eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته اند سنان ها به تو امان ندهند نوشته اند که ره را به تو نشان ندهند نوشته اند به یک دیده بنگری همه را نوشته اند دو روزن به آسمان ندهند نوشته اند خودت جذبه باش و حکم بران نوشته اند به این تیرها کمان ندهند اگر تمامی این رودها تنور شوند نوشته اند تو را مثل آب نان ندهند چه مختصر شده ای ای رشید سایه فروش نگفته ای که به ما هیچ سایه بان ندهند ز بس شکفته شدی لحظه ای گمان بردم قرار شد که سرت را به نیزه بان ندهند لبم نمیرسد این تیرها مزاحم ماست چرا که فاصله ها بوسه را توان ندهند نوشته اند که بر نی عمامه دار شوی تو عالمی و به عالم جز این نشان ندهند عمو به دیده ی طفلان همیشه سنگین است خدا کند که سرت را به این و آن ندهند خبر چو کاسه ی لرزان لب به لب چرخید خدا کند خبرت را دوان دوان ندهند نوشته اند که در یک ضریح جا نشویم به یک مدار دو سیاره را عنان ندهند گران فروش ترین مردمان دنیایند که ساقی ام بگرفتند و آبمان ندهند علیه_السلام @takbitnab 🌹🌹🌹
 بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست چقـدر زخـم بر اندام بی‌سـرت پیداست به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست تو راست قـامت تاریخـی و خمیده قدت خمیـدگیـت ز داغ بــرادرت پیــداست اگر چـه گم شده‌ای در هجوم کثرت زخم بـه پاره‌هـای جگر داغ اکبرت پیـداست مگـر کـه فاطمـه الان کنــار مقتل بود که روی سینه، گلِ ‌اشک مادرت پیداست؟ مگـر نشـان سنان‌هـا به پیکرت کم بود که جای سیلی بر روی دخترت پیداست؟ تبسمـی کـه زدی بر فراز نی می‌گفت که در نگاه تو لبخند اصغرت پیداست هنـوز می‌بـری از زخـم کشتگانت دل هنـوز خنـدۀ گل‌های پرپرت پیداست به خواهر از گلـوی پاره‌پاره حرف بزن کـه روح در نفس روح‌پرورت پیداست شـرار نالـۀ «میثم» ز آتش دل توست همیشه در نگهش زخم پیکرت پیداست @takbitnab 🌹🌹🌹
مصیبت شب یازده محرم عصر عاشورا شد و قوم ظلام کار خود را کرد در ظاهر تمام سید و سالار حق جویان حسین آن که بودی مصطفی را نور عین بوی خون می¬آمد از آن سرزمین جسم هفتاد و دو تن در خون عجین فتنه انگیزان شرار افروختند خیمه ها را زآتش کین سوختند نوغزالان حرم در آن دیار جمله سرگردان شدند و بی قرار شب پدید آمد هوا تاریک شد ساربان خفاش شب تحریک شد در سرش فکری پلید و شوم داشت بهر غارت پا در آن وادی گذاشت از غنیمت چون در آن وادی نیافت سوی جسم میر مظلومان شتافت شرم دارم تا بگویم آن لعین تا چه کرد از کینه در آن سرزمین خنجری بر کف گرفت آن نابکار کز خجالت ماه گردون گشت تار آن جنایت پیشه¬ی کافر چه کرد؟ وا مصیبت آن ستم گستر چه کرد؟ در فلک شد ناله و شیون به پا تا که شد انگشت آن سرور جدا قدسیان از جور و ظلم ساربان جملگی انگشت حیرت بر دهان زان جنایت پیشه در آن نیمه شب زیر و رو عالم نشد یا للعجب شرح کوته کن «مقدم» زین محن آتش از این غم تو بر دل ها مزن @takbitnab 🌹🌹🌹
سرزکف دادی وقامت خم نکردی پیش خصم افرین برهمت ورای ومرامت یاحسین بانگ هل من ناصرپیچیده درگوش فلک تاقیامت هست اهنگ کلامت یا حسین ساقی لب تشنه ات جان داد وکامی ترنکرد تاکه گرددجرعه نوش فیض جامت یاحسین گرپسرراسربزانومی نهی همچون پسر می کنی لطف ومحبت باغلامت یاحسین من گرفتم اب رابستندبراهل حرم از چه افکندنداتش درخیامت یاحسین اه ازان ساعت که جسمت رامیان خاک وخون دیدزینب خواهروالا مقامت یاحسین می رسدروزی امام منتقم باذوالفقار می ستاندازستمگرانتقامت یاحسین ارزو دارد مقدم تازندا زروی شوق چون کبوتربال وپربرگردبامت یاحسین @takbitnab 🌹🌹🌹
