بلدم شعر دو چشمت بِسُرایم به دَمی
معنی واژه ی دل بردن و بستن بلدی؟
بلدم پل بزنم از دل خود تا به دلت
پای یک شاعر دیوانه نشستن بلدی؟
#شیوا_صالحی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آشنایت بوده ام بیگانه تعبیرم نکن
با نگاه سرد خود اینگونه تحقیرم نکن
نه نمیخواهم بمانی از سر دلسوزی ات
زار و بیمارم تو اما بیش از این پیرم نکن
خسته ام از گریه های گاه و بیگاه خودم
شانه ات را هم نمیخواهم نمک گیرم نکن
یا بکش من را دگر با خنجر بی مهری ات
یا به نیش طعنه ات از زندگی سیرم نکن
ازچه من را کرده ای بازیچه ی دستان خود؟
بی وفا با خفت و خاری زمین گیرم نکن
می روی اما... دلم را قبل رفتن پس بده
این چنین ناعادلانه بند و زنجیرم نکن
عاقلی فـرزانه بودم در نگاهت یک زمان
بعد از این هم لااقل دیوانه تفسیرم نکن
#شیوا_صالحی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آشنایت بوده ام بیگانه تعبیرم نکن
با نگاه سرد خود اینگونه تحقیرم نکن
نه نمیخواهم بمانی از سر دلسوزی ات
زار و بیمارم تو اما بیش از این پیرم نکن
خسته ام از گریه های گاه و بیگاه خودم
شانه ات را هم نمیخواهم نمک گیرم نکن
یا بکش من را دگر با خنجر بی مهری ات
یا به نیش طعنه ات از زندگی سیرم نکن
ازچه من را کرده ای بازیچه ی دستان خود؟
بی وفا با خفت و خاری زمین گیرم نکن
می روی اما... دلم را قبل رفتن پس بده
این چنین ناعادلانه بند و زنجیرم نکن
عاقلی فـرزانه بودم در نگاهت یک زمان
بعد از این هم لااقل دیوانه تفسیرم نکن
#شیوا_صالحی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه کنم تا بشوم عشق بدون بَدلت ؟
توشوی شاعرومن سوژهی ناب غزلت
چهشود خرده نگیری بهدل عاشق من؟
چه کنم جا بشوم گوشهی دنج بغلت ؟
میشود تلخی احساسِ دلم را بِبری...
به گوارایی آن خنده ی مثل عسلت؟
میگذاری که به سرحد جنونت بکشم؟
و خودم هم بشوم لیلی ضرب المثلت؟
می شود زلزلهی قهر تو ویران نکند...
خانهای را که بنا کرده دلم بر گسلت؟
میشد ایکاش دلت صاف شود با دلِمن
به همان پاکی و شفافی روز اَزلت
#شیوا_صالحی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در زلالِ چشمِ تو آرامشِ جان دیده ام
قامتت رعنا تر از سروِ خرامان دیده ام
بی تووُ عشقت جهانم چون جهنم میشود
منکه آغوش تو را مُلکِ سلیمان دیده ام
#شیوا_صالحی
@takbitnab
🌹🌹🌹