eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.4هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
بهانه‌ی بودنم که شدی، بُگذار نامت هرچه می‌خواهد باشد... @takbitnab 🌹🌹🌹
چشمان مرا به راه مگذار در سینه، چراغِ آه مگذار‌ این برکه‌ی از نفس تهی را هم تشنه‌ی روی ماه مگذار بوسیدن او اگر حرام است ما را تهی از گناه مگذار! جانکاه‌تر از غمت ندیدم آتش به کنار کاه مگذار گفتی که بمیرم، او می‌آید ای عشق! سرم کلاه مگذار... @takbitnab 🌹🌹🌹
صفای عشق و محبت بنویس روی صفحه دل این پیام را خوشبوی کن ز عطر محبت مشام را دل را صفای عشق و محبت جلا دهد سرشار کن به خانۀ دل این مرام را خواهی اگر به عزت و آزادگی رسی از بندگان دریغ مدار احترام را حُسن عمل کلید بهشت قیامت است با خواجه فرق نیست قیامت غلام را دنیا نداده خط امانی به هیچ کس بیرون کن از خیال خود این فکر خام را باد غرور و نفس دغا دام دشمن است شیطان نهاده است در این راه دام را رخش مراد یکسره در التزام نیست هرگز خلاف نظم نه بینی نظام ر ا جمشید جم ز جام جهان بهره ای نداشت بُرد از زمانه حسرت و بنهاد جام را پیوسته شکر خالق و همواره یاد او می گسترد بروی بشر فیض عام را باشد طنین نظم «مقدم» تمام پـند شیرین کند ز پند گرانمایه کام را @takbitnab 🌹🌹🌹
از دیگران دل بردن آسان است حرفی نیست! از من اگر دل بردی اما آفرین داری... @takbitnab 🌹🌹🌹
کاش می‌شد عمر خود را هدیه میدادم به او؛ زندگی را دوست دارم مادرم را بیشتر..! @takbitnab 🌹🌹🌹
‌ ‌تو آن وطنی هستی که به دیگران هویت می‌دهد و کسی که تو را دوست ندارد بی‌وطن است! @takbitnab 🌹🌹🌹
چنان آغوش وا کن بر منِ تنها که انگاری نداری بعد از آن آغوش، دیگر در جهان کاری! @takbitnab 🌹🌹🌹
كِــي مي شود با من بيايي ســويِ خانه در دست هايت دستِ من، شانه به شانه كِي مي شود با هم به سرمستي بخوانيم يك نيــمه من، يك نيــمه تو، از يك تـــرانه @takbitnab 🌹🌹🌹
ابر و باد و مه و خورشید و فلکْ عاشق او سخت بیهوده به کارند ! که او آنِ من است @takbitnab 🌹🌹🌹
صدای قلب نیست، صدای پای توست که شب‌ها در سینه‌ام می‌دوی کافی‌ست کمی خسته شوی کافی‌ست بایستی...! @takbitnab 🌹🌹🌹
شتاب عمر چند روز زندگانی پرشتاب از دست رفت عمر ما همچون حبابی روی آب از دست رفت دزد غفلت گوهر مقصود را از من ربود بر سر بازار گردون دُرّ ناب از دست رفت بر لب دیوار آمد آفتابم وی دریغ تا گشودم چشم خود را آفتاب از دست رفت بر جوانی و بهارش گر که دل بستم ولی تا که خود را یافتم دیدم شباب از دست رفت کام دل حاصل نشد پیری گریبان را گرفت حاصلم ناچیده ماند و صبر و تاب از دست رفت تا گلیم خویش را رفتم کشم بیرون ز آب هم گلیم از کف شد و هم موج آب از دست رفت کاروان عمر افتادست در شیب از فراز ظلمت شب شد پدید و ماهتاب از دست رفت اینکه می گویند بالای سیاهی رنگ نیست رنگ موی ما مگر در آسیاب از دست رفت! دولت بیداری وقت سحر را پاسدار ورنه این گنج گرانت بی حساب از دست رفت در سراب این جهان نوشی جدا از نیـش نیست شادکامی ها «مقدم» چون سراب از دست رفت @takbitnab 🌹🌹🌹