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می‌خواست امامت از دل آتش چنان ققنوس برمی‌خاست علی باشی و در میدان نجنگی، داغ از این بدتر؟ خدا او را به بزم عشق‌بازی شعله‌ور می‌خواست علی در خونِ خود پرپر، علی با تیرِ در حنجر علی از شعله سوزان‌تر، علی بودن هنر می‌خواست نباید شعلۀ این ماجرا یک لحظه بنشیند عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می‌خواست به پاهای کبوتر نامه‌ای از جنس زنجیر است که فریاد بلند تشنگان، پیغامبر می‌خواست چرا من مثل سجاده نیفتم زیر پای او که از زخم تنش زنجیر، زخم تازه‌تر می‌خواست مصیبت تازه بعد از کربلا آغاز شد یعنی به غیر از خونِ تن، دشمن از او خون جگر می‌خواست امامت را زنی با جان و دل می‌برد آهسته که زینب بود، اگر او زیر دست و پا سپر می‌خواست پدر لب‌تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر صدای شرشر باران چه از جان پسر می‌خواست غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش که استعلام حقانیتش را از حجر می‌خواست علیه_السلام @takbitnab 🌹🌹🌹
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو‎ شب، خوشه‌چینِ خلوت تو با خدای تو‎ ای چشم آسمان و زمین مانده خیره‌وار‎ بر شور و جذبه‌های تو در سجده‌های تو‎ ای دیدن قتال غم‌انگیز کربلا‎ حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو‎ یک روز بود واقعۀ کربلا، بلی‎ یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو‎ ای وارثِ پیمبر و حیدر که اَختران‎ بر آفتاب فخر کنند از ولای تو‎ محراب را به وقت مناجات تو، همه‎ افتاده لرزه‌ها به تن از های‌های تو‎ ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب‎ وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو‎ ای زینت تمامی پرهیزیان به زهد‎ وی زیور تمام دعاها، دعای تو‎ در مدح تو، ترانۀ توحید سر دهد‎ هرچند نیست زمزمۀ من، سزای تو‎ ‎ علیه_السلام @takbitnab 🌹🌹🌹
لبریزم از واژه اما بسته‌ست گویا زبانم حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم سجاده‌ام را گشودم، شاید که دلتنگی‌ام را با یاد آن سجده‌های طولانی‌ات بگذرانم یک گوشه تنها نشستم، جام دعا روی دستم حالا که این‌گونه مستم باید صحیفه بخوانم نیمه‌شب است و منم که در کوچه‌های مدینه در انتظار تو با آن انبان خرما و نانم ای کاش می‌سوخت کوفه در شعلۀ خطبه‌هایت در شعلۀ خطبه‌هایت می‌سوزد اینک جهانم آن روز با تب چه کردی در آتش خیمه‌ها؟... آه در دود خیمه چه دیدی؟ با من بگو تا بدانم وقتی چهل سال با اشک افطار کردی، چگونه آب گوارا بنوشم؟ اصلا مگر می‌توانم؟ علیه_السلام @takbitnab 🌹🌹🌹
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟ نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟ اگر به مصلحتی چند روز بیمار است برای هر چه که درد است او دوا دارد مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد بپرسد از حجرالاسود از ولایت او هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد علی‌ست اسم و علی رسم او، بپرس از شب که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟ بپرس کوچه به کوچه کدام شب‌گرد است که سفره‌های یتیمان از او غذا دارد.. فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد رسول کرب‌وبلا، وارث حسین چه گفت؟ که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد علیه_السلام @takbitnab 🌹🌹🌹
