شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخت
رفت بر این سقف مصفا دلم
آه که امروز دلم را چه شد
دوش چه گفته است کسی با دلم
از طلب گوهر گویای عشق
موج زند موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب می درد
در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکتههاست
آه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتی
وای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز از هوس شمس دین
چند رود سوی ثریا دلم
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
بُشری اِذِ السّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم
للهِ حمدُ مُعتَرِفٍ غایةَ النِّعَم
آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده داد
تا جان فشانمش چو زر و سیم در قدم
از بازگشت شاه در این طرفه منزل است
آهنگ خصم او به سراپردهٔ عدم
پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال
انَّ العُهودَ عِندَ مَلیکِ النُّهی ذِمَم
میجست از سحاب امل رحمتی ولی
جز دیدهاش معاینه بیرون نداد نم
در نیل غم فتاد سپهرش به طنز گفت
الآنَ قَد نَدِمتَ و ما یَنفَعُ النَّدَم
ساقی چو یار مه رخ و از اهل راز بود
حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
از حسن نوخطان دل ما تازه می شود
داغ کهن ز مشک ختا تازه می شود
هرچند کهنه می شود آن نخل دلپذیر
پیوند مهربانی ما تازه می شود
از استخوان سوخته تازه روی عشق
چون مغز، استخوان هماتازه می شود
عاقل به زیر دار نفس راست چون کند
اندوه من ز قد دوتا تازه می شود
خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد
داغی که از ترانه ما تازه می شود
چندان که همچو کاه شود بیش کاهشم
امید من به کاهربا تازه می شود
نفس خسیس گشت ز پیری خسیس تر
از رخت کهنه حرص گدا تازه می شود
چون داغ تخم سوخته کز ابر تازه می شود
صائب ز باده کلفت ما تازه می شود
#صائب_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
مرا حلوا هوس کردست حلوا
میفکن وعده حلوا به فردا
دل و جانم بدان حلواست پیوست
که صوفی را صفا آرد نه صفرا
زهی حلوای گرم و چرب و شیرین
که هر دم میرسد بویش ز بالا
دهانی بسته حلوا خور چو انجیر
ز دل خور هیچ دست و لب میالا
از آن دستست این حلوا از آن دست
بخور زان دست ای بیدست و بیپا
دمی با مصطفا و کاسه باشیم
که او می خورد از آن جا شیر و خرما
از آن خرما که مریم را ندا کرد
کلی و اشربی و قری عینا
دلیل آنک زاده عقل کلیم
ندایش میرسد کای جان بابا
همیخواند که فرزندان بیایید
که خوان آراستهست و یار تنها
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر
در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ
بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر
در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص
ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر
صوف برکش ز سر و باده صافی درکش
سیم در باز و به زر سیمبری در بر گیر
دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش
بخت گو پشت مکن روی زمین لشکر گیر
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر
رفته گیر از برم و زآتش و آب دل و چشم
گونهام زرد و لبم خشک و کنارم تر گیر
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
عمری به هوس در تک و تاز آمد دل
تا محرم جان دلنواز آمد دل
در آخر کار رفت و جان پاک بسوخت
انصاف بده که پاکباز آمد دل
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو را میخواهم ای دیرینه دلخواه
که با ناز گل رؤیا شکفتی
به هر زیبا که دل بستم تو بودی
که خود را در رخ او مینهفتی ...
#هوشنگ_ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
آه من هم زنم ، زنی که دلش
در هوای تو میزند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
کیفیت چشمانِ تو مستی به من آموخت
آن روز که من در طَلب باده نبودم...
#فرخی
@takbitnab
🌹🌹🌹
سخن به دلبری چهرهی گشاده رسید
سلام کردی و گفتم حلالزاده رسید!
چنین که بوی تو مدهوش میکند ما را
عجب که شهرت افسونگری به باده رسید
چه بود فرق میان من و رقیب، چه بود؟
چقدر سخت گذشتم، چقدر ساده رسید
به کوه بودن خود سخت دلخوشم، هرچند
هرآنچه بود، به سنگ کنار جاده رسید
خوشا که مرگ جوانمرد بود و آخر کار
به داد عاشقِ هستی به باد داده رسید...
#سجاد_سامانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
زر گر رخِ عاشق بُود، اندوختنی نیست
دل پاره گر از عشق شد، آن دوختنی نیست
ای قوتِ روان! اشک من اَندر غم عشقت
یاقوت روانیست که اندوختنی نیست
سوز دلم از آتش دوزخ؟ نه -به رویت-
چون سوختهی عشق تو شد، سوختنی نیست
با قدّ و رُخت، سرو و گلِ باغ و چمن را
افراختنی نبْود و افروختنی نیست
یک نکته نیاموختم از سرّ دهانش
کاین راز نهان باشد و آموختنی نیست
زلفش به خطا مشکِ خُتَن خواندهای «مونس!»
این نافهی تاتاری خوشبو، خُتَنی نیست...
