eitaa logo
تهذیب حوزه خاتم الانبیاء بابل
185 دنبال‌کننده
839 عکس
717 ویدیو
88 فایل
کانال رسمی معاونت تهذیب مدرسه علمیه خاتم الانبیاء شهرستان بابل جهت ارائه مطالب، اطلاعیه ها، تولیدات فرهنگی، مسابقات و... راه ارتباطی با ادمین: @moaiiedy 📌لینک کانال معاونت تهذیب: https://eitaa.com/joinchat/2388394032C81156b1caf
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی طلبه فلسفه‌خوانی نزد من آمد تا برخی سوالات بپرسد. دیدم جوان مستعدی است که استاد خوبی نداشته است. ذهن نقاد و سؤالات بدیع داشت که بی‌پاسخ مانده بود. پاسخ‌های را که می‌شنید، مثل تشنه‌ای بود که آب خنکی یافته باشد. خواهش کرد برایش درسی بگویم و من که ارزش این آدم را فهمیده بودم، پذیرفتم. قرار شد فلان کتاب را نزد من بخواند. چندی که گذشت، دیدم فریفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی یافته بودم که برایش خطر داشت. هر چه کردم، این حالت در او کاسته نشد. می‌دانستم این شیفتگی، به استقلال فکرش صدمه می‌زند. تصمیم گرفتم فرصت تعلیم را قربانی استقلال ضمیرش کنم. روزی که قرار بود برای درس بیاید، در خانه را نیم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه شروع به بازی و حرکات کودکانه کردم. دیدمش که سر ساعت آمد. از کنار در، دقایقی با شگفتی مرا نگریست. با هیجان بازی را ادامه دادم. در نظرش شکستم. راهش را کشید و بی‌ یک کلمه رفت که رفت. این‌جا که رسید، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدمات فکری و فرهنگی به اسلام گفت: برای آخرتم به معدودی از اعمالم امید دارم. یکی همین دوچرخه بازی آن روز است. 🌹🌹🌹 @tahzibesadr
🍃آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت:"عموزاده‌ام آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری فرمود: یخچال نداشتم. به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم و از آن حضرت یخچال خواستم. به منزل که برگشتم دیدم دربِ منزل، گاری ایستاده و یخچال آورده است. گفتم از کجا آورده‌ای؟ گفت: مأمور نیستم بگویم. 🍃آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت: از ایشان ذکری برای رفع تنگدستی خواستم، فرمود: روزی 110 بار بگو: «اللّهُمَ  اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک»." 📚 منبع: کتاب «روزنه‌هایی از عالم غیب»، نوشتۀ آیت‌الله سید محسن خرازی، صفحۀ ۱۱۰ 🌸دهه کرامت را به شما بزرگواران تبریک عرض میکنیم🌸 🔸🔹🔸🔷🔸🔹🔸 @tahzibesadr
 آیت الله میلانی در حال بیهوشی پرفسور بولون را مسلمان کرد مرحوم آیت الله سید محمد هادی میلانی (ره) دچار بیماری معده شده بودند، پروفسور بولون جراح حاذق بلژیکی که در آن زمان در شهر مشهد مشغول کار بود ایشان را عمل کرد. پرفسور پس از یک عمل سه ساعته زمانی که آن مرجع تقلید در حال به هوش آمدن بودند،  به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می گویند را برایش ترجمه کند. مرحوم آیت الله میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت می کردند، پس از این مساله پروفسور برلون گفت: شهادتین را به من بیاموزید، از این لحظه می خواهم مسلمان شوم و پیرو مکتب این روحانی باشم. وقتی دلیل این کار را پرسیدند، پروفسور بولون گفت: "تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان می دهد، در حالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه می کند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است".   و بعد از آن هم وصیت کرد وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کرده اند به خاک بسپارند و اکنون مزار این پروفسور مسیحی مسلمان شده در خواجه ربیع، محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کرده اند. 💠💠💠💠 @tahzibesadr
سوال از مرحوم مقدس اردبیلی باهمه عظمتی که داشت، وقتی ازایشان پرسیدند:اگر زمینه گناه برای شماپیش بیاید چه می کنید؟ ایشان نگفت من قطعا مرتکب گناه نمی شوم، بلکه گفت:استعاذ بالله، من به خداپناه می برم. مرحوم‌آیت الله 🔸🔹🔸🔹🔸 @tahzibesade