سلام الله علیها صد زخم به بال و پر،کبوتر دارد این یاس نشانه های مادر دارد با سر به حضور او مُشَرَّف شده است... بابا چه ارادتی به دختر دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام گلبرگ لطیف شاخه ی طوبا بود دردانه ای از قبیله ی دریا بود قنداقه ی خونین علیِ اصغر امضای قیام سرخ عاشورا بود
*

آن بغض گلوگیر که سرتاسر بود
لالاییِ بی صدای یک مادر بود
آن داغ دل همیشه سوزان رباب
گهواره ی خالیِ علی اصغر بود

*
از سوز عطش خسته و بی تاب شدی ! با دست پدر در طلب آب شدی ! ای غنچه ی پژمرده ی باغ ملکوت با تیر سه شعبه خوب سیراب شدی @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام درمانده اگر بار گناهی دارد در سایه ی شش ماهه پناهی دارد در قبر،پدر به سینه چسباند او را شهزاده ببین چه جایگاهی دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام او وارث نام نامی حیدر بود گلواژه ی کربلا ولی پرپر بود هم «خَلقَاً» و هم «خُلقَاً» و هم در «منطق» آیینه ای از نمای «پیغمبر» بود *** «تلمیح» نبرد حیدر صفدر بود «هم قافیه ی» پدر ، علی اکبر بود در «شعر» بلند و راسخ کرببلا بی پرده «جناس تام» پیغمبر بود @takbitnab 🌹🌹🌹
رائحه عشق تا کنی سیر و صفا عالم عِرفانی را   مُفت از دست مده دیدۀ بارانی را باخبر باش عزیزم که بهار آمد و رفت   بلبل از عشق گل آموخت غزل خوانی را مدت عمر چوگل در گذر و کوتاه است   به غنیمت شمراین فرصت ارزانی را بروی غنچه لبها گل لبخند بکار   کج مداری نکند رفع پریشانی را اعتمادی نبود چونکه بر این کهنه رباط   پشت پائی بزن این غمکدۀ فانی را ره گشائی کن و خار سر هر راه  مباش   یاد گیر از دم گل رائحه افشانی را آدمیت همه در حُسن و کمال و ادبست   هان فراموش مکن خصلت انسانی را زاهد آن نیست که در سایه¬ی تزویر و ریا   به رخ خلق کشد پینۀ پیشانی را غیر اخلاص متاعی به قیامت نخرند   صاف کن وسوسۀ باطل نفسانی را وای از آن روز که بازار ریا داغ شود   نشنود گوش کسی بانک مسلمانی را مهلت از دست برون رفت «مقدم» چه کنی چــون به مقصد ببری ایــن رهِ طولانی را @takbitnab 🌹🌹🌹
قرآن نخوان فراز سکوت مناره‌ها دیگر امید نیست به این استخاره‌ها بر نیزه ها اذان خداحافظی نگو در گوش های زخمی بی گوشواره‌ها آه ای یقینِ بی سروبی‌دست در سماع آبروی آفریده برای اشاره‌ها طاقت نمانده دیدن لبخند نیزه را با کاروان خسته «لبخند پاره» ها بادی که بوی خون تو را در میان نهاد یک باره با مشام غمین سواره‌ها لالایی وداع شبانگاه خوانده در آغوش ساکت و تهی گاهواره‌ها پشت مسیر رفته جا مانده روی خاک یغمای پیرهن به تن خوش قواره‌ها این نعش های سوخته، ققنوس های مست آیا دوباره می رویند از شراره‌ها؟ در آسمانِ ظلمتِ گم کرده آفتاب خورشید را چگونه ببینم دوباره؟ ها؟ اما سرک کشید ز گودال قتلگاه خورشید رو به سوسوی تلخ ستاره‌ها @takbitnab 🌹🌹🌹
