eitaa logo
معاونت تهذیب حوزه علمیه کرمان
716 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
725 فایل
جهت ارتباط با معاون تهذیب @Amomen313 جهت ارتباط در مورد فعالیتها و شبهات قرآنی @ghadirmohyi جهت ارتباط با ادمین محتوایی کانال @boreshha_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ وقتی ازش می‌خواستیم برای یکی دعا کند، ▫️ دیگر به این راحتی‌ها یادش نمی‌رفت. ▫️ تا مدت‌ها بعدش می‌پرسید: «آن بندۀ خدا چی شد؟» ▫️ روز آخری هم که دیدمش، گفت: «مریض شما حال‌شان بهتر شد؟» ▫️ گفتم: «بله، فعلاً مرخص شده و توی خانه است.» ▫️ گفت: «مراقب باشید بیماری‌اش برنگردد؛ برای شفای کامل صدقه بدهید؛ به افراد زیادی صدقه بدهید، حتی اگر مقدارش کم باشد...» 📚 به شیوه باران، ص۶٧
🗓 سه‌شنبه ٧ بهمن ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ از درِ مسجد وارد صحن جمکران شدیم. ▫️ از بلندگو کسی با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف درد و دل می‌کرد: «مولا جان! کاش می‌دانستیم کجا تشریف دارید...؟» ▫️ آقا زیر لب زمزمه می‌کرد: «کجا تشریف ندارند؟!» 📚 به شیوه باران، ص۴٠
🗓 سه‌شنبه ٢١ بهمن ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ این دهه‌های آخر عمر با اینکه خیلی سختش بود، ▫️ باز هم کارهای شخصی را مثل همیشه خودش انجام می‌داد. ▫️ برای تجدید وضو رفته بود توی حیاط. ▫️ چند ساعتی گذشت و اهل خانه متوجه نبودنش شدند. ▫️ دیدند روی زمین افتاده و همان‌طور تسبیح به دست ذکر می‌گوید. ▫️ گفتند: «وقتی زمین خوردید، چرا صدا نزدید؟» ▫️ گفته بود: «گفتم شاید خواب باشید، یا کاری داشته باشید.» 📚 به شیوه باران، ص۶٩ .
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ در سال آخر، وسط درس حالش بد می‌شد. ▫️ یک روز سرفه‌های پی‌درپی امانش نمی‌دادند. ▫️ جعبۀ دستمال‌کاغذی روی میز تمام شد و سرفۀ او نه! ▫️ به نزدیکانش می‌گفتیم: «این‌قدر سختش است، بهتر نیست نیاید و استراحت کند؟» ▫️ می‌گفتند: «راضی‌اش می‌کنیم.» ▫️ فردا باز دیدیم سر ساعت آمده... ▫️ شرمنده می‌شدیم؛ ▫️ کتاب‌مان را محکم‌تر توی دست می‌گرفتیم. 📚 به شیوه باران، ص٧٠
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ توی مسجد کیپ‌تاکیپ جمعیت بود. ▫️ بعد از روضه، بلند شد و برای مردم دست تکان داد؛ ▫️ این‌بار اما نه به کوتاهی همیشه. ▫️ بند پرده‌ای که قسمت زنانۀ مسجد را جدا می‌کرد، پاره شد و افتاد. ▫️ حالا زن و مرد با شوق نگاهش می‌کردند؛ و او انگار ازشان دلجویی می‌کرد. ▫️ توی دلم گفتم: «چرا مثل همیشه زود نمی‌رود؟ چرا دل نمی‌کَند؟» 👋 نمی‌دانستم روضۀ آخر است... 📚 به شیوه باران، ص٧١
🗓 سه‌شنبه ١٢ اسفند ماه ١٣٩٩ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: این طرف حیاط، کنار حوض یک درخت انار بود. کنار انار، بوتۀ گل محمدی. آن‌طرف حیاط هم یک درخت خرزهرۀ بزرگ که مدام گل‌برگ‌هاش می‌ریخت؛ و یک نفر باید هر روز جارو ‌به‌دست، به داد حیاط می‌رسید. جمعه بعد از روضه داشت کنار حوض وضو می‌گرفت. گفتم: «آقا! اجازه بدهید این خرزهره را ببُریم. درخت میوه که نیست؛ فقط حیاط را کثیف می‌کند.» با مهربانی و خنده گفت: «نه! این را علی آقا [فرزند ایشان] کاشته؛ نباید بِبُرید.» مهربانی، از چشم‌هایش می‌بارید. 📚 به شیوه باران، ص۴۵
