رسانند – گاهی حتی مستقیم به نیازها و مشکلات داخلی جامعه، از اقتصاد گرفته تا جمعیت و اصول لازم برای بهداشت و سلامت، تا سبک زندگی و ... اشاره میکند – و البته در سطح سخنرانی یا نصیحت و تذکر هم نیست، بلکه تدوین سند چشم انداز است – پیگیری و حتی دخالت در کلیات است و ... .
🔰نکته:
🔺بسیاری سعی دارند که فرهنگ «خوارجی» را به مردم القا کنند. لابد میپرسید: این دیگر چه فرهنگی است؟ خوارج را میشناسیم، اما فرهنگ خوارجی یعنی چه؟
🔺این خوارج، همه سپاهیان امیرالمؤمنین علیهالسلام در جنگ صفین بودند، اما آن چنان که باید مطیع و بصیر نبودند. معاویه به هنگام شکست، از این ضعف آنها بهره برد، قرآنها را بر نیزه کرد و این عده که گمان میکردند از امام و ولیفقیهشان آگاهتر، دلسوزتر و مؤمنتر هستند، ریختند سر ایشان که الا و لابد، اینها در پناه و سایه قرآن هستند و ما با قرآن نمیجنگیم. هر چه ایشان فریاد زد که «این فریب است، قرآن منم، بروید بجنگید و ...» گفتند: خیر، ما با قرآن نمیجنگیم، حتی اگر مجبور شویم تو را بکشیم. – خب چه انتظاری میرفت؟ همه کار که با شمشیر حل نمیشود.
🔺بعد فریب ماجرای «مذاکره و حکمیت» را خوردند و ایشان را مجبور به پذیرش این مذاکره و حکمیت کردند. موضوع مذاکره اصلاً به اصل حکومت مربوط نبود، بلکه قرار بود شرط و شروطی برای هم قائل شوند و تفاهم کنند که جنگ درنگیرد. و خوارج به حضرت علی علیهالسلام که اساساً این مذاکره و حکمیت را قبول نداشتند، تحمیل کردند که الا و لابد ما باید مذاکره کنیم و ابوموسی اشعریِ ساده لوح را جلو فرستادند و همه جا جار زدند که امیرالمؤمنین خودش این حکمیت را پذیرفته است و این نماینده را نیز انتخاب کرده است.
📌به قول معروف مذاکرات (1+5) شروع شد، عمرو عاص نماینده زیرک معاویه، با مشت چدنی و دستکش مخملین و لبخندهای نمکین، دست تفاهم دراز کرد و گفت: همه گزینهها روی میز است، اگر به تفاهم نرسیم، جنگ حتمی است؛ پس بیا تو امیرالمؤمنین را عزل کن و من معاویه را عزل میکنم. آن احمقِ سادهلوح، که مثل سایر خوارج دیگر از جنگ، تحریم، توطئه و ترورهای معاویهای خسته شده بود، فریب خورد و پذیرفت. گفت: علی را عزل میکنم، عمرو عاص هم گفت: من معاویه را نصب میکنم.
☑️البته حضرت علیهالسلام زیر بار نرفتند، همانگونه که امروز رهبری میفرماید که هیچ موضوعی به جز فعالیت هستهای مورد قبول نیست، فرمودند: که موضوع مذاکره و حکمیت این نبود و تصمیم برای حاکمیت نظام در محدوده اختیارات این مذاکرات نبوده و نیست.
🔺در هر حال وقتی خوارج فهمیدند که چه در صفین، چه در ماجرای حکمیت و ... فریب خوردهاند و حالا معاویه خود آنها را نیز نه تنها تحویل نمیگیرد، بلکه تحت فشار قرار داده و در اذهان عمومی نیز تحقیر و مسخره و محکوم شدند، دوباره به سر امیرالمؤمنین علیه السلام ریختند و گفتند: تو چرا دخالت نکردی و مقابل ما نایستادی؟! پس خطا از تو بوده، حالا باید بیایی مسجد، از مردم عذرخواهی کنی و اقرار به معصیت کنی و کنار هم بکشی. و البته چون ایشان مرعوب این فتنههای جاهلانه نشدند، آنها نیز جنگ جمل را راه انداختند.
🔺حالا قصه نظام ما و مشکلات آن همین است، برخی تحمیلی است، برخی از روی ناچاری به خاطر کمبودهاست، برخی از روی سوء مدیریت است، برخی از بیبصیرتیها، طمعها و ... (چه دستگاههای دولتی و احزاب و چه اشخاص حقیقی) نشأت گرفته و میگیرد، اما وقتی نتایج و عواقب پدیدار میشود و میترسند که مردم بفهمند چه شده و چه خبر است، رهبری و ولایت را نشانه میگیرند و میگویند: پس چرا او کاری نمیکند؟!
🔺قطعاً او هر کاری که بتواند میکند و اگر چنین نبود، این نظام، با این مشکلات داخلی و دشمنان خارجی یک روز هم دوام نمیآورد، چه رسد به این که به رغم همه ضعفهایش، رشد کرده و به قدرت، صلابت و استحکام امروزی برسد.
🔺همیشه دقت کنیم که بازو و قوت رهبری، خود مردم هستند. و ما (دولت – ملت)، نباید خدایی ناکرده کمتوجه، کمبصیرت و کم همّت به رهنمودها و مطالبات ایشان باشیم و وقتی کار خراب شد، به جای آن که بفهمیم مشکل از کجاست و برای رفع آن اقدام کنیم، بگوییم: پس چرا رهبری دخالت نمیکند؟
ادامه دارد...👇👇
ادامه #شبهه_رهبری
📌 در واقع رهبرى، يك مديريت كلان ارزشى است. همين طور كه اشاره كردم، گاهى اوقات فشارها، مضيقهها و ضرورتها، مديريتهاى گوناگون را به بعضى از انعطافهاى غير لازم يا غير جائز وادار ميكند؛ رهبرى بايستى مراقب باشد، نگذارد چنين اتفاقى بيفتد. اين مسئوليتِ بسيار سنگينى است. اين مسئوليت، مسئوليت اجرایى نيست؛ دخالت در كارها هم نيست. 👈حالا بعضىها دوست ميدارند همين طور بگويند؛ فلان تصميمها بدون نظر رهبرى گرفته نميشود. نه، اينطور نيست. مسئولين در بخشهاى مختلف، مسئوليتهاى مشخصى دارند. در بخش اقتصادى، در بخش سياسى، در بخش ديپلماسى، نمايندگان مجلس در بخشهاى خودشان، مس