چون پیش چشمشان سر شه بر سنان گذشت در حیرتم که بر سر زینب چسان گذشت تا بوسدش گلو نرسیدش به نیزه دست آوخ که نیزه نیز بر او سرگران گذشت بر ناقه برهنه نشاندند عترتش شاهی که یک سواره ز نُه آسمان گذشت چون دید بانوی اسرا کز برابرش سرهای سروران زمین و زمان گذشت زد فرق خود به چوبه محمل چنان کز او خون شد روان و ناله اش از فرقدان گذشت چون راه کهکشان شده راه از نظاره گر فریاد بانوان شه از کهکشان گذشت زینب چو دید خیل تماشاییان به راه کرد آستین حجاب و خجل ز آن میان گذشت بردندشان به بارگه زاده زیاد گفتن نیاورم که چنین و چنان گذشت بر زانوی پلید، سر شه نهاد و گفت سبط رسول بهر خلافت ز جان گذشت یک قطره خون به زانویش از حلق شه چکید سوراخ کرد جامه و از استخوان گذشت ناسور شد جراحت و از بوی ناخوشش خلقی نفور تا به عذاب از جهان گذشت القصه، خواب و خور به اسیران حرام کرد با قیدشان روانه سوی شهر شام کرد @takbitnab 🌹🌹🌹
سلام الله علیها «سری به نیزه بلند است در برابر زینب» خدا کند که نبیند رقیه زخم سِنان را @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام جان به قربان ذبیحی که به قربان‌گه دوست با لبِ تشنه روان می‌شد و خود دریا بود @takbitnab 🌹🌹🌹
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟ نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟ اگر به مصلحتی چند روز بیمار است برای هر چه که درد است او دوا دارد مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد بپرسد از حجرالاسود از ولایت او هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد علی‌ست اسم و علی رسم او، بپرس از شب که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟ بپرس کوچه به کوچه کدام شب‌گرد است که سفره‌های یتیمان از او غذا دارد.. فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد رسول کرب‌وبلا، وارث حسین چه گفت؟ که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد علیه_السلام @takbitnab 🌹🌹🌹
مثل من هیچ کس در این عالم وسط شعله‌ ها امام نشد در شروع امامتش چون من این قدر دورش ازدحام نشد لشکری از مغیره می‌آمد ، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت غیر زهرا به هیچ معصومی این قدر گرم احترام نشد روضه از این شدیدتر هم هست : لحظه‌ای که حسین یاری خواست و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام ... نشد به لب تشنه ی علی اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم تا به امروز هیچ شمشیری این قدر تشنه در نیام نشد رفتن شاهزاده‌ ای چون من به اسیری به یک طرف اما در سفر این قدر غل و زنجیر گردن بنده و غلام نشد آهِ زینب و صیحه‌ ی شلاق تا شنیدم ، ... از اسب با زنجیر خویش را بر زمین زدم اما باز هم آن صدا تمام نشد تل و گودال و نعل و علقمه ... آه ! ذوالجناح و لب و گلو ... انگار مثل زینب کسی دلش این قدر خون ز تکرار حرف لام نشد  آه ! زینب کجا و بزم یزید ، او کجا و جواب ابن زیاد ! باز هم صد هزار مرتبه شکر این که با شمر هم کلام نشد این چهل سال گریه ام شاید از همان روز اربعین باشد هر قدر عمه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس رنج ها دیده‌ام حسین ! اما هیچ جایی شبیه شام نشد چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر نان و خرما حلال بود اما سنگ انداختن حرام نشد من سجاد این قدر خواندم در مدینه نماز و هیچ کدام آخرش مثل آن نمازی که عمه‌ ام خواند بی قیام نشد غل و زنجیر و رشته  بر گردن ، یک نفس باده‌ ی بلا را من سر کشیدم تمام ، اما شکر ! سفر عشق ناتمام نشد علیه_السلام @takbitnab 🌹🌹🌹
