🌓از علیزاده تا صدرالساداتی...
#چالش_عدالتخواهی
✍محسن مهدیان
عدالتخواهی در انقلاب اسلامی همواره یک جریان چالش برانگیز بوده است. عدالتخواهی درین کشور به جهت گفتمانی عمدتن بسمت جریان های مارکسیستی متمایل شده است و در اجرا نیز یا در نهایت به افسردگی رسیدند مثل استاد حکیمی و یا از چارچوب انقلاب خارج شدند مثل جریان احمدی نژاد.
در مواردی هم گفتمان عدالتخواهی اگر چپ مالیزه نشده، گرفتاردوگانه امام و رهبری شدند و تصور کردند رهبری مثل امام انقلابی و عدالتخواه نیست.
اما چرا این اتفاق می افتد؟ چطور می توان یک انقلابی عدالتخواه بود که نه به افسردگی رسید و نه از نظام خارج شد؟
ابتدا دو مقدمه کلیدی داریم؛
#یکم.
پرچم عدالت خواهی در این روزگار در ابعاد جهانی به دست کیست؟ حتمن میگوید انقلاب اسلامی. اگر اینطور فکر نمی کنید ادامه این متن بکارتان نمی آید. یک جبهه، استکبار امپریالیسم است و یک جبهه انقلاب اسلامی.
#دوم.
بزرگترین اقدام عدالتخواه چیست؟ باید ببینیم برای مبارزه با ظلم بزرگ در این عالم، چطور تقابل با جبهه استبکار را باید تقویت کنیم. پس بزرگترین اقدام عدالتخواهی کمک به انقلاب اسلامی است.
اما ازین دو مقدمه یک نتیجه بسیار مهم می گیریم؛ لطفن دقت فرمائید.
ما انقلاب را با عدالت می سنجیم نه عدالت را با انقلاب. رهبری و ولایت را هم با عدالت می سنجیم نه عدالت را با ایندو.
اما؛
برای رسیدن به عدالت بزرگ که ایستادن مقابل مظهر شیطان اکبر است، ولایت و رهبری و انقلاب یک مقدمه است.
مثل ساده بزنم. وضو مهمترست یا نماز؟ روشن است نماز. اما وضو مقدمه نمازست. بدون وضو به نماز نمی رسیم.
#نتیجه_اینکه؛
عدالتی عدالت است که این مقدمه اصلی را بهم نزند. نمی شود به اسم عدالتخواهی این مقدمه را ویران ساخت که این خود بزرگترین بی عدالتی است چون فرصت مبارزه با ظلم عالمگیر امپریالیسم را از بین می برد.
خب؟ یعنی در مقابل اشکالات انقلاب اسلامی سکوت کنیم؟ یعنی بی عدالتی های داخلی و فساد درونی را نبینیم؟
خیر. باید عدالتخواه بود و محکم در مقابل انحرافات انقلاب ایستاد که این نیز خود بلند کردن بیرق اصلی عدالتخواهی جهانی و مبارزه با ابرظالمان شیطانی است.
اما؛ اینجا می رسیم به مصداق #علیزاده و #صدرالساداتی.
هرچند نباید در مصداق ماند. ایندو در همه دوران ها بوده اند و خواهند بود؛ نمادند.
معتقدم هردوبزرگوار نیت اصلاحی و عدالت خواهانه دارند. بنابراین در نیت ها چند و چون نمی کنم و با #حسن_ظن رفتار می کنیم. هردو نیز تلاش می کنند عدالتخواه باشند؛ اما یک اختلاف کلیدی بین ایندوست.
این اختلاف دقیقن مرتبط به رعایت این مقدمه است. یعنی چی؟ از کجا متوجه شویم که یک عدالتخواه، این مقدمه را رعایت کرده است؟
پاسخ: از فهمی که درباره اهم و مهم عدالتخواهی دارد. از شناختی که درباره #اصل و #فرع دارد.
از هیچ ظلمی در این عالم نباید گذشت؛ برای خلخال ربودن از پای زن یهودی باید جان داد. اما عدالتخواه واقعی وقتی سایه بزرگ ظالم اصلی را بالای سر کشورش می بیند، درگیر لات پس محله و پس کوچه ها نمی شود.
یعنی وقتی لات کوچه اش را در حال ظلم دید رها می کند؟ خیر. با ظلم مبارزه می کند اما مراقبت می کند این مبارزه با ظلم، ظالم اصلی را تقویت نکند. چطور ممکن است؟ ظالم هفت تپه چکار دارد به امپریالیسم؟ مبارزه ای که معنویت و اخلاق را در انقلاب اسلامی تضعیف و قانون شکنی کند و در نهایت، انقلاب را ظالم جلوه دهد، به ظالم بزرگ، خواسته یا ناخواسته کمک کرده است.
علیزاده این مقدمه را فهم کرده است و امروز تمام تلاشش مقابله با جریانیست که اصل انقلاب را هدف گرفته اند. اما صدرالساداتی همه تلاشش معطوف به زندگی اشرافی فلان آقازاده و ساعت و کفش بهمان کوچک زاده است. در مصداق نمانید؛ غرضم روش هاست.