🌺آیت ا... 🔅 هوشیاری نسبت به القای شبهه های فرهنگی آیت الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی در این باره می گوید: «در موقعی که خطری پیشامد می کرد، آقای بروجردی تا پای جان برای پیشرفت اسلام آماده بود. تمام سیر امور و حوادثی را که در جهان تشیع واقع می شد، مورد دقت قرار می داد. مثلاً مجلاتی که منتشر می شد و در آن، مطالب ضد دینی بود، با کثرت کار مطالعه می فرمود و اوامری به بنده برای جواب دادن به آنها صادر می کردند که اطاعت می نمودم. از جمله وقتی در مجله ای که در دهلی نو منتشر می شد، مقاله ای راجع به تأثیر دین بودا در اسلام و ادیان دیگر و ظهور عرفان و فلسفه در اسلام نوشته شده بود و ایشان خوانده بودند، به بنده گفتند جواب آنها را بدهم و من هم رساله مستدلی نوشتم و اثبات کردم که مکتب اسلام اصولاً با مذهب بودا میانه ای ندارد و با افکار خرافی نیز مبارزه می کند. سپس رساله را به نظرشان رساندم و ایشان قدردانی کردند. آن گاه رساله را برای مجله مزبور فرستادم که عینا در آن مجله درج گردید» (۱) 🔺آگاهی از نقاط ضعف مسلمانان و نقاط قوت غربی ها علی دوانی در این باره بیان می کند: «کمتر اتفاق می افتاد آقای با شاه و نخست وزیران وقت و سایر وزرا و اولیای امور سخن بگویند و اسمی از نقایص فرهنگ و برنامه آن نبرند. از اوضاعی که در ممالک مغرب زمین می گذشت، کاملاً مطلع بودند. بسیاری از مواقع، از پاره ای اوضاع و گرفتاری های مسلمانان و نفاقی که میان سران آنها پدید آمده و موجب دوری دول و ملل اسلامی از یکدیگر شده و نیروی مادی و معنوی آنها را تجزیه و خرد کرده است، بی نهایت متأثر می گردیدند و نیز از پیشرفت های بیگانگان در علوم و صنایع حیرت انگیز و عقب ماندگی کشورهای اسلامی و سلطه دشمنی بر جان و مال آنها سخت منقلب می شدند و ناله می نمودند و می گفتند اگر رهبران ملل مسلمان به رمز پیشرفت و ترقی ملل مترقی جهان در امر صنایع و علوم مادی پی ببرند و علاقه به استقلال مسلمانان و عظمت دین مبین اسلام داشته باشند، می توانند در سایه عمل به تعالیم عالیه اسلام، تمام عقب ماندگی های خود را جبران کنند» (۲) پی نوشت: ۱.. زندگانی آیت الله بروجردی، ص ۱۶۹ ۲.. همان، ص 170
آيت الله كشميرى(ره): 1️⃣ "کمیت گرا نباشید؛ کیفیت جو باشید!" دنبال ختم آیات و ادعیه نباشید؛ بلكه در پی هضم آنها باشید! غذای اندک را خوب بجوید تا جزء جان تان شود. بزرگترین مشکل ما قشری‌نگری به دین و شریعت است. با خود فکر کنید آنقدر در سال های قبل با ولعِ زیادخوانی اعمال انجام دادید، به کجا رسیدید؟! 🔔 آغاز ماه رمضان حتماً نیت کنید فقط براى الله روزه بگیرید؛ فقط الله! آداب روزه‌داری را تا آنجا که نشاط دارید. 2️⃣ تفکر، حتماً دقایقی از ساعات رازآمیز روزه‌داری خود را به برترین عبادت اختصاص دهید و آن هم چیزی نیست جز «تفکر»! با خود و خدای خود خلوت ‌کنید. خصوصاً به نوع رابطه حضرت حق با خودتان بیندیشد؛ امید است ابوابی از معرفت به رویتان باز شود.
میرزا 🔻سبزی فروش محله می‌گفت: یک‌روز جناب میرزا جوادآقا تهـرانی تشریف آوردند و مقـداری سبـــزی خــریداری نمودند. پس از نیم ساعت دیدم ایشان سبزی به دست به طـرف مغــازه‌ام می آیند، خیلی ناراحت شدم زیرا با خود فڪر کردم که شاید سبزی ها خراب بوده و آقا پس آوردند، خیلی خجالت کشیدم و در فکر بودم که چه بگویم. در همین خیـالات بودم که دیدم ایشان با آن قد خمیده و چهـره ملڪوتی وارد مغــازه شده اند و فرمودند :این سبزی‌ها را از ڪجا برداشتی و به من دادی؟ عــرض ڪردم : چطــور مگه؟ فرمودند :وقتی سبزی‌ها را منزل بردم، دیدم یک‌مورچه در میان سبــزی‌هاست و احتمــال دادم که لانه مــورچه باید درون مغــازه شما باشـد و من او را آواره ڪرده ام حـــالا خـودم او را آورده‌ام تا از جـــایی که برداشته‌ای‌بگذارم، تا به‌راحتی به سوی لانه‌اش حرکت نماید.