مکافات عمل مکن از روی حسد رنجه دل مردم را شاد کن محض خدا مفلس سردرگم ر ا نَبُوَد راه گریزی ز مکافات عمل گر که پرواز کنی نُه فَلَک و طارم را آنچنان زی که چو خورشید فروزندۀ صبح با فرو زندگیت محو کنی انجم را بدمکن تا که نه بینی بجهان بد ز کسی سرکشی تا نکند نفس بکش اَهرُم را از ره فتنه مریدی به مرادش نرسد اسب او هر چه به ساید به زمین هاسُم را آتش کینه تو با آب خِرد کن خاموش مکن انبار پی شعله وری هیزم را قطره¬ای اشک که از خوف خدا ریزد چشم بشکند هیمنه¬ی آتش صد قلزم را بارها گفتمت از راه به بیراهه مرو باز تأکید کنم مرتبۀ چندم را میخورد شیشه و آئینه عمرت بر سنگ گرکنی جای چو عیسی فلک چارم را حق بحق دار رسد تا که «مقدم» بجهان زده خطاط ازل خط وسط گندم را @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام در خیمه بلا دیدی و در تب ماندی با گریه و با داغِ لبالب ماندی تنها شد و از تمام دارِ دنیا... تنها تو برای عمّه زینب(س) ماندی! @takbitnab 🌹🌹🌹
سلام الله علیها الهی زخم رو بالش نیفته گذار غم به احوالش نیفته تموم راه سنگ و خار دیدم الهی زجر دنبالش نیفته پای این درد، غم اشکش در اومد خرابه دم به دم اشکش دراومد همین که دید زخمای تنت رو زن غساله هم اشکش دراومد قدش کوچیکه و ناقه بلنده غمش قلب منو از سینه کنده هنوز از کوچه داغ تازه داریم الهی زجر راهش رو نبنده تموم روضه‌ی امشب همینه واسه غسلت نیومد تا بشینه هنوزم یادشه زخمای مادر چطوری زخمتو زینب ببینه کف پاش داشت باغ لاله می‌شد هوا لبریز آه و ناله می‌شد غمو "سر بسته" می‌گم ...با قد خم سه ساله داشت هجده ساله می‌شد @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام در آرزوی گرفتارم، گرفتارم ابالفضل گره افتاده در کارم ابالفضل دعایی کن، دوباره چند وقتی‌ست هوای کربلا دارم ابالفضل @takbitnab 🌹🌹🌹
زبانحال حضرت امام زین العابدین(ع) از ماجرای کربلا در زمین کربلا من داغ هجران دیده ام عاشر ماه محرّم عید قربان دیده ام من علی ابن الحسینم آنکه در یک نیمه روز داغ هفتاد و دو تن با چشم گریان دیده¬ام من در آن صحرای ماتم خیز با حالی فکار از سرشک آل طاها موج طوفان دیده¬ام عندلیبان حرم را از لهیب تشنگی در میان خیمه ها در آه و افغان دیده¬ام ظهر عاشورا غریب و بی معین و تشنه لب من پدر را با جراحات فراوان دیده¬ام اکبر و عباس و قا سم را ز بیداد و عناد بی سر و گلگون بدن در آن بیابان دیده ام اصغر شیرین زبانم را در آغوش رباب همچو بلبل از عطش گریان و نالان دیده¬ام در کنار جسم بابم در میان قتلگاه زینب غمدیده را از غم پریشان دیده¬ام عصر عاشورا که در بوران تب میسوختم خیمه ها را زآتش دونان فروزان دیده¬ام آل عصمت را ز دود خیمه های سوخته واله و آواره در شام غریبان دیده¬ام من غل و زنجیر دشمن را بروی گردنم از زمین کربلا تا شام ویران دیده¬ام شرح این ماتم «مقدم» شمّه ای از ماجراست ورنه عالم را ز غم سر درگریبان دیده¬ام @takbitnab 🌹🌹🌹
عج مناجات_محرمی ای خسته دلان زسوزجان گریه کنید! چون شمع از این داغ گران گریه کنید! در ماه محرم حسین بن علی با مهدی صاحب الزمان گریه کنید! @takbitnab 🌹🌹🌹