن پول نگاه کرد. سپس فرمود: به رضاپالاان بگویید که من وظیفه شرعی دارم که در امور مسلمین دخالت کنم. اسم آن را سیاست بگذارید یا چیز دیگر هر چه باشد فرق نمی‌کند. ▪️ من وظیفه خود را انجام می‌دهم. سیاست در اسلام چیزی جدایی از دین نیست. در اسلام دین و سیاست با هم است. اسلام، مسیحیت نیست که فقط جنبه تشریفاتی، آن هم هفته‌ای یک روز در کلیسا داشته باشد. این پولها را هم ببر که اگر اینجا بماند تمامی آن به مصرف نابودی رضا خان خواهد رسید. ▫️خدایار مأیوسانه از خانه مدرس ـ به همراه پول‌ها ـ بیرون رفت!! ⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 💠 لیاقت تو بیش از این نیست !! ♦️ غالباً نامه‌هایی را که می‌نوشت، روی کاغذ پاکت تنباکو و یا کاغذهایی بود که در آن زمان، قند در آن می‌پیچیدند. ✳️ روزی، یکی از وزیران وقت، نامه‌ای از مدرس دریافت نمود و چون دید نامه بر روی تکّه کاغذی بی‌ارزش نوشته شده، آن را اهانت به خود دانست! 🔺 چند روز بعد، یکی از آشنایان مدرس، نزد وی آمد و یک دسته کاغذ با خود آورد و به مدرس گفت: جناب وزیر، این کاغذها را فرستانده‌اند که حضرت آقا، مطالب خود را روی آنها مرقوم فرمایند! 💢 مدرس به فرزندش گفت: عبدالباقی! چند ورق از آن کاغذهای مرغوب خودت را بیاور. ◽️ او هم فوری بسته‌ای کاغذ آورد. ▪️ مدرس به آن شخص گفت: آن بسته کاغذ وزیر را بردار و این کاغذها را هم روی آن بگذار. 🖊 سپس روی تکه کاغذ قند نوشت: ➖ جناب وزیر! کاغذ سفید فراوان است؛ ولی لیاقت تو بیشتر از این کاغذ که روی آن نوشته‌ام، نیست!!! ~~~~~~~~~~~~~~ 🇮🇷ثواب نشر برای شما🖐 ◇اللهم صل علی محمدوآله الطاهرین ○اللهم انصرالاسلام والمسلمین ●واخذل الکفار والیهود والمنافقین ●اللهم العن یهوداالعنود والخیبری اللهم احفظ وانصرنائب الامام   قائدنا الامام الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خذله 🌹 🌹 ☫@Tahawolkhahan