eitaa logo
تجربه های هنر معلمی 🌱
1هزار دنبال‌کننده
242 عکس
38 ویدیو
1 فایل
🌱 ارتباط با ادمین : @roshd_ana_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌ ‌ ‌ ‌💡 ارتباط، روشن! ‌با چراغ خاموش !💡 ‌ ۱۲ اولین تجربه من از دوران کارورزی شروع شد تجربه هایی از جنس روزگار تلخ کرونایی😷 وارد مدرسه شدم. مدیر عزیز مدرسه بهم گفتن میشه این کلاس ۶/۲ رو بری؟ فقط حواست باشه خیلی شیطونن.😈 بدون پیش زمینه ای وارد کلاس شدم. همهمه و سرو صدا و ماسک هایی که نمی‌ذاشت صدات واضح و کامل به بچه ها برسه.‌‌.. ‌ تو همون لحظات اول فهمیدم چرا مدیر احساس نگرانی داشت. 🤦🏻‍♀ کلاس رو هوا بود : ‌یکی شعر میخوند ‌یکی رو میز میزد ‌ یکی از بچه ها کلید برق رو خاموش می‌کرد و ‌یکی روشن😐 خلاصه مشخص بود کلاس رو عده ای در دست دارن که میخوان 😏 حرف، حرفِ اونا باشه. بهشون گفتم بچه ها برق خاموش باشه چه اتفاقی میفته؟ ✅یکیشون گفت خانوم آروم میشیم. ✅ یکیشون گفت رویایی میشه. ‌✅ یکی گفت احساس خوبی دارم و ... منم بلافاصله برق رو خاموش کردم و گفتم چقد خوبه یه خاموشی اینقدر 🔺حس خوب بهتون میده. و دیگه ارتباطه، برقرار شد. گفتم تا معلمتون بیان، دوست دارین چیکار کنیم❓ ‌گفتن بازی... و دیگه منتظر تایید نموندن و خودمم شده بودم یکی از بازیکنای بازی که حتی اسمشم به گوشم نخورده بود😅 یه نفر در زد... معلم کلاس، با احتیاط وارد کلاس شدن و گفتن اینقدر آروم ؟!!!!! فکر کردم معلم سر کلاسه یا بچه ها داخل کلاس نیستن😂 این ارتباطِ خوبِ جلسه اول، پایه ریز جلسات خوب بعدی شد. 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌‌ ‌
‌ ‌🧩 بازی ، شخصیت 🧩 ‌ ۱۳ تو یکی از اردوها، ‌ داشتیم تقسیم وظایف می‌کردیم با بچه‌ها و قرار بود هر کسی 💢 مسئول یه بازی و یه بخشی باشه. یکی از بچه‌ها، خیلی ازم فاصله می‌گرفت و حس می‌کرد از سمت من درک نمیشه... خلاصه امر، برای بخش بازی ها، بخشی رو برای مسئولیت قبول نکرد❗️ بهش گفتم: ریحانه؟ دوست داری، مدیریت این بازی رو قبول کنی ؟ و قبول کرد🙃 تو بازی، من به عنوان مخاطب و ناظر بودم. و مسئولیت، به عهده ریحانه. اون‌قدر بعد از بازی شاد و خوشحال بود که حد نداره... ‌ 〰〰〰🔸〰〰〰 🟢 مسئولیت دادن، در شکل گیری شخصیت و تربیت آدمی موثره. 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌‌ ‌
19.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌ ‌ ‌ ‌📍 یک روز اسلایمی 📍 ۱۴ تصور کنین یک روز صبح ☀️ که از خواب بیدار میشین، به حالت اسلایم در اومدین❗️ ‌نه فقط شما . بلکه تمام محیط اطرافتون. خودتون رو به سختی و سینه خیزکنان به بقیه‌ی اعضای خانواده می‌سونین ‌ولی میبینید که اون ها هم به حالت اسلایمی در اومدن...... دانش آموزانِ هنرمند مدرسه، این ماجرا رو به تصویر کشیدند. بریم که ماجرا رو از زبون خانم معلم خوش ذوق‌مون بشنویم☺️ 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌‌ ‌
‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌📝 نقش نقاشی 📝 ۱۵ یه دانش آموزی دارم با ویژگی های (خودمختار بودن ،خودرای بودن، لجباز در حد بالا، حرف گوش نکن، و تقریبا هیچکس داخل آدم حساب نمیکنه 😂) یادمه وقتی درس می‌دادم می‌گفتم فلان صفحه رو لطفا باز کنین، فقط به من، با ‌چشم‌های خیره👁👁 ‌نگاه می‌کرد و کتابش رو حتی از کیفش درنمیاورد تا لج من رو در بیاره و کار خودش رو می‌کرد. (فقط نقاشی کشیدن رو دوست داشت و کارش این بود که سرکلاس، نقاشی می‌کشید ) حتی یک بار تو کلاس گفته شد که امتحان رو لطفا با خودکار قرمز ننویسید‼️ اما کل امتحان رو با خودکار قرمز نوشته بود 😂😂😂دستش درد نکنه. یک روز که اجتماعی درس می‌دادم بهش گفتم هرچی میگم، روی تخته 🖍نقاشی کن. نقاشیش فوق العاده و خلاقانه بود. همه‌ی ما، ذوق زده شدیم و 😄خندیدیم. و از اون روز، با من کمی بهتر برخورد کرد 😅 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌‌ ‌
‌ ‌ ‌🦋 نذر کردی؟ 🦋 ۱۶ سال ۱۳۹۸ شمسی بود. داشتم فکر می‌کردم، من که 🅰 زبان انگلیسی درس میدم، و با یاد دادن این زبان، دارم فرهنگ غرب رو هم،😱 ناخودآگاه، به زبان آموزام یاد میدم، ( زبان و فرهنگ، مثل دو روی یک سکه هستن ) ❓چیکار می‌تونم بکنم که این غرب، نتونه اثری توی تدریسم داشته باشه یا که کمرنگ و محو باشه؟ و چطور می‌تونم توی تدریسم، نقشی تو ظهور حضرت ایفا کنم؟ 🤔 رفتم تو فکر ‌و یک نذری کردم. ‌ ‌🍃🌸 نذر فرهنگی 🌸🍃 یعنی چیکار می‌کنم؟ برای مناسبت های مذهبی، که منسوب به ائمه هستن، یک هدیه‌‌، تدارک می‌بینم. و این هدیه ای که ارتباطی با مناسبت اون روز داره رو، ‌می‌سازم، یا میخرم، و با یک متن مرتبط، هدیه ها میرن که بشینن به روح و ذهن زبان آموزانم. ⭐️ هدیه‌ی امسال نیمه شعبانم، این دستمال جیبی هاست. به نظر شما ارتباطش با چیه؟‌ ‌ ‌ 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌‌ ‌
‌ ‌ ‌🦋 سلامی شوق انگیز 🦋 ۱۷ حدود سه هفته پیش تو درس هدیه های آسمان ششم به بحث عصر غیبت رسیدیم. مونده بودم 🤔 چطور ایجاد انگیزه کنم و تو واویلای زندگی این روزها بچه ها رو متوجه آقا کنم. وارد کلاس شدم و طبق برنامه هر روزمون، 😇✋🏻 سلام به آقا دادیم و بعد اسپیکر رو روشن کردم. بچه ها نگام 👀 می‌کردن که به جای درس، چی می‌خوام بذارم. ‌🔊 صدای صوت بلند شد : ‌ندیدم شهی به دلارایی تو ‌به قربان اخلاق مولایی تو ‌و ..... وسط نماهنگ رسید، به یکباره به خودم اومدم و دیدم ‌کل کلاس داریم 😭 هق هق گریه می کنیم. بعد از اتمام شعر، چند تا از دخترا اومدن بغلم کردن و گفتن : خانم، دلم برای آقا تنگ شده 😭😭 چند نفر رو دیدم برگه ای بهم دادن و در حال گوش کردن نماهنگ حرف‌های دلشون رو نوشته بودن😍 خلاصه، درس اون روز به قدری بهمون چسبید و نتیجه اون بعد از نیمه شعبان به دل نشست؛ زمانی که بچه ها گفتن : 🎈 امسال نیمه شعبان من ‌رنگ و بوی دیگه ای داشت.🎈 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌‌ ‌
🎀‌ حرمت معلم بودن 🎀 جوون بودم. اون زمانا، همسایه ها مثل خواهرت بودن. طبقه پایین ما هم زهراخانم، مثل خواهرم بودو ۲ تا پسر داشت. یه روز اومد در خونم و گفت: بیا کمکم کن. شوهرم و پسرم دعواشون شده. قاسم رو کرده تو حموم و می‌خواد با کمربند بزنتش. خواهر، شوهرم از تو حساب می‌بره، چون معلمی. بیا و یه کاری کن‌. منم🤔 فکر کردم چیکار کنم... رفتم در خونه. شوهرش درو باز کرد. گفتم ما نون 🍞می‌خوایم. قاسم رو بفرستین برا من نون بگیره. همسر زهراخانم: قاسم نیست‌ش من گفتم: چرا هست. صدای دعواهاتون تا خونه ما میومد. چیکار کردی با قاسم؟ بگو قاسم بیاد بره برام نون بگیره. و اینجوری، ماجرای دعوای پدرو پسر لو رفت و با پادرمیونی من، که احترام معلم بودن، برام قائل بودن، پدر راضی شد که از پسر بگذره‌. ۱۹ ‌ 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌‌ ‌
‌🐛 اجازه؟ این کِرم داره 😅 ۱ من یه کرم سبز درختی 🐛 دارم که تو تدریس ازش استفاده می‌کنم. همین کِرمی که توی عکس مشاهده می‌کنین. یه دختر کوچولویی 👧🏻 که بیرون از کلاسم بود، اومدو مهمون‌طوری، سر کلاسم نشست. ۶ سالش بود. 😍عاشق کِرم سبز درختی ما🐛 شدو مدتی باهاش بازی کرد. فردا دوباره در همون مکان بودم و اون دختر کوچولو هم اونجا بودو جلوی تعدادی از دوستان، به منِ معلم اشاره کردو گفت: این کِرم داره😂😂😂 ❌این جمله در نظر بقیه، حرف قشنگی نبود. برای بقیه ای که اونجا بودن، توضیح دادم که منظورش، اون کرم سبز درختیه. نه .... 🤦🏻‍♀ 📌 بچه ها چیزهایی میگن که شاید واقعا چنین منظوری نداشته باشن. این هنر ماست، که با سوال ❓ پرسیدن پیرامون حرفی که توسط کودک ( یا حتی بزرگسال ) زده شده، میتونیم موضوع رو شفاف ✅ کنیم تا دچار قضاوت نشیم!!!! 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃‌ ‌
‌ ‌🟣 جیغ خاطره انگیز 🟣 ۴ همیشه تو اولین جلسه‌ی کلاسی، درباره زیبا ✅ خوندن قرآن با بچه ها صحبت می‌کنم و حدیثی از پیامبر اکرم(ص) میگم که فرمودند : قرآن را با صدای نیکو 😌 بخوانید ، یعنی با لحن عرب بخوانید. بعد از گذشت 6⃣ جلسه، یک روز، یکی از بچه ها شروع کرد به خوندن قرآن و منم در آخر گفتم : 👏🏻 آفرین زینبم ؛ 🥰👌🏻چقدر زیبا خوندی. کاملا لحن عربی رو یاد گرفتی. بعد یک جیغی 😱 کشیدو شروع کرد به گریه کردن 😭😭 خیلی ترسیدم‼️ پرسیدم : چی شد؟؟؟؟؟😢 گفت : به حرف پیامبر گوش کردم و حالا می‌تونم قرآن رو قشنگ بخونم.😇 چه حس قشنگی پیدا کردم من و یکی از بهترین تجربه هام شد. 😍 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌ ‌
‌ ‌ ‌‌🎁 هدیه؛ راهکارِ کارساز 🎁 🌻 ۷ خیلی پرانرژی و فعال بود، همراه با شیطنت🤗 توی کلاس خیلی دلش می‌خواست با یکی از بچه های کلاس که اسمش کوثر بود، دوست بشه و‌ کنار اون بشینه 🪑 ولی کوثر، اصلا تمایلی به دوستی با زینب نداشت. این مسئله باعث میشد که زینب، تمام بچه ها و خصوصا کوثر رو اذیت کنه و جَوّ کلاس رو به هم 🪄 بریزه. راهکارها، تاثیر نداشت، تا این که کار به کتک کاری 😵‍💫🤕😵‍💫 رسید. من با مامان زینب صحبت کردم و گفتم : 🎁 یک هدیه همراه 💌 یک نقاشی برای کوثر بیاره و ازش به خاطر این مدت، که کوثر رو اذیت کرده معذرت خواهی کنه. این پیشنهاد🛒 خیلی تاثیر گذار بود و این دو، خیلی با هم دوست صمیمی شدن و این کار باعث شد زینبم، 😜⬇️شیطنتاش تو کلاس خیلی کم بشه . 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃‌ ‌ ‌
‌ ‌ ‌🦋 نذر کردی؟ 🦋 ۱۶ سال ۱۳۹۸ شمسی بود. داشتم فکر می‌کردم، من که 🅰 زبان انگلیسی درس میدم، و با یاد دادن این زبان، دارم فرهنگ غرب رو هم،😱 ناخودآگاه، به زبان آموزام یاد میدم، ( زبان و فرهنگ، مثل دو روی یک سکه هستن ) ❓چیکار می‌تونم بکنم که این غرب، نتونه اثری توی تدریسم داشته باشه یا که کمرنگ و محو باشه؟ و چطور می‌تونم توی تدریسم، نقشی تو ظهور حضرت ایفا کنم؟ 🤔 رفتم تو فکر ‌و یک نذری کردم. ‌ ‌🍃🌸 نذر فرهنگی 🌸🍃 یعنی چیکار می‌کنم؟ برای مناسبت های مذهبی، که منسوب به ائمه هستن، یک هدیه‌‌، تدارک می‌بینم. و این هدیه ای که ارتباطی با مناسبت اون روز داره رو، ‌می‌سازم، یا میخرم، و با یک متن مرتبط، هدیه ها میرن که بشینن به روح و ذهن زبان آموزانم. ⭐️ هدیه‌ی امسال نیمه شعبانم، این دستمال جیبی هاست. به نظر شما ارتباطش با چیه؟‌ ‌ ‌ 🍃🌸 تجربه های هنر معلمی 🌸🍃 ‌‌ ‌