eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
سخـن غیـر مگــو با مـن معشـــوقه پرست کز وی و جـام مـی‌ام نیست به کس پروایی این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت بر در میکـــده‌ای با دف و نــی ترســـایی گـــر مسلمـانی از این است که حافظ دارد آه اگـــر از پـی امـــروز بود فـــــردایی @takbitnab 🌹🌹🌹
آه ای شهزاده! ای محبوب رؤیایی! ای دو چشمانت رهی روشن بسوی شهر زیبایی ای نگاهت باده ای در جام مینایی آه بشتاب ره بسی دور است لیک در پایان این ره قصر پر نور است... @takbitnab 🌹🌹🌹
هر آنکس عاشق است از جان نترسد یقین از بند و از زندان نترسد دل عاشق بود گرگ گرسنه که گرگ از هی هی چوپان نترسد @takbitnab 🌹🌹🌹
ندانم کجا مى كشانى مرا سوی آسمان یا به خاموش و خاک، نِيَم در هراس از تو ای ناگزير ندانم کجا میکشانی مرا، ندانم کجا ! ليک دانم، يقين كزين تنگنا میرهانی مرا، ندانم کجا ميكشانى مرا ؟! @takbitnab 🌹🌹🌹
دریغ از عمر که برایِ دوست داشتنَ‌ت کم بود . @takbitnab 🌹🌹🌹
رفتی وباور ندارم بعد تو فردا شود آفتاب و ماه هم دل را شماتت میکند کنج این خانه زنی هرشب خیال رفته را در بغل می‌گیرد و دل را مرمّت میکند @takbitnab 🌹🌹🌹
تو خودت... بانی هر روشنی صبح منی... پس بتاب... از پس ظلمانی شبهای دلم... @takbitnab 🌹🌹🌹
سرو منی و از دل بستان خودت خوانم درد منی و از جان درمان خودت خوانم هر چند که جان من دید از تو جفایی چند با این دل همه درد دل جانان خودت خوانم @takbitnab 🌹🌹🌹
زلف و رخسار تو ره بر دل بیتاب زنند رهزنان قافله را در شب مهتاب زنند شکوه ای نیست ز طوفان حوادث ما را دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند @takbitnab 🌹🌹🌹
در دست تو بنهادم،دل راکه هزارچاک است تقدیم توکردم من،عشقی که چنین پاک است باورتوبکن این را،که از عشق تو مغرورم رویای تورا دارم ،درپیش تو دل خاک است @takbitnab 🌹🌹🌹
بشکفته درجهان گل،صبح است ای نگارا لبخندی از سرِ مهر،بر لب نشان نگارا در دل طاقتم نیست،روی تو را نبینم برخیز که صبح رسیده،شیرین عسل دلارا @takbitnab 🌹🌹🌹
دنیای من بدون حضورت جهنم است یک خواب وحشت آورِ با زجر توأم است دور از تو خُرد می شوم از اینکه بین شهر می بینم عاشقانه دو تا دست در هم است زل می‌زنم به عکس تو و ابر می شوم هر شب بساط گریه برایم فراهم است از حال و روز خویش نگفتم به هیچ کس در من هزار حرف نگفته مجسّم است محتاج کرده بی تو مرا دستِ سرنوشت وقتی که جای دست تو در دست من کم است اصلا خیال کن همه دنیا برای من وقتی ندارمت، همه اش پوچ و مبهم است شعرم به سر رسید و کماکان کلاغ ما... "دنیای من بدون حضورت جهنم است " @takbitnab 🌹🌹🌹
جز دفتری از شعر و قلم، یار ندارم! با هیچ کسی در دو جهان کار ندارم! "یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم" دیدم که به جز شِکوه‌ی بسیار ندارم! گفتم "به عزیزان گله کردن هنری نیست" اما چه کنم جرات انکار ندارم! افتاد دلم بی خبر از دست تو آرام در سینه به جز یک دل بیمار ندارم! هر بار که دل دادم و برگشتم و دیدم دلداده منم، دلبر و دلدار ندارم! ای کاش کسی یک خبر از سوی تو آرد جز با غم تو وعده‌ی دیدار ندارم! امشب تو بیا همدم و مهمان دلم باش بی شمع رخت، ماه شب تار ندارم! @takbitnab 🌹🌹🌹
من خواستم که خواب و خيال خودم شوی رويا شوی، اميد محال خودم شوی لرزيد دستهايم و سرگيجه‌ام گرفت آوردمت دليل زوال خودم شوی يا در دلم شناور و يا بر تنم روان ماهی و ماه حوض زلال خودم شوی هر روز بيشتر به تو نزديک می‌شوم چيزی نمانده است که مال خودم شوی حالا تو چشمهای منی، ابر شو ببار تا قطره قطره گريه به حال خودم شوی عاشق نمی‌شوی؛ سر اين شرط بسته‌ام نه... حاضرم ببازم و مال خودم شوی @takbitnab 🌹🌹🌹
