هدایت شده از کانال امام خمینی (ره)
🔰برای مردم کاری نکرده ام
🔹محمود بروجردی : پس از اینکه امام را گرفتند، دو ماه در زندان بودند که در طول این مدت از ماجراهای خارج از زندان هیچ مطلع نشده بودند. پس از اینکه حبس ایشان به حصر تبدیل شد، یک روز بعد از ظهر امام را به منزلی در داودیه آوردند.
🔺جمعیت سیل آسا برای دست بوسی و دیدار با امام آمدند و عدۀ زیادی شب همانجا خوابیدند. هنگامی که امام برای نماز شب بیدار شدند، من بیدار بودم، یکی از آقایان ماجراهای ۱۵ خرداد را برای اولین بار برای ایشان نقل کرد.
🔹پس از آن امام برای تجدید وضو برخاستند و به من فرمودند: «آقا محمود، من برای مردم کاری نکردم، تکلیف من خیلی سنگین شد. مردم چرا این جور کردند برای من، من که برای مردم کاری نکردم».
📚سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(ره) | ج ۳ ، ص ۲۴
#خاطرات_امام
✅ @EMAM_COM
🌸حاضرم ثواب عبادتم را عوض کنم
🔹یک بار امام به یکی از دخترانشان فرمود: «حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت فرزندت می بری با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم»
#خاطرات_امام
🔰احترام امام خمینی(ره) به همسرشان
همسر امام در این باره می گوید:
🔺امام همیشه احترام مرا داشتند. هیچ وقت با تندی صحبت نمی کردند. اگر لباس و حتی چای می خواستند، می گفتند: ممکن است بگویید فلان لباس را بیاورند؟ گاهی اوقات هم خودشان چای می ریختند. در اوج عصبانیت، هرگز بی احترامی و اسائه ادب نمی کردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف می کردند. تا من نمی آمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی کردند.
🔹به بچه ها هم می گفتند صبر کنید تا خانم بیاید. حاضر نبودند که من در خانه کار بکنم. امام در مسائل خصوصی زندگی من دخالت نمی کردند. اوایل زندگی مان، یادم نیست هفته اول یا ماه اول به من گفتند: من کاری به کار تو ندارم. به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش، اما آن چه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرمات را ترک بکنی، یعنی گناه نکنی.
#خاطرات_امام
اگر برای من کردند چیزی ندارم بدهم
بعد از آزادی امام از قیطریه ، عده ای از بازاریهای تهران ، ناهاری ترتیب داده بودند و امام هم در همان جلسه
سر سفره نشسته بودند.
یکی از بازاریها به امام گفت:(( بازاریها برای خاطر شما چه کردند و چه کردند ...)) امام
به او فرمودند:(( #بیخود کردند!))
همه تعجب کردند که این چه حرفی است! بعد امام فرمودند:(( اگر برای خدا
کردند ، که خدا اجرشان بدهد. باید بکنند. اگر برای من کردند ، من چیزی ندارم بدهم)).*
#خاطرات_امام
* به نقل از: حجةالاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری- پابه پای آفتاب- جلد 4 - صفحه 260
پول ندارم ، قرضش را بدهد
در عراق وقتی مسأله ازدواج من پیش آمد ، وضع مالی ام خوب نبود و ارتباطم با ایران به درستی برقرار نبود.
در این مورد به آقای رضوانی گفتم:(( اگر می توانید از امام برای من پانصد دینار ( معادل ده هزار تومان ) قرض بگیرد.)) ایشان مطلب را به آقا رساند .
امام گفتند:(( پانصد دینار دو ماهه به او قرض بدهید و سر ماه پول را از او بگیرید.)) من پول را گرفتم و مقدمات ازدواج را فراهم کردم. نزدیک دو ماه شده بود که آقای رضوانی پیام آورد که آقا می گویند:(( به فلانی بگو که دو ماهش دارد تمام می شود پول ندارم ، باید قرضش را بدهد.))
واقعاً برای ما عجیب بود که اگر هرکس دیگر به جای امام بود و شخصی مثل ما آن کارها را برایش انجام داده بود ، او هرچه هم که بود ، خیلی کارها برایش انجام می داد ، اما امام می خواستند هم اخلاص ما حفظ شود و هم اخلاص خودشان ، لذا من سر دو ماه ناچار شدم قرض امام را پس بدهم.
به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری- پابه پای آفتاب- جلد 4 - صفحه .264
#خاطرات_امام
چرا نباید در نماز او شرکت کنم
یکی از ائمه جماعات قم ، در مورد مسایل سیاسی یا احیاناً فلسفی ، با امام مخالف بود. ولی امام ، گاه و بی گاه
به نماز ایشان می رفتند و به او اقتدا می کردند. خدا شاهد است که هیچ قصدی در کار نبود. خود ایشان می
فرمودند:(( فلانی سلیقه اش با من جور در نمی آید. اگر او اشتباه کرده باشد ، من که در کارم اشتباه نکرده ام
، چرا نباید در نماز او شرکت کنم؟))*
. * به نقل از: آیت الله مجتبی عراقی- پابه پای آفتاب- جلد 4 - صفحه 2
#خاطرات_امام
انتخاب اصلح و مستحبات می کردند
امام در جزیی ترین شئون زندگی خود نه فقط ملزم به انجام واجبات و اجتناب از محرومات بودند ، بلکه در آداب مستحب نیز همین التزام را داشتند و بالاتر این که در این مناجات و مستحبات مقید به انتخاب احسن و اصلح بودند و به مستحبات عمل می کردند.
مثلاً طی دهها و صد بار که برای تشرف خدمت ایشان لازم بود برای ورود یا دق الباب به در یا غیر آن اذن گرفته شود ، امام به جای آنکه از کلمه بفرمایید که کلمه مطبوع و متعارفی است استفاده کنند ، می فرمودند:(( بسم الله)) و ضمن ذکر نام خدا با استعاره ای لطیف اجازه ورود و آغاز دیدار را با نام خدا قرین می کردند.*
به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین رحیمیان.
#خاطرات_امام
بیایید این فرش را جمع کنید
یک روز امام فرمودند: بیایید این فرش را از اینجا جمع کنید چون روی این فرش نقش و صورت حیوان افتاده
است و نماز خواندن در اتاقی که در آن تصویری از انسان یا حیوان باشد مکروه است . حساسیت ایشان در
مسایل شرعی تا این اندازه بود.*
. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی- سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی
#خاطرات_امام
☘️ #امام_خمینی(ره) در هر فرصتی حتی دقایقی قبل از آماده شدن سفره که معمولا به بطالت می گذرد قرآن تلاوت می کردند و بعد از نماز شب تا وقت نماز صبح قرآن می خواندند.
#خاطرات_امام