🎀 حرمت معلم بودن 🎀
جوون بودم. اون زمانا، همسایه ها مثل خواهرت بودن. طبقه پایین ما هم زهراخانم، مثل خواهرم بودو ۲ تا پسر داشت.
یه روز اومد در خونم و گفت:
بیا کمکم کن. شوهرم و پسرم دعواشون شده. قاسم رو کرده تو حموم و میخواد با کمربند بزنتش. خواهر،
شوهرم از تو حساب میبره، چون معلمی. بیا و یه کاری کن.
منم🤔 فکر کردم چیکار کنم...
رفتم در خونه. شوهرش درو باز کرد.
گفتم ما نون 🍞میخوایم. قاسم رو بفرستین برا من نون بگیره.
همسر زهراخانم:
قاسم نیستش
من گفتم:
چرا هست. صدای دعواهاتون تا خونه ما میومد. چیکار کردی با قاسم؟
بگو قاسم بیاد بره برام نون بگیره.
و اینجوری، ماجرای دعوای پدرو پسر لو رفت و با پادرمیونی من، که احترام معلم بودن، برام قائل بودن، پدر راضی شد که از پسر بگذره.
#تجربه_نوردی ۱۹
#تجربه_مدرسه_زندگی
🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃
🚨 فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ
کجا میری؟!
🍃 تکویر ﴿ ۲۶ ﴾
🔻راه!
اگر تو لحظه لحظه هامون،
یه توقف چندثانیه ای به خودمون بدیم:
ایست، وایستا🛑🫸
و بپرسیم:
❓کجا داری میری؟
این فکر، که کجا داریم میریم،
ما رو کمتر از راه درست به راه فرعی میفرسته.
✨ #نورانا ۱۳
🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃
🚦وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا
همین بس که خدا راهنمامون باشه.
🍃فرقان ﴿ ۳۱ ﴾
ما معلم ها،
یکی از نقش های مهمی که توی این دنیا داریم اینه:
🩵 راهنما بودن 🩵
میتونیم با شاگردامون، طوری صحبت کنیم، که در تشخیص خوب از بد،
خودش به تشخیص برسه.
و در واقع، به درست ترین خیرها، هدایتش کنیم🦋
#هادی_باشید
✨ #نورانا ۱۴
🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃
🖤مادر که نباشد، خانه بهم میریزد...
▪️نقش مادری،
انقدر دارای اهمیته که فقدان مادری از جنس نور،✨
یک خانواده رو بهم میریزه.
مادری از ✨جنس نور یعنی:
✨مادری که خودآگاه باشه،
✨ مادری که محبت فراوانش رو در جایگاه های درست استفاده کنه،
✨مادری که مولفه های صحیح تربیت رو بدونه و ...
اینجوریه که اگر مادر نباشد، خانه بهم میریزد...
✾ شهادت مادرِمون حضرت زهرا(س) تسلیت ✾
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#دوره_تربیت_مربی و #دوره_تربیت_معلم رشد+آنا🌱
🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃
🖤 إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
مرگ، پایان زندگی نیست، آغاز دویدن هاست.
🍃بقره ﴿ ۱۵۶ ﴾
♦️بیشتر از ۱۰ سال، از من بزرگتر بود.
هر وقت باهات حرف میزد، انگار که همسن خودت میشدو همکلامِ خودت باهات حرف میزد.
حال و احوالت که گرفته بود،
انقدر شوخی میکرد تا سرحال بیای و از خنده، اشکت جاری شه و پهلوهات درد بگیره،
😄 جمله ای نبود که بگه و نشه نخندی! از دستش.
با چهره خنده روش،
با کلامش،
با لحنش،
آرامش و حال خوب 🎁هدیه میداد.
حواسش به همه چیزو همه کس بود...
دوستی رو از دست دادم( دادیم ) که در واقع، 🍃🌸معلم من و خیلی آدم های دیگه بود.
که با رفتنش هم، حتی درس های زیادی بهمون داد.
🟢به گفته آقای صفایی:
اگر بنا داریم که از زندگی و مرگمان بهره بگیریم،
باید طوری زندگی کنیم که
با مرگمان این زندگی قطع نشود❌
و طوری بمیریم که زندگی ها را 🌱بارور کند.
او ، همینطوری بود.
🖤یه فاتحه، مهمونش کنین
✨ #نورانا ۱۵
🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃
💰قلک های مهربانی
یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود
این ماجرا تو پیش دبستانی سلام بود.
تو این پیش دبستانی،
هر ماه، یک جشنواره داره. جشنواره این ماه با مشارکت والدین بود. که مادر یکی از گل دخترها تشریف آورده بودن و روایتی رو تعریف کردن.
🔚 و پایان داستان،
با ساخت قلک های دست ساز، توسط این نورکوچولوها، بود.
🥇این قلک ها رو با دست های کوچولوشون ساختن تا خورد خورد بتونن کمک قلب های مهربونشون رو جمع، و اهدا 🎀 کنن.
🌟کاری از پیش دبستانی قرآنی سلام🌟
قسمت 1⃣ برنامه عملیاتی :
ساحت مالی نقدی و غیرنقدی🔻
#قلک_همیاری
قسمت 4⃣ساحت مهارتی هنری🔻
#مفاهیم_فرهنگی
💎 #طرح_نصر_النور
#جمعه_نصر #وعده_صادق
🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