اينك ، اما در سحر گاهي چنين از روشني سرشار
پيش چشم اين همه بيدار،
آيا خواب مي بينم ؟
اين منم ، همراه او ؟
بازو به بازو
مست مست از عشق، از اميد ؟
روي راهي تار و پودش نور
از اين سوي دريا، رفته تا دروازه خورشيد ؟
اى زمان، اى آسمان، اى كوه، اى دريا !
خواب يا بيدار،
جاودان باد اين رؤياي رنگينم...
#فريدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
فرو ریخته ام
جای بگیر
کنارِ حضوری مضطرب
در آغوش بگیر
آخرین بازمانده ی قلعه ی اعتماد را
آرام کن
دیوانهای را که از درکِ بودنش
در خود تشنج میکند
از فتحِ نور شکست خورده ام
در این تاریک خانه ی پر تشویش
کنارم بمان
صبور باش
دردم را با شتاب نخوان
این شعر از جهنمی
به نامِ من
گذشته است.....
#نيكى_فيروزكوهی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من چه میدانم
سرانگشتش چه کرد
در میان خرمن گیسوی من؟
آنقَدَر دانم که این آشفتگی
زان سبب
افتاده اندر موی من...!
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
فکر کن
به ماجرای مردی که
تمام ساعت های دنیا را دزدید ،
تا معشوقه اش پیر نشود ...
#مهدی_اشرفی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گفت تو را دوست دارم ؛
رقصید و به آسمان رفت ،
درون آسمان
چنگی به دست گرفت ،
هر روز صبح طلوع میکرد
کنار خورشید ،غروبی نداشت
و با ماه دوباره میتابید ،،
من چشمانم از آسمان پایین نمیافتد ،
این عاشقی زیباست ،
عشقی که تو را سربلند میکند
گفت با من نخواهی خوابید
تنها با آواز من هم آغوش باش ،
ببوس ،
نوازش کن ،
درآمیز ،
این عاشقی زیباست ....
#نجوا_درویش
@takbitnab
🌹🌹🌹
آدمیست دیگر
صبح که میشود..
گوش هایش
تیز می شوند
برای شنیدن
صبح بخیر از
لبی که
نابترین بوسه را
شب از او ستانده....
#فریبا_دادگر
@takbitnab
🌹🌹🌹
جز آفتاب چهای؟ کز فروغِ حُسن و جمال
نظر بر آن رخ زیبا نمیتوان افکند
#رفیع_لنبانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
هرچند نهان ماندن اندوه محال است
کاری بکن ای عشق که گمنام بمانم
#رسول_یونان
@takbitnab
🌹🌹🌹
نه به شهرم دل گشاید، نه به صحرا در غمت
بیتو بر من شهر زندان است و صحرا آتش است
#احولی_سیستانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
حالم بد است،
مثل زمانی که نیستی ...
دردا که تو همیشه،
همانی که نیستی ...
من بی تو،
در غریب ترین شهر عالمم
بی من، تو در کجای جهانی،
که نیستی؟
#غلامرضا_طریقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
قرارمان یک غروب پاییزی
مهر
آبان
آذر
فرقی نمیکند
فقط پاییز باشد
تن درختان شهر عریان
سنگ فرشهای خیابان ها خیس ِخجالت
تمام نیمکت ها خسته و تنها
من و تو
دست در دست
شانه به شانه
و عشق
چتر در بالای سرمان
و کلاغها در حال آواز خوانی
موشها همه رقاص
عابران تماشاچیان این نمایش نامه
و خدا در همین این نزدیکی ها
شاهد دلبرانه ی من و تو ست
شاهد یک ملاقات عاشقانه
#پریناز_ارشد
@takbitnab
🌹🌹🌹
من با تو چنین سوخته خرمن تا کی
وز ما تو چنین کشیده دامن تا کی
این کار به کام دشمنانم تا چند
من در غم تو، تو فارغ از من تا کی
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
برداشت سپیده دم
حجاب از طرفی
بگرفت نگار من نقاب از طرفی
گر نیست قیامت
از چه رو گشته عیان
ماه از طرفی وآفتاب از طرفی!
#شاطرعباس_صبوحی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من یاد تو را
من نام تو را
نشانده ام میان قلبم
در شکل یک ناب عشق
به رخ آینه میتابی
و در جای خالی آغوشم
غلط می زنی
در کافه با گلی سرخ در دست
نسکافه ای سکوت
چشمانم را می خوری
و گرم در پرچین
هجوم نفس هایم
نفس می کشی
خود بگو...!