#مونس_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
لعل دلبر هر زمان خندانتر است،
ملکِ صبرم زاین سبب ویرانتر است
حُسن گل را چشم بلبل دید و بس
در چمن او لاجَرم نادانتر است
این چه بحر است اینکه چندانی که ما
قصر او جوییم، بیپایانتر است؟
روی او هرچند بینم بیشتر
دیده اَندر طلعتش حیرانتر است
مژده باد ای عاشقان یارجو
کو شما را از شما جویانتر است
دیدهی خونبارم از شوق لبش
دَمبهدَم از ابرِ تَر گریانتر است
تیغْ حاجت نیست در قتل «رشید»
رخ نما کاین کشتنت آسانتر است...
#رشید_بیدوازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_معصومه (س)
معصومهخانم چشم تا وا میکند امشب
دیده به رخسار رضا وا میکند امشب
#محمدعلی_بیابانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_معصومه (س)
یزدان به بشر آینهای انور داد
یک عالِمه و کریمهی دیگر داد
امروز خدا به دست جبریل امین
یک دستهی گل به موسیِ جعفر داد
#سیدهاشم_وفایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_معصومه (س)
دعاها و زیارتها نشستند
همیشه سرو قامتها نشستند
تویی آن ماه که پایینِ پایت
خمینیها و بهجتها نشستند
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_معصومه (س)
کرامتت، همه را ياد او (ع) میاندازد
به تو (س) چقدر میآيد، که خواهرش باشی
#قاسم_صرافان
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_معصومه (س)
بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
دریاب خانم! دخترانِ سرزمینم را
#محمدعلی_بیابانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_معصومه (س)
قُمَت مانند مشهد شوکتی دارد که حیرانم
برایت در زیارت "آمدم ای شاه..." میخوانم
#مسعود_یوسف_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_معصومه (س)
چه القابی: کریمه، مرضیه، معصومه، مقدامه
گرفته زائرت از آتش دوزخ اماننامه
#مسعود_یوسف_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
من یک جانم که صد هزار است تنم
چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم
خود را به تکلف دگری ساختهام
تا خوش باشد آن دیگری را که منم
#رباعی_مولانا
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
ساقی بیا که از مدد بخت کارساز
کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
جامی بده که باز به شادی روی شاه
پیرانه سر هوای جوانیست در سرم
راهم مزن به وصف زلال خضر که من
از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم
شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم
من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم
ور باورت نمیکند از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم
گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم
منصور بن مظفر غازیست حرز من
و از این خجسته نام بر اعدا مظفرم
عهد الست من همه با عشق شاه بود
و از شاهراه عمر بدین عهد بگذرم
گردون چو کرد نظم ثریا به نام شاه
من نظم در چرا نکنم از که کمترم
شاهین صفت چو طعمه چشیدم ز دست شاه
کی باشد التفات به صید کبوترم
ای شاه شیرگیر چه کم گردد ار شود
در سایه تو ملک فراغت میسرم
شعرم به یمن مدح تو صد ملک دل گشاد
گویی که تیغ توست زبان سخنورم
بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح
نی عشق سرو بود و نه شوق صنوبرم
بوی تو میشنیدم و بر یاد روی تو
دادند ساقیان طرب یک دو ساغرم
مستی به آب یک دو عنب وضع بنده نیست
من سالخورده پیر خرابات پرورم
با سیر اختر فلکم داوری بسیست
انصاف شاه باد در این قصه یاورم
شکر خدا که باز در این اوج بارگاه
طاووس عرش میشنود صیت شهپرم
نامم ز کارخانه عشاق محو باد
گر جز محبت تو بود شغل دیگرم
شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من
گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم
ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم
بنما به من که منکر حسن رخ تو کیست
تا دیدهاش به گزلک غیرت برآورم
بر من فتاد سایه خورشید سلطنت
و اکنون فراغت است ز خورشید خاورم
مقصود از این معامله بازارتیزی است
نی جلوه میفروشم و نی عشوه میخرم
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
میسوزم و عطر یادهای تو را میدهم.
عطر بال پرندهای تازهسال،
که به اشتیاق قوس و قزح پر گرفت،
و به خانهی خود برنگشت!
یادهای تو،
بارانی سرکش است،
که به اشتیاق دهانم مست میکند،
و سر به شیشۀ آسمان میکوبد.
صبحی ژالهبار است،
که میبارد بر من.
بیدارم میکند.
و آفتاب
چشم گشوده به من،
صبح به خیر میگوید ...
#شمس_لنگرودی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها میبینم،
و ندایی که به من میگوید:
"گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است"
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن میبیند...
#حمید_مصدق
@takbitnab
🌹🌹🌹
بدی های من چه هستند جز شرم و عجز خوبی های من از بیان کردن!
جز ناله ی اسارت جویی های من در این دنیایی که تا چشم کار می کند دیوار است و دیوار است و دیوار است
و جیره بندی آفتاب است
و قحطی فرصت است
و ترس است
و خفگی است
و حقارت است..!
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
من عشق را گم کردهام در ازدحام زندگی
تو قلب خود را کشتهای گاهی بهنام زندگی
در حس خود آواره و با حال خود بیگانهایم
ما ظاهراً آبادهایی باطناً ویرانهایم
#افشین_یداللهی
@takbitnab
🌹🌹🌹