زان کوزه ی مِی که نیست در وِی ضرری
پُر کن قدحی ، بخور به من دِه دگری
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو کوزه کند، کوزه گری
#خیام
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید، منیر و ماه تابنده شدهست.
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر از منظرهها سیر شدی حرفی نیست
یا از این پنجره دلگیر شدی حرفی نیست
عادتم بود که همراه تو پرواز کنم
اگر اینبار زمینگیر شدی حرفی نیست
عشق را مثل عصا زیر بغل جا دادی
به گمانم که کمی پیر شدی، حرفی نیست
با من از بازیِ گرگمبههوا حرف زدی
وقتِ بازی تو خودت شیر شدی، حرفی نیست
تازه گفتی که گناه از من و چشمانم بود
که در این معرکه درگیر شدی، حرفی نیست
#زهرا_حاصلی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد
دلم آتشکده و دیده چو دریا میکرد
نقش رخسار تو پیرامن چشمم میگشت
صبر و هوش من دلسوخته یغما میکرد
#عبید_زاکانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
لاله کاران دگر لاله مکارید
باغبانان دو دست از گل بدارید
اگر عهد گلان این بو که دیدم
بیخ گل بر کنید و خار بکارید
#باباطاهر
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر دُشنام فَرمایی و گر نفرین دُعا گویم
جوابِ تلخ میزیبَد لبِ لعل شکرخا را....
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
صبح است ساقیا قدحۍپُر شراب کن
دورِ فلـک درنـگ نـدارد ، شتـاب کن
زان پیشتر کـه عالَمِ فانی شود خراب
ما را ز جامِ بـاده ی گلـگون خراب کن
خورشیدِ می ز مشرقِ ساغر طلوع کرد
گر برگِ عیش میطلبی تَرکِ خواب کن
روزی کـه چرخ از گِلِ ما کـوزه ها کند
زنهـار کاسـه ی سرِ مـا پُـر شراب کن
کارِ صـواب بـاده پرستی ست حافظا
برخیـز و عـزم جزم بـه کارِ صواب کن
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
شب محو انتظار تو بودم،
دميد صبح،
گشتم به ياد روي تو،
قربان آفتاب...
#بیدل_دهلوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بیا ای جان نو داده جهان را
ببر از کار عقل کاردان را
از آن سویی که هر شب جان روانست
به وقت صبح بازآرد روان را
از آن سو که بهار آید زمین را
چراغ نو دهد صبح آسمان را
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
لبخند بزن
بگذار بهانه ای پیدا کنم
تا عاشقانه ترین ها را بنویسم
و هر صبح
تو را از پیله تنهائیت
به پرواز دعوت کنم
لبخند بزن
و بگذار
باد از خرمن موهای تو رد بشود
تا گلهای بیشتری بارور شوند
و من در انتهای هر شب
با آرامش ، خیالت را در آغوش بگیرم
لبخند بزن
تا تحمل تنهایی
برایم آسان تر بشود
#مجتبی_رمضانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
هزار فتنه به هر گوشهای برانگیزند
چگونه انس نگیرند با تو آدمیان
که از لطافت خوی تو وحش نگریزند
چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر
حلال نیست که از تو نظر بپرهیزند
غلام آن سر و پایم که از لطافت و حسن
به سر سزاست که پیشش به پای برخیزند
تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس
کز اشتیاق جمالت چه اشک میریزند
قرار عقل برفت و مجال صبر نماند
که چشم و زلف تو از حد برون دلاویزند
مرا مگوی نصیحت که پارسایی و عشق
دو خصلتند که با یک دگر نیامیزند
رضا به حکم قضا اختیار کن سعدی
که شرط نیست که با زورمند بستیزند
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار
جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم
پروانه نبودیم در این مشعله باری
شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر از منظرهها سیر شدی حرفی نیست
یا از این پنجره دلگیر شدی حرفی نیست
عادتم بود که همراه تو پرواز کنم
اگر اینبار زمینگیر شدی حرفی نیست
عشق را مثل عصا زیر بغل جا دادی
به گمانم که کمی پیر شدی، حرفی نیست
با من از بازیِ گرگمبههوا حرف زدی
وقتِ بازی تو خودت شیر شدی، حرفی نیست
تازه گفتی که گناه از من و چشمانم بود
که در این معرکه درگیر شدی، حرفی نیست
#زهرا_حاصلی
@takbitnab
🌹🌹🌹
هرچند حیا میکند از بوسهی ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهرهی اوست
الفت چه طلسمیست که باطلشدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یک بار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهودهی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
هرچند حیا میکند از بوسهی ما دوست
دلتنگی ما بیشتر از دلهرهی اوست
الفت چه طلسمیست که باطلشدنی نیست
اعجاز تو ای عشق نه سحر است نه جادوست
ای کاش شب مرگ در آغوش تو باشم
زهری که بنوشم ز لب سرخ تو داروست
یک بار دگر بار سفر بستی و رفتی
تا یاد بگیرم که سفر خوی پرستوست
از کوشش بیهودهی خود دست کشیدم
در بستر مرداب چه حاجت به تکاپوست
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
گفت: آنچه ز من داری ؟ گفتم ستم است
دل دادم و بیدل شدم و این نه کم است
اندر دل تو هزارها رنگ فریب
واندر دل من هزارها رَنگ غم است.