در عطر تند نبودنت
این دختر دیوانه می تواند
یادت نکند؟
#ثریا_شجاعی_اصل
@takbitnab
🌹🌹🌹
رویی که تو راست، مَه ندارد
نقصان به تو هیچ ره ندارد
این کوکبهای که هم تو داری
خورشید نداشت، مَه ندارد
فتنه که از او خِرد زند چشم
جز چشم تو خوابگه ندارد
جان در وَلَهِ تو مانْد جانا
وَالله که جز این وَلَه ندارد
زلفت که هزار دل نگه داشت
هرگز یک جان نگه ندارد
دل چارهگرِ محبّت توست
بیچاره جز این گنه ندارد
درماند «حسن»، پناه او شو
کو جز درِ تو پَنَه ندارد...
#امیرحسن_دهلوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
به آسمانِ رهایی نمیرسی بیعشق
چرا ز بامِ دلم پر کشیدهای؟ برگرد...
#محمدحسن_جمشیدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
به تن تبعید شد روحِ عدمپیمای من ای عمر!
بگو بر شانه باید بُرد تا کِی بار هستی را؟
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
حسّ من بیتو به خود، نفرت دانشجوییست
-از همان درس که در آن دو سه بار افتاده!
#سید_سعید_صاحب_علم
@takbitnab
🌹🌹🌹
حرفهایم به سوی تو که می دوند
معنی شان می ریزد
مانند خجالت،
زمان بوسه!
یا مثل ترس،
وقت گفتن اولین دوستت دارم!
حرف هایم نزدیک تو رنگشان میپرد
مثل دل بعد از دیدار
مثل هوش پس از آغوش
مثل
آخر همین شعر...
آمدی...
همه اش پرید!
#حامد_نیازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
و من
هنوز در گیرودارِ نبودنت
دوست داشتنت را از یاد نبردهام...!
#لیلا_مقربی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چشمانت را باز کن
من به دو قدم با تو بودن
روحم را آرام کرده ام
بیا
شانه های خیابان
پر از قدمهای زن عاشقی ست
که هر روزخنده هایش را
به فردا موکول می کند
امروز
فردای من باش
#اکرم_نورانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چو من خود میدهم دل، میدهی بهرِ چه آزارم؟
غرض دل بردن است ای دوست یا آزار، یا هردو؟!
#امیر_سپاهانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
جا مانده روی زندگیام ردّپای تو
پیچیده بین باغِ الفبا صدای تو
انگار از بهشت خداوند، چشمهای
جاریست غرقِ نور یقین زیر پای تو
هرگز برای وصف دلت گفتنی نشد
این واژهها که شعر شده با هجای تو
دور از نگاه سردِ زمین رشک میبرد
هفتآسمان به وسعت جغرافیای تو
ای قلّهی نجابتِ همواره سربهزیر
حقّا که تنگنای زمین نیست جای تو
رؤیای سبزِ تختهسیاه کلاس عشق
بودهست لمس روشنی دستهای تو
در پرتو کلام شما قیمتی شدم
این مس فقط طلا شده با کیمیای تو
سرسبز شد مسیر رسیدن به شهر عشق
از همّت نگاهِ بیابانزدای تو
ماندم فقط در اینکه تو بودی خدای عشق
یا عشق بوده معجزهای از خدای تو...؟!
#زهرا_وهاب
@takbitnab
🌹🌹🌹
خودت را خلق کن و باز از نو بیافرین،
درجا نزن
خودت را خلق کن و باز از نو بیافرین،
از متوسط بودن دوری کن
خودت را خلق کن و باز از نو بیافرین
لحن و شکلت را هر از گاهی عوض کن
تا در دستهبندیهایشان نگنجی
خودت را توانمند کن
و آنچه هست را بپذیر
امّا فقط با شرایطی که
خودت خلق کردی و بازآفریدی
خودآموخته باش؛
باید زندگیات را دوباره بیافرینی،
زیرا این زندگی توست
و گذشته و آیندهاش
فقط از آنِ توست...
#چارلز_بوکوفسکی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دوشین، خِرَدم نصیحتی پنهان گفت
در گوشِ دلم گفت و دلم با جان گفت
با کس غم دل مگوی، زیرا که نمانْد
یک دوست که با او غم دل بتْوان گفت...
#ظهیر_فاریابی
@takbitnab
🌹🌹🌹