گر كِشد خصم به زور
از كفِ من دامنِ دوست
چه كند با كِششِ دل
كه ميان من و اوست. . .
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
نه صبر هست ما را،
نه دل،
نه تاب هجران
مائیم و نیم جانی،
آن هم به لب رسیده
#اهلی_شيرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
کاکل شکست و شد گره کار بسته تر
کار دل شکسته ما شد شکسته تر
ابرو گشاده بود و مرا کار بسته بود
بر زد گره بر ابرو و شد کار بسته تر
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه حاجت است که لافیم از وفا، چون تو
به صد هزار جفا آزموده ای ما را...!
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
نه صبر هست ما را،
نه دل،
نه تاب هجران
مائیم و نیم جانی،
آن هم به لب رسیده
#اهلی_شيرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای نخل آرزو، لب لعلت طبیب کیست؟
پروردهای عجب رطبی تا نصیب کیست؟
بادی که میوزد خبر هجر میدهد
باز این سموم غم پی جان غریب کیست؟
هر جا که عاشقی است، فلک در کمین اوست
آه این حسود سنگدل آخر رقیب کیست؟
با هر کسی کرشمهی خاصی است یار را
کس را یقین نگشت که آن مه، حبیب کیست؟
چون گلبن مراد به بیگانه داد گل
اهلی که نالد از غم دل عندلیب کیست؟
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
به قتلم اینهمه خشم و عتاب حاجت نیست
چو میکشد غم عشقم، شتاب حاجت نیست
تو شمعِ بزمی و صد خانه روشن از رویت
به هر کجا که تویی، آفتاب حاجت نیست
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
مهربانیهای او یاد آرَم و سوزم کنون
آتشی کافروخت اول، این زمان سوزد مرا...
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
صد بار گر از جورِ توام...
خون رَود از دل...
از در چو درآیی...
همه بیرون رود از دل...
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گفتم ار عاٖشقشوم گاهیغمی خواهم کشید
مـن چـه دانستم کـه بـار عـالمی بـایـد کشید
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر كِشد خصم به زور از كفِ من دامنِ دوست
چه كند با كِششِ دل كه ميان من و اوست...؟
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
به صد کرشمه و نازم شکار خود کردی
کنون کناره گرفتی چو کار خود کردی؟
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
من زار و دل غمزده هم زارتر از من
در عشق تو کس نیست گرفتارتر از من
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو یار اگر نشوی، بختْ یار چون گردد؟
به سعی خویش، کسی بختیار چون گردد؟
خطت به نقطهی دل، راه بسته چون پرگار
از این میانه کسی بر کنار چون گردد؟
تو گر به مهر نگردی قراربخشِ دلم
فلک به کام دل بیقرار چون گردد؟
به باد تا نشود استخوان و چهرهی زرد
خزانِ محنت ما نوبهار چون گردد؟
ز هجر و وصل چه اندیشه میکنی «اهلی!»؟
که واقف است که انجام کار چون گردد...؟
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
حدیث شوق، همین بس که سوختم بیتو
سخن یکیست، دگرها عبارتآراییست
جدا ز یوسف خود تا شدم، یقینم شد
که چشم بستن یعقوب، عین بیناییست
ز ناتوانی، از آن کعبهی مرادم دور
خوش است کعبه، ولی شرطِ ره تواناییست
چو سوختم، مبر -ای باد!- خاکم از درِ دوست
که دشمنم نکند سرزنش که: هرجاییست...
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو با فراغ خود امروز شاد و فردا هم
مرا ز مهر تو دین شد ز دست و دنیا هم
میان مسجد و میخانهام خجل مانده
ز بس که حرمتم آنجا نماند و اینجا هم
خراب بادهی عشق تواَم که نشئهی او
هزار دلشده دیوانه کرد و دانا هم
ز بس که آتش عشقت فروگرفت مرا
وجود من همه او شد، نهان و پیدا هم
به نیمجرعه کهخوردم چو «اهلی» از کفدوست
ز دست رفتم و آخر فتادم از پا هم...
#اهلی_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