#نیما_یوشیج
@takbitnab
🌹🌹🌹
هر زمان می دیدمش نبضِ زمان می ایستاد
آنچنانی که زبانم در دهان می ایستاد
هر مُژِه مانند تیری بود ابرویش کمان
پلک برمیداشت تیری در کمان می ایستاد
عشق او از دل به عمق استخوانم رفته بود
باز هم ای کاش توی استخوان می ایستاد
کاش می مردم ولی هرگز نمی دیدم که او
پیش چشمِ من کنارِ دیگران می ایستاد
حرف از رفتن که میزد او ، نه تنها قلب من
قلب هر گنجشک توی آسمان می ایستاد
وقت رفتن حال من را باد میدانست، چون
کشتی اش می رفت امّا بادبان می ایستاد
او خودش هم حال من را خوب می دانست، کاش...
کاش با آن حال می گفتم بمان، می ایستاد...
#کاوه_احمدزاده
@takbitnab
🌹🌹🌹
هیچ ڪس جای مرا دیگر نمیداند ڪجاست
آنقَدَر در #عشق_او #غرقم ڪه پیدا نیستم
#معینی_کرمانشاهی
@takbitnab
🌹🌹🌹
نمیدانم نهان از من،
چه نیکی کرده ای با "دل"....؟
که چون غافل شوم از او،
دوان سوی "تو" مي آيد.....
#حکیم_شفائی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بده پیمانهی سرشار امشب
مرا بستان زِ من ای یار امشب
ندارم طاقت بار جدایی
مرا از دوش من بردار امشب
نقاب من ز روی خویش برگیر
برافکن پرده از اسرار امشب
ز خورشید جمالت پرده بردار
شبم را روز کن ای یار امشب
به بویت دم بدم از جا رود دل
قرار دل تو باش ای یار امشب
بسی محنت که از هجران کشیدم
دلم را باز ده دلدار امشب
ببالینم دمی از لطف بنشین
مرا مگذار بی تیمار امشب
بدست خویشتن تیمارمن کن
مرا مگذار با اغیار امشب
نخواهم داشت از دامان جان دست
سر فیضست و پای یار امشب
#فیض_کاشانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
حقارت میکشم آخر ،ازاین شبهای تنهایی
منم آشفته و حیران،دراین صحرای تنهایی
یکی یکدانه شد این غم،که آهسته کنارم ماند
درونم عشق بلا گشته،کند برمن شهنشاهی
#حمیدرضا_ضیافتی_برخوردار
@takbitnab
🌹🌹🌹
بی تو باغی وسط ِ همهمهی پاییزم
خالیام از خود و از حسرتِ تو لبریزم
مثل دیوار ترکخورده پس از زلزلهام
آخر از بوسهی یک باد فرو میریزم
هر که در عشق تو افتاد بهشتش گم شد
به جهنم ! من از این سیب نمیپرهیزم
خنده و اشک و جنون را همه باهم دارم
سوژهای بکر از آیندهی رستاخیزم !
بعد ِ یک قرن اگر بر سر ِ قبرم برسی
مطمئن باش به دیدار تو برمیخیزم
ظاهرن شاعرم و بار ِ گرانم عشق است
حامل ِ نامهای از "قونیه" تا "تبریزم"..
#هخا_هاشمی
@takbitnab
🌹🌹🌹
سپید میگذرد یا سیاه میگذرد
دو پلکِ بیتو، برایم دوماه میگذرد
شبی که چشم تو را بوسه میزدم گفتم
که چشمهای تو از این گناه میگذرد
برای من خبر شادمانیات کافیست
همینکه زندگیات روبراه میگذرد...
#مهدی_مظاهری
@takbitnab
🌹🌹🌹
گفت معشوقی به عاشق کای فتی
تو به غربت دیده ای بس شهرها
پس کدامین شهر ز آنها خوشترست
گفت آن شهری که در وی دلبرست
هرکجا باشد شه ما را بساط
هست صحرا گر بود سم الخیاط
هر کجا که یوسفی باشد چو ماه
جنتست ارچه که باشد قعر چاه
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
دنیا همه هیچ و
اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ
بر هیچ مپیچ..
دانی که پس از عمر
چه ماند باقی
مهر است و محبت است و
باقی همه هیچ...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