eitaa logo
معاونت تهذیب، تربیت، فرهنگی
302 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
354 ویدیو
41 فایل
معاونت تهذیب تربیت فرهنگی مدرسه عالی حوزوی ولی امر (عج) ارتباط با کانال: @FARHANGI_ADMIN1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 فرمانده باید جلوتر از نیروها باشه! 🔹 خودش رفته بود سرکشی خط. خاکریز بالا نیامده، لودر پنچر شده بود، سراغ فرمانده گردان را هم از ستاد لشکر گرفت؛ خواب بود. 🔹 «یعنی چی که فرمانده گردان هفت کیلومتر عقب‌تر از نیروهاشه؟ اگه قراره گردان با بی‌سیم هدایت بشه، از مقر تیپ این کار رو می‌کردیم. وقتی از پشت بی‌سیم میگه سمت راست فشاره، فرمانده گردان باید با گوشت و خونش بفهمه چی میگه. باز توقع داریم خدا کمک کنه؛ این جوری نمیشه! فرمانده گردان باید جلوتر از همه باشه.» 🆔 @TahzybTarbyatFarhangy
💠 وقت‌شناس 🔹 جلسه داشتیم. بعضی‌ها دیر رسیدند. باقری را تا آن روز نمی‌شناختم دیدم جوانی بعد از خواندن چند آیه شروع کرد به صحبت. فکر کردم اعلام برنامه است. بعد دیدم قرص و محکم گفت: «وقتی به برادرا می‌گیم ساعت نُه اینجا باشن، یعنی نه و یک دقیقه نشه.» 🆔 @TahzybTarbyatFarhangy
💠 فرمانده‌ی زنده‌ی بدون نیرو نمی‌خوام! 🔹 تانک‌های عراقی داشتند بچه‌ها را محاصره می‌کردند. وضع آن‌قدر خراب بود که نیروها به جای فرمانده لشکر مستقیماً به حسن بی‌سیم می‌زدند. 🔹 «همین الان راه می‌افتی، می‌ری طرف نیروهات، یا شهید می‌شی یا با اونا برمی‌گردی». خیلی تند و محکم می‌گفت. «اگه نری باهات برخورد می‌کنم. به همه‌ی فرمانده‌ها هم می‌گی آرپی‌جی بردارن و مقاومت کنن. فرمانده زنده‌ای که نیروهاش نباشن نمی‌خوام.» 🆔 @TahzybTarbyatFarhangy
💠توجه به نیروها 🔹عملیات محرم بود. توی نفربر بی‌سیم، نشسته بودیم. آقا مهدی، دو سه شب بود نخوابیده بود. داشتیم حرف می‌زدیم. یک مرتبه دیدم جواب نمی‌دهد. همان طور نشسته، خوابش برده بود. چیزی نگفتم. پنج شش دقیقه بعد، از خواب پرید. کلافه شده بود. بد جوری. جعفری پرسید:«چی شده؟» جواب نداد. سرش را برگردانده بود طرف پنجره و بیرون را نگاه می‌کرد. زیر لب گفت «اون بیرون بسیجی‌ها دارن می‌جنگن، زخمی می‌شن، شهید می‌شن، گرفته‌م خوابیده‌م.» یک ساعتی، با کسی حرف نزد. 🆔 @TahzybTarbyatFarhangy
💠 شهید حسن باقری: «نمی‌شه» تو کار نیارید. زمین باتلاقیه که باشه! برید فکر کنید چه طور میشه ازش رد شد. هر کاری راهی داره. 🆔 @TahzybTarbyatFarhangy