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ گفتم: «آقا! شوهرخواهرم مریض است؛ توی حرم دعایش کنید.» ▫️ پرسید: «چه بیماری‌ای دارد؟» ▫️ با شرمندگی گفتم: «روانی است.» ▫️ گفت: «همۀ ما روانی هستیم؛ اگر نبودیم، گناه نمی‌کردیم...». 📚 به شیوه باران، ص١٩
🗓 سه‌شنبه ٣ فروردین ماه ١۴٠٠ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️داشت می‌رفت مکه، و می‌خواست آنجا هرطور شده امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را ببیند. ▪️رفته بود[محضر آیت‌الله بهجت قدس‌سره] دستورالعمل بگیرد که چه کند برای رسیدن به این آرزو؟ ▫️منتظر بود بشنود که فلان‌ذکر را این‌قدر بار تکرار کن؛ یا فلان‌نماز را این تعداد شب بخوان. ▪️آقا اما فقط گفته بود: «تا ما چقدر به‌وجود و حضور حضرت باور داشته باشیم؟!» (بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان) 📚 به شیوه باران، ص34
🗓 سه‌شنبه ١٠ فروردین ماه ١۴٠٠ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: □ چند وقت پیش از آقا پرسیدم: «چطور می شود امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را درک کرد؟» ▪️ گفتند: «زیاد قرآن بخوانید و به قرآن زیاد نگاه کنید.» □ از وقتی این حرف را زدند، قرآن خواندن روزانه ام ترک نشده بود؛ اما امروز خیلی دلم گرفت. ▪️ با خودم گفتم: «توی این مدت، چرا نباید یک حس نزدیکی به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف داشته باشم؟» □ بعد از جلسه، بدون اینکه حرفی بزنم، آقا برگشتند به من گفتند: «چشم آدم باید مواظب باشه. اگر کسی می خواد آقا امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف رو ببینه، باید مواظب چشمش باشه که گناه نکنه.» ▪️ سرم را انداختم پایین. حساب و کتاب چشم هایم خیلی وقت بود از دستم در رفته بود. (بر اساس خاطرۀ یکی از مرتبطین) 📚 در خانه اگر کس است، ص ۴٣
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️آمده بود و با اصرار می‌گفت: «آقا، دستورالعمل بدهید!» ▪️پاسخی نشنید. ▫️باز تکرار کرد: «به من یک دستورالعملی بدهید!» ▪️آقا با تندی گفت: «دستورالعمل؟! دستورالعمل؟! دستورالعمل که چیزی نیست؛ کو عمل‌کننده آقا؟!» ▫️مرد، باز خواسته‌اش را تکرار کرد. ▪️این‌بار آقا گفت: «یک حرفی به شما می‌زنم که اگر هزار سال هم بگردید، همین است؛ و غیر از این نیست: بروید و گناه نکنید!» 📚 به شیوه باران، ص٢١
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔹گفته بود: «توی حرم که مشغول نماز و دعا هستم، هر کس می‌آید کنار سجّاده‌ام، منتظر می‌نشیند تا سؤالی کند یا حرفی بزند، از همان لحظه‌ او را هم در آن نماز و دعا شریک می‌کنم.» 📚 به شیوه باران، ص30
🗓 سه‌شنبه 11 خرداد ماه 1400 ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️وسط نماز جماعت هفت‌هشت نفرۀ‌مان، ▫️صدای مهیبی بلند شد؛ ▫️شعله‌های زرد و نارنجی از داخل بخاری نفتی زبانه کشید. ▫️دست‌پاچه و هراسان نماز را شکستیم و پریدیم بیرون. ▫️آتش فرونشست. ▫️آقا آرام نشسته بود آن جلو... ▫️رسیده بود به سلام آخر نماز... 📚 به شیوه باران، ص31