#خوانش_ها_از_تحول_در_صدا_و_سیما
✍عبدالله گنجی
💥با تغییر مدیریت در صدا و سیما هم ادعای تحول از درون و هم مطالبه تحول از بیرون آن کاملاً مشهود است.
نکته جالب در تحولخواهی از بیرون، مطالبه تحول از سوی طیفهای متعارض و ناهمسو است.
به این معنا که از حال صدا و سیما نه ارزشگراها راضی هستند، نه اصلاحطلبان و نه دگراندیشان و در حوزه غیرسیاسی نه مردمی که دنبال فیلم و سریال دست اول میگردند.
اکنون معنادهی به چیستی صدا و سیما نیز متنوع است.
برخی آن را تریبون یا رسانه نظام میدانند، برخی آن را تریبون فرودستان میدانند، برخی معتقدند صدا و سیما باید همراه با غم و شادی مردم باشد. دیگری آن را دانشگاه عمومی میداند. برخی آن را پرچمدار جنگ نرم با دشمنان میدانند، دیگرانی آن را سرگرمکننده اوقات فراغت مردم قلمداد میکنند.
وقتی ارزشگراها به آن میتازند و دیگران آن را میلی و سانسورچی میدانند، چه باید کرد؟
آیا دستهای یا صنف و قشری هستند که آن را مطلوب خود بیابند؟ قطعاً خیر. سالهاست اصلاحطلبان میگویند کسی صدا و سیما را دنبال نمیکند، اما نظرسنجیها این را تأیید نمیکند.
حال سؤال این است که صدا و سیما میتواند در عرصه سیاسی-خبری و سرگرمی اکثریت مطلق از ملت ایران را در شعاع علاقهمندان خود جای دهد؟
آیا سلایق متعارض و تضادهای فرهنگی و نگرشی میتوانند صدا و سیما را رسانه باب میل خود ببینند؟
رسانه ملی چطور میتواند تلویزیونهای ماهوارهای را خاموش کند؟
اکنون صدا و سیما از سه اتهام رنج میبرد؛ اتهام سانسور، اتهام نبودن در تراز ملی و سلیقهگرایی سیاسی. اگر این اتهامات درست است باید منجر به تحول شود و اگر جنگ روانی است باید خنثی شود. اگر مدیران محترم صدا و سیما برای این چهار پرسش پاسخ اقناعی بیابند، حتماً در تحول موفق خواهند شد.
۱- چگونه میتوان ارزشگراها را راضی و دیگران را جذب کرد؟
۲- چگونه میتوان هم ملی عمل کرد و هم از اصول ارزشی تخطی نکرد؟
۳- چگونه میتوان اصولی را یافت که همه سلایق فرهنگی-سیاسی براساس آن سیراب شوند.
۴- چگونه میتوان شاد زیستن منهای گناه آلودگی را ترویج کرد؟
به نظر میرسد پیشتاز هر تحولی در صدا و سیما از سه عامل باید سرچشمه بگیرد؛
🔻 اول اعتمادبهنفس مدیران
🔻دوم هنر فاخر
🔻سوم روایت اول در اطلاعرسانی.
بدون این سه رشد مخاطب چشمگیر نخواهد شد. نمونههایی وجود دارد که این عناصر را تأیید میکند.
در ماجرای هک نرمافزار پمپبنزینها، صدا و سیما هم در نمایش صحنه و هم در علت آن دچار سانسور و تأخیر نشد، بنابراین روایت اول را کرد. نه مردم به خیابان آمدند و نه رسانههای معاند توانستند کلاهی برای خود بدوزند؛ بنابراین عدم سانسور و روایت اول هر دو در ماجرای بنزین موفق بود و اتفاق عمومی نیز به سمت رضایت گرایش یافت.
درباره هنر فاخر میتوان به سریال مختارنامه اشاره کرد. وقتی این سریال پخش میشد بیش از ۸۰ درصد مردم پای تلویزیون بودند، ماهواره را خاموش میکردند و این هنر فاخر را تماشا میکردند.
استمرار در اطلاعرسانی مستمر و بهموقع درباره مبتلایان و مرگ و میر کرونا باعث شد مرجع خبری مردم رسانه ملی باشد و توصیههای حکومت را از آنجا دنبال نمایند و بین توصیههای حکومت و منافع و سلامت خود ارتباط منطقی برقرار نمایند.