#خدمات_متقابل_شهر_و_دانشگاه
#محله_محوری
#مردمی_سازی
#امنیت #هویت
✅ امنیت بیرونی دانشگاه چطور تامین می شود؟
🔰 به بهانه قتل یک دانشجو در درگیری درب پردیس فنی دانشگاه تهران
🔶 وقتی چنین اتفاقات تلخی میفتد، از طرف رئیس دانشگاه ها قولهایی داده می شود برای بهبود، لابد این قول ها هم پاس داده میشود در زمین فراجا برای بهبود امنیت محله. ولی بنیان این قضیه زیاد فراجایی به نظر نمی رسد و مثل سایر موضوعات فراجا آخرین حلقه است که بیچاره اول و آخر دانسته می شود! یک محله امنیت دارد، دانشگاه نا امن است چون از محله فاصله گرفته است. البته این روزها معمولا به محله ها میگویند بافت!
🔶 هزار عامل هست که این بافت را بشکافد و به خیابانی مدرن تبدیل کند. این وسط روند طراحی دانشگاه ها هم یک عامل است. غفلت از اصول شهرسازی محله محور و شهرسازی اسلامی در طرح های توسعه دانشگاهی یکی از مهمترین عوامل این ناامنی است. سوپری های اطراف دانشگاه ها را دیده اید یکی یکی کوروش و فامیلی می شوند. کوروش یعنی کارمند با ساعت کاری مشخص از راهی دور و بی ربط به محل صبح بیاید و غروب برود. سوپری یعنی یک پیرمرد یا میان سال کنجکاو به محله!
🔶 سلام که میکنی آدامس مورد علاقه ات را بگذارد روی میز و درباره سرنوشت مشارکت در ساخت خانه ات یا غیاب چند روزه همسایه ات سوال کند. اگر صدای اضافی در محل بیاید، خودش را برساند بیرون و خود را بخشی از این محل بداند که محل کسب اوست و طبعا خودش را محق دخالت بداند. دانشگاه باید هوای کسب و کارهای اطرافش را داشته باشد و نه خودش به این زنجیره ای های ضد محله محوری جا اجاره بدهد و هم رسما از شهرداری بخواهد به آنها مجوز ندهند. چند بار این کسبه را جمع کردیم و از بودنشان تقدیر کردیم که شش صبح پیرمرد نماز خوانده کرکره را کشیده بالا که دانشجوها خوراکی خورده در گرگ و میش وارد دانشگاه بشوند؟ و میانه این تقدیر توجیه شان کردیم به اهمیت وجودی شان؟
🔶 محله مسجد دارد و سابقا مسجد محور بوده است. مسجدی که درش به مردم باز است. به پیرمرد پیرزن های بازنشسته که نماز صبح را هم به جماعت میخوانند و وقت غروب دختر جوانی را ببینند یا دلشان رضا نمیدهد تنها رهایش کنند و میرسانندش و یا همین صد قدم احوالپرسی و سوال و جوابشان از جوانترها نمیگذارد این مسیر خالی از آدمیزاد طی بشود. مسجد دانشکده فنی که البته ظاهراً با وجود خیر هم راه نیفتاد و ستونها نیمه کاره رها شد.
🔶 افراد در محله هویت دارند. برای همین وسط یک محله خیلی سختتر می شود کافه زد و با یک جوان غریبه سر یک میز نشست و آب میوه بستنی زد. هرچه کافه های اطراف دانشگاه بیشتر می شود یعنی محله را تهی از هویت کردیم. پس دیگر نمی شود از خانواده های محله انتظار داشت از آن طرف ها رد بشوند. گازش را میگیرند میروند یک وقت آتش ولنتاین بازی های اطراف کافه، خرمن بچه ها و خانواده هایشان را نسوزاند.
🔶 محله عنصر ایزوله ندارد. شهر دانشگاهی داشتن در یک محوطه بسته با دیوارهایی طولانی و بدون کارکرد خاص یعنی ناامنی. دیوارهای یک محله یک بخشی کلید سازی است، یک بخشی چقالی و بقالی... اگر دانشگاه بخشی از یک محله بود، خیریه های دانشگاه برای کار خیر کردن خیلی کلیشه ای صرفا به دنبال یاری نیازمندان در فلان جمعیت و فلان اردوی آن سوی کشور نمی گردند. بلکه نسبت به فقرای محل پرت نیستند. آزمایشگاه های آن دانشگاه هم مسأله هایی از تعامل طبیعی با همان محل خواهند داشت.
🔶 محله یک مفهوم انتزاعی از مردمی سازی همه چیز (از اقتصاد تا امنیت) است. از توزیع شدن مسئولیت. چراغ کشیدن طولانی نیاز نیست چون هر عنصر محله خودش بخشی را روشن میکند. خودش امنیت همان بخش را می پاید. خودش تولید رفت و آمد و به تبع آن تولید امنیت میکند و بله، پلیس هم بخشی از یک محله دانشگاهی است. اگر دانشگاه را تافته جدابافته از مردم و محله آنها دیدیم به همان نسبت که از بیرون ناامن می مانیم از درون هم به مسایل و نیازهای آن محل و آن مردم بی تفاوت خواهیم ماند.
🆔 @tahlil_shjr