دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمیکردم
سرم خورده به دیواری که فکرش را نمیکردم
مدارجبر هستی را فقط بیهوده میگردم
اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمیکردم
خرابم میکند با اخم وبا لبخند میسازد
دلم را برده معماری که فکرش را نمیکردم
زمین را مثل اسکندربه حکم عشق او گشتم
شدم سرباز بیماری که فکرش را نمیکردم
ولی هرنقطهای رفتم شعاع درد دورم زد
به دستش داشت پرگاری که فکرش را نمیکردم
به هر دستی که دور گردنم افتاد دل بستم
مرا زد عاقبت ماری که فکرش را نمیکردم
#مرتضی_خدمتی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمیکردم
سرم خورده به دیواری که فکرش را نمیکردم
مدارجبر هستی را فقط بیهوده میگردم
اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمیکردم
خرابم میکند با اخم وبا لبخند میسازد
دلم را برده معماری که فکرش را نمیکردم
زمین را مثل اسکندربه حکم عشق او گشتم
شدم سرباز بیماری که فکرش را نمیکردم
ولی هرنقطهای رفتم شعاع درد دورم زد
به دستش داشت پرگاری که فکرش را نمیکردم
به هر دستی که دور گردنم افتاد دل بستم
مرا زد عاقبت ماری که فکرش را نمیکردم
#مرتضی_خدمتی
@takbitnab
🌹🌹🌹