نیستی، انگیزههای خویش را گم کردهام
بی تو من حال و هوای خویش را گم کردهام
نیستی حتی قدم برداشتن مشکل شده است
نیستی، انگار پای خویش را گم کردهام
آنقَدَر بی حرف و ساکت خیره بر در ماندهام
پیش خود حتی صدای خویش را گم کردهام
کَشتیَم، در قلب طوفان حبس و سکّانم رهاست
در تلاطم ناخدای خویش را گم کردهام
یک مسافر گشتهام بی تو که در شهری غریب
خانهی تک آشنای خویش را گم کردهام
این منم بی تو... بلاتکلیف و سردرگم، ببین
در سیاهی روشنای خویش را گم کردهام
#فریبرز_رضانواز
@takbitnab
🌹🌹🌹
نیستی، انگیزههای خویش را گم کردهام
بی تو من حال و هوای خویش را گم کردهام
نیستی حتی قدم برداشتن مشکل شده است
نیستی، انگار پای خویش را گم کردهام
آنقَدَر بی حرف و ساکت خیره بر در ماندهام
پیش خود حتی صدای خویش را گم کردهام
کَشتیَم، در قلب طوفان حبس و سکّانم رهاست
در تلاطم ناخدای خویش را گم کردهام
یک مسافر گشتهام بی تو که در شهری غریب
خانهی تک آشنای خویش را گم کردهام
این منم بی تو... بلاتکلیف و سردرگم، ببین
در سیاهی روشنای خویش را گم کردهام
#فریبرز_رضانواز
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو دستت را تکان دادی، هوا لبریزِ ماتم شد
نگاهت را که چرخاندی، نگاهم نقشی از غم شد
همان آنی که رویت را به سمت راه گرداندی
شکستم، زانوانم سست شد، پشتم کمی خم شد...
نفس جاری است اما من... عمیقاً مردهام در خود
خدا لعنت کند... از هر چه ترسیدم مجسم شد!
پس از تو هیچ لبخندی، مرا بیخود نکرد از خود
پس از تو دیگر آن دیوانهی سابق نخواهم شد
میانِ تارِ موهایت، جهانی ساختم اما
تو رفتی و از آغوشم، شکوهِ یک جهان کم شد
#فریبرز_رضانواز
@takbitnab
🌹🌹🌹
کاش میشد عمر خود را هدیه میدادم به او؛
زندگی را دوست دارم مادرم را بیشتر..!
#فریبرز_رضانواز
@takbitnab
🌹🌹🌹