رمز عدالتخواهی داخلی و مبارزه با خرده ظلم ها، نگاه کردن مستمر به رابطه طولی این خرده عدالت ها با عدالت اکبر است. اگر هنر امتداد دادن ده ونک و هفت تپه با تقویت انقلاب اسلامی را داریم بسم الله. در غیر اینصورت به اسم دفاع از بی نوا و کارگر گرفتار بی عدالتی بزرگتر شدیم.
عدالت خواهی که سرش را پایین بندازد و عدالت بزرگتر را نبیند، در فریادهایی که برای خرده عدالت ها می کشد، دچار بزرگترین ظلم ها می شود.
لُب این عدالتخواهی رعایت عقلانیت است و نتیجه این عدالتخواهی تقویت معنویت در جامعه است؛ در نهایت عدالت خواهی ضدفساد را تا عدالت خواهی ضدامپریالیستی امتداد می دهد.
حالا؛
نامه اخیر مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران به رهبر انقلاب را از این منظر یکبار مرور کنید.
#کانال_تحلیلی_سیاسی_صراط👇
@tahlilisiyasiseraat
#مسخِ_منبر_و_منبری
🔺چطور "منبرِمسخ شده" را تشخیص دهیم؟
✍محسن مهدیان
از منبرچه انتظاری دارید؟ امر به معروف و نهی از منکر. انحراف در منبر چیست؟ معروف را منکر و منکر را معروف دانستن. همین؟ خیر.
این روزها گرفتار منبر مسخ شده ایم؛ چالش جدید منابری که در شبکه های اجتماعی برپا می شوند و جذب پامنبری برای شان یک #اصل حیاتی است. این تلاش سیری ناپذیر، نتیجه اش حرکت، پشت پامنبری است. #جابجایی بالای منبر و پائین منبر، یعنی مسخ منبر و در نهایت دعوت به آئین جاهلیت.
آئین جاهلی، آئینی است که در آن حق و باطل #ممزوج و اصل و فرع دین #جابجا شده است. آئین جاهلی، آئینی است که پامنبری را چنان مسخ می کند که تنها #توهم دینداری و انقلابی گری دارد.
کافیست شما دیندار و انقلابی باشید، اما در بزنگاه جنگ و جهاد، به فکر خیرخواهی برای نیازمندان محله بیافتید. این یعنی دین مسخ شده؛ آئینی که ظاهر شرعی دارد اما بویی از دینداری نبرده است. به قول شریعتی اگر امام در میدان جنگ بود و شما #نبودی، مهم نیست پای سجاده باشی یا مجلس شراب.
اگر دروغ یک کودک جاهل را دیدید و فریاد کشیدید و اما از کنار قمه کشی اراذل محل گذشتید، بی شک به یک دین جاهلی و مسخ شده رسیدید.
منبرمسخ شده، منبری است که به اسم اسلام و انقلاب، جای اصل و فرع را #جابجا می کند؛ همین.
حرفش غلط نیست، اما بجا و بهنگام هم نیست. ناحق را می بیند اما #سکوت می کند. صدایش را بر منکر بلند می کند، اما نه به اندازه منکر. نسبت به فساد اکبر بی توجه است، اما برای ظلم های کوچک سینه چاک است. نداشته ها را در چشم می کند ولی داشته ها را سردست نمی گیرد.
راز منبرمسخ شده در جابجایی اصل و فرع است. ظاهرش دینی است اما باطنش تهی از حقیقت؛ صورتیست بی سیرت.
🔻اما از کجا بفهمیم پای منبر مسخ شده ایم؟
منبری که دعوت به خیرات کند اما بزرگترین خیرِعالم که #نصرتِ_ولی است را نمی بیند، منبر جاهلی است.
منبری که پامنبری اش را از تلاش برای حرکت بازدارد و نسبت به آینده انقلاب #ناامید کند، بدون شک منبر مسخ شده است. تنها در یک صورت می توان به اسم انقلاب، ناامید از انقلاب بود. زمانیکه جای اصل و فرع های انقلاب جابجا شود و نداشته ها را ببینیم و دارایی ها را تکذیب کنیم. #خبرخوب
چنین حسی پای هرمنبری داشتیم، یعنی منبر مسخ شده و جاهلی.
#کانال_تحلیلی_سیاسی_صراط
ما برای درک بهتر مسائل سیاسی، اقتصادی،فرهنگیِ ایران وجهان به قلم اساتید ِ برجستِه علومِ #سیاسی #تاریخی #اقتصادی #اجتماعی_فرهنگی -رویدادهای روزِ ایران و جهان را برای شما #تبیین و #تحلیل می نماییم .
با افتخار در خدمت شما خواهیم بود .
آدرسِ ما در #سروش_ایتا_تلگرام👇
@tahlilisiyasiseraat
وقت تغییر نرسیده؟!