بیشه بی چشم تو یک ببر ندارد بانو بغض چشمان تو را ابر ندارد بانو یا بکش، یا به دلم وعده‌ی دیدار بده بیش از این عاشق تو صبر ندارد بانو @takbitnab 🌹🌹🌹
تاوان قهرم با غزل بغضی شكسته در گلوست دلواپس فردای تو آزرده‌ای دیوانه‌خوست كوس انالحق را شبی بر طبل رسوایی زدم منصور این قصه دگر پیش همه بی‌آبروست در طالع فردای من شاید خوشی هم باشد و بی‌اعتمادم می‌كند عمری كه وابسته به موست تنهایی من با غزل، با گریه‌ها هم پٌر نشد درمان درد عاشقی كهنه شرابی در سبوست در كشمكش‌های خیال، فكرم به جایی قد نداد تلقین چه سودی می‌دهد وقتی كه فكرم پیش اوست چاك گرببان بر تنش دارد نشان عاشقی بیچاره آن دلخسته كه با گریه سرگرم رفوست از كوچه‌ی معشوقه‌اش آهسته هر شب می‌گذشت بر روى دیوارى نوشت: مردی اسیر آرزوست @takbitnab 🌹🌹🌹
با من از رفتن نگو، رفتن تباهم می‌کند غرق اندوه و غم و افسوس و آهم می‌کند طاقت دوریت از تاب و توانم خارج است وقت رفتن، اشک در چشم سیاهم می‌کند بی تو این دنیا برای من جهنم می‌شود دوزخی از آتش غم، سد راهم می‌کند خواستی تا بار آخر بوسه بر رویم زنی گفته بودم بوسه‌ات غرق گناهم می‌کند چشم در چشمان من، خوردی قسم جان مرا عهد بستی تا ابد چشمت نگاهم می‌کند در هجوم خاطراتت، قلب من صد پاره شد یاد تو هر شب دلم را، قتلگاهم می‌کند سر به زیر انداختی گفتی: "خداحافظ" عزیز! حرفهایت لعنتی، دارد تباهم می‌کند! @takbitnab 🌹🌹🌹
هر شب که بود قاعده سفره نهادن ما را ز خیال تو بود روزه گشادن ای لطف تو را قاعده بر روزه گشایان مانند مسیحا ز فلک مایده دادن @takbitnab 🌹🌹🌹
ای عشق! مرا بگیر و گُمراهم کن با خویش ولی همیشه همراهم کن زندان که سزاوارِ منِ یوسف نیست لطفی بنما دوباره در چاهــم کن ! @takbitnab 🌹🌹🌹
ای گل چه گلی مانا از گلشن هوئی تو چشمت مرساد از کس هی هی چه نکوئی تو یا رب چه جمالست این یا رب چه کمالست این از توبه نپرسد کس هم خود نه بگوئی تو @takbitnab 🌹🌹🌹
رفته‌ای از برِ ما، چشم به راهیم؛ بیا حلقه در گوشِ درِ کعبه‌ی آهیم، بیا دوری‌ات بندِ غم افکند به پای دلِ مست مست بودیم، پشیمان ز گناهیم؛ بیا بی تو، مهتاب پریشان شد و گل‌ها خشکید دل غم‌اندود چو شب‌های سیاهیم، بیا می‌تراود ز لبِ کوزه‌ی شب، آبِ سکوت ما به یاد تو به شب غرق نگاهیم، بیا زندگی، چوبه‌ی دار و همه آویختگان طالبِ صحبتِ آن مهرگیاهیم، بیا "شمس" خاموش شد از دوری‌ات ای دور قمر! گرچه با یاد تو در حضرت ماهیم، بیا... @takbitnab 🌹🌹🌹
امشب بیا تا جرعه‌ای از شعر مهمانت كنم تك‌بیت اشعار منى، سرفصل دیوانت كنم تندیس زیباى تو را از نو بسازم با غزل زیباترین اسطوره‌ى تاریخ ایرانت كنم هر شب خیال یاد تو در من چه غوغا می‌كند امشب در آغوشم بیا تا مست و حیرانت كنم چون ماه شبهایت شوم امشب میان آسمان تا در مدار عاشقى مانند كیوانت كنم از جام لبهایت بیا بر من بنوشان جرعه‌ای آنگه به من فرصت بده تا بوسه‌بارانت كنم هر شب كنار پنجره مشتاق دیدار توام تا چون نسیم آیی و من مانند طوفانت كنم عالی‌جناب شرقى شبهاى تنهایىل من امشب بیا با یك غزل مشهور دورانت كنم @takbitnab 🌹🌹🌹
گفتم مگر بـه گریه دلـش مــهـــربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد شوخی مـکن کـه مرغ دل بــی قرار من سودای دام عـــاشـقی از سر به در نکرد @takbitnab 🌹🌹🌹
دورِ تو گردم همی،عشق بوَد مکتبم تا سحراز عشق تو،بال زنان در تبم جان به فدای توام،همدم تنهایی ام سوزداگر جان من،عشق تو شیدایی ام @takbitnab 🌹🌹🌹
اینک به کوی یار خود من بهر مردن می روم با من که خواهد آمدن، بر جان سپردن می روم من می روم تا بنگرم، چند است کشته بر درش خود را میان کشتگان بهر شمردن می روم @takbitnab 🌹🌹🌹