اَندر دل من، مهر تو چون علمِ یقین است بر دیده‌ی من، نام تو چون نقش نگین است امّید وصال تو مرا عمر بیفزود خودْ وصل چه چیز است که امّید چنین است؟! @takbitnab 🌹🌹🌹
نیست دلداری که دلداری کند نیست غمخواری که غمخواری کند گرچه بسیارند یاران هر طرف نیست یاری تا مرا یاری کند مَحمِل آن مَه گذشت و باز دل در قفایش چون جَرَس زاری کند دور نبْود زآفتابِ چون تویی ذرّه‌ای را گر هواداری کند دل ز چشمان تواَم بیمار گشت کو طبیبی دفع بیماری کند؟ دست هر طَرّار بندد در قفا طُرّه‌ی یارم چو طرّاری کند چون «حیاتی» هرکه مست است از ازل تا ابد گو ترک هُشیاری کند... @takbitnab 🌹🌹🌹
حرف‌های من به تو را کسی خواهد گفت که زبان ندارد، حال ممکن است آن شخص روزگار باشد یا وجدانت... @takbitnab 🌹🌹🌹
مفهوم دقیق زندگی، تنهایی اندوه عمیق زندگی، تنهایی عمری‌ست که سر کرده‌ام و خواهم کرد با کهنه‌رفیق زندگی، تنهایی... @takbitnab 🌹🌹🌹
عاشق شدم که لهجه‌ی جانم عوض شود آن روزگار بی‌هیجانم عوض شود شاید به دستگیریِ دستان گرم تو خاموش‌خوانیِ ضربانم عوض شود می‌خواستم که لحن غم‌انگیز قصّه‌ات وقتی برات شعر بخوانم، عوض شود پر شد ضمیر من ز تو، باید که بعد از این دستور خشک مغز زبانم عوض شود جز در حضور عشق، شهادت نمی‌دهم باید که ذکرهای اذانم عوض شود در زندگی به‌قدر کفایت گریستم لطفاً بخواه مرثیه‌خوانم عوض شود هر آدمی -اگرچه که عاشق، اگرچه خاص- وقتی زمان گذشت، گمانم عوض شود شعر تو مثل قبل برایم قشنگ نیست وقتی مخاطبت نگرانم عوض شود گفتی که آمدم، ولی البتّه ممکن است تصمیم اینکه باز بمانم، عوض شود... @takbitnab 🌹🌹🌹
گفت دربند توام دیوانه جان ! گفتم نترس ؛ هر که زندانی شده راه فراری داشته ... ! @takbitnab 🌹🌹🌹
یا امام زمان (عج) بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم نامه اعمال من حال تو را بد می کند جمعه ها بدجور احساس خجالت می کند غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل بعد از این تا زنده ام با تو رفاقت می کنم روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم من که باری بر نمی دارم ز روی شانه ات با چه رویی بر تو اظهار ارادت می کنم @takbitnab 🌹🌹🌹
آدمی با ذرّه‌ای پندار ایمن می‌شود عشق امّا ناگهان در قلب ساکن می‌شود ابتدا یک حالتی با‌شد عجیب و دیریاب خوش‌خوشک با کُلِّ اعضایت مقارن می‌شود می‌رود سر وقتِ عقل او را فراری می‌دهد خود در آنجا هم رئیس و هم معاون می‌شود تا که گلبانگِ حضورش را به عالم سر دهد می‌نشیند بر زبان و خود مؤذّن می‌شود دردِ ظاهر را به یک دارو مداوا می‌کند می‌رود در عمقِ جان و دردِ باطن می‌شود در درونِ ذرّه‌هایِ ذهن منزل می‌کند مالکِ شش دانگِ آن مِلک و معادن می‌شود دیگر از کُفرانِ نعمت‌ها نمی‌آید خبر چون که با اعجازِ او آن قلب مؤمن می‌شود ذرّه‌ای تردید و ناامنی نمی‌ماند به جا چون جنابِ باوفایِ عشق ضامن می‌شود دیگر از زخمِ زبان بر دل نمی‌بینی اثر چون که دارویِ شفابخشش مُسکّن می‌شود دیگر از حالاتِ سطحی هم نمی‌ماند نشان چون که حالِ عاشقی یک حالِ مزمن می‌شود روحِ عاشق مثلِ نوری از زمان رد می‌شود جسمِ او هم برتر از کُلِّ اماکن می‌شود اتّفاقِ عاشقی یک اتّفاقِ نادر است گرچه باور کردنش سخت‌است لکن می‌شود ای خدا، قلبِ مرا هم جایگاهِ عشق کن ای که ناممکن به دستانِ تو ممکن می‌شود. @takbitnab 🌹🌹🌹