نگاهی به مسیر خصوصیسازی
✍داود مدرسی_یان
بخشی از اموال و داراییها که در مالکیت یا اختیار دولت بود و #خصوصی_سازی آن منع قانون اساسی نداشت، در دولت هاشمی رفسنجانی انجام شد. ولی بخش عمده دیگری از صنایع مادر، صنایع بزرگ، راهآهن، بیمهها، بانکها، هواپیمایی، کشتیرانی و غیره مانع جدی داشت به نام #اصل۴۴ قانون اساسی.
برای واگذاری این حجم از اموال باید قانون اساسی را تغییر میدادند. هاشمی حالا دیگر رئیس دولت نبود او رئیس مجمع تشخیص شده بود.
هاشمی میدانست که بازنگری قانون اساسی انجام نمیشود و این مسیر سخت است. لذا برای پیشبرد این سیاستها متوسل به اختیارات ولی فقیه شدند. این مسیر هم قانونی بود و هم میانبر!
به نقل از محسن رضایی(دبیر وقت مجمع تشخیص) در کتاب موج سوم، چندسال طول کشید و چندبار برای رهبری ارسال میشد و ایشان هم با طرح اشکالات و سوالات متعدد، ابلاغ این سیاستها را تایید نمیکرد خاصه خصوصیسازی بانکها.
سرانجام بعد از سالها اصرار و پافشاریِ مجمع تشخیص مصلحت نظام و بدنه کارشناسی نظام اعم از دولت، مجلس، دفتر رهبری و غیره و بعد از چندبار رفتوبرگشتِ این سیاستها از مجمع تشخیص به دفتر رهبری و انجام برخی تغییرات، از سوی رهبری در یکم خردادماه ۱۳۸۴ و اواخر دولت خاتمی ابلاغ شدند.
بیشک این کار از سر دلسوزی برای حل مسائلِ اقتصادی کشور انجام شد ولی باید نتایج نهایی را امروز ببینیم. طبق این سیاستها، قرار شد که صنایع بزرگ، صنایع مادر، بیمه، بانک خصوصی، هواپیمایی، راهآهن، کشتیرانی و ... به سه بخش واگذار شوند:
1⃣ تعاونی(تا ۲۵ درصد اقتصاد)
2⃣ عمومی غیردولتی(نهادهای اقتصادی ذیل رهبری)
3⃣ خصوصی
بنا شد سهم تعاونیها تا ۲۵ درصد اقتصاد باشد و برای ریشهکن کردن فقر، برای سهدهک پایین جامعه تعاونیهای فراگیر تشکیل شود و ۳۰ درصد از درآمد حاصل از کل واگذاریها هم برای شکلگیری این تعاونیهای فراگیر برای سه دهک پایین جامعه هزینه شود.
حالا بعد از ۲۰ سال، واگذاری این همه اموال به نهادهای عمومی غیردولتی و بخش خصوصی تقریباً محقق شده ولی دودرصد هم از تعاونیها انجام نشده!
بعد از ۲۰سال مشخص شده که بیش از نیمی این واگذاریها فاسد بوده(به تعبیر رهبری) و در گزارش تفریغ سال ۹۷، بیش از ۷۷ درصد واگذاریها انحراف داشته!
امروز میتوانیم نتیجه اجرای سیاستهای خصوصیسازی و شبهدولتیسازی(خصولتی) را ببینیم. نتایج این سیاستها کاملاً روشن است. شکلگیری طبقه نوکیسه و سرمایهسالار و فربه شدن این طبقه، افزایش فاصله طبقاتی، شکستِ تولید، شکلگیری انواع ناترازیها خاصه ناترازی انرژی، بیثباتی اقتصادی و ...!
آقایان بعد از خصوصیسازی، به سراغ تهماندههای اموال ملت رفتند که در اختیار دولت بود و با اجرای #مولدسازی با عنوانِ اموال مازاد دولت، عملاً اقتصاد را به سمت سرمایهداری جلوتر بردند.
واگذاری انفال، صنایع مادر، صنایع استراتژیک و صنایع مادر نتیجهای جز تعیینکنندگی و انحصار منابعِ تولید در اختیار طبقه سرمایهدار نداشته است.
حال، جهانیسازی قیمتها و واگذاری تعیین نرخ ارز به این حلقهی بسته انحصاری، جایی برای نظارت و هدایت دولت نگذاشته. چون دولت اهرمی در اختیار ندارد.
با این وجود، مردم چه نیازی به انتخاباتها و رای به رئیسجمهور دارند وقتی تعیینکننده اقتصادشان، طبقه سرمایهدار است؟ چه فرقی میکند رئیسجمهور یا وزیر اقتصاد که باشد؟
آیا وقت تغییر و بازگشت از این راه غلط، نرسیده؟! آیا کماکان این مسیر را، راه نجات میدانیم؟
به کانال تخصصی تحلیل و تبیین مسائل سیاسی ایران و جهان بپیوندید 👇
@tahlilisiyasiseraat
@seraat_tahlil_siyasi