تو آسمانی و من ريشه در زمين دارم هميشه فاصله ای هست، داد ازاين دارم قبول کن که گذشته ست کار من از اشک که سال هاست به تنهايی ام يقين دارم تو نيز دغدغه ات از دقايقت پيداست مرا ببخش اگر چشم نکته بين دارم بخوان و پاک کن و اسم خويش را بنويس به دفتر غزلم هرچه نقطه چين دارم کسی هنوز عيار ترا نفهميده ست منم که از تو به اشعار خود نگين دارم @takbitnab 🌹🌹🌹
تَر کرده اشک من همه‌شب بالش مرا برده‌ست گریه بعد تو آسایش مرا ماهیّ سرخِ عشق قدم‌رنجه کرده و بر هم زده‌ست برکه‌ی آرامش مرا هرقدر غصّه می‌خورم این روزها، کم است تغییر داده عشق تو گنجایش مرا کوهِ غرور بودم و در هم شکستی‌ام دیدی فروشکستن و فرسایش مرا سرگشته‌ی دیار عدم بود، بودِ من عشق تو داد رخصت پیدایش مرا امشب بخوان به جای غزل از نگاه من شوق نوازش و عطشِ خواهش مرا... @takbitnab 🌹🌹🌹
در طریق دوستی، رسم این بُود کَانْدر طریق بارِ یار ناتوان، یار توانگر می‌کشد... @takbitnab 🌹🌹🌹
بدهم تکیه به تو ، شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه ای ، خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت ، می دانم ! خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد . شمعِ گریان شده ، پروانه شدن را بلدی؟ مرغ عشقی شده دل ، میل پریدن دارد ! بال و پر در قدمت ، لانه شدن را بلدی؟ می نویسم من عاشق ، فقط از قصّه ی تو ! در غزل های من ، افسانه شدن را بلدی؟ اشک شب های سحر سوخته ام ، پیشکش ات ! تلخی گریه ی مردانه شدن را ، بلدی؟ هر کسی دیده مرا شاعر "مجنون" خوانده ! تو بگو ، "لیلی" "دیوانه" شدن را بلدی؟ این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت ! بدهم تکیه به تو ... ،شانه شدن را بلدی؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
تو ثـــریای منی آمدنت شیـــرین است من نگویم که چـرا آمده‌ای و دیر است شهریارم که بسی خون جگرها خوردم چه‌بگویم که قلم ناطق بی‌تزویر است @takbitnab 🌹🌹🌹
ماه مبارک رمضان امدی ای مه باعزت وعرفان رمضان قدمت بادمبارک به عزیزان رمضان رحمت وفیض توعامست ومسلمانانند برسرسفره ی احسان تومهمان رمضان افتخار توهمین بس که بفر مان اله درشب قدرتونا زل شده قران رمضان لیله القدر تو افضل بودازالف شهر می دمدنورامیدازتوبه یاران رمضان هرکه رانامه سیاهست زعصیان وگناه شستشو درتوشود جمله عصیان رمضان روزه ات سردکنداتش سوزان جحیم گرگواهی دهی اندرسرمیزان رمضان در بهاران تویک ایه ی قران دارد اجریک ختم تلاوت شده قران رمضان بهترین ماه خدایئ ومقدم خوش گفت قدمت بادمبارک به عزیزان رمضان @takbitnab 🌹🌹🌹