ناز کردودل شکست وکارازاین بهتر نداشت
سنگدل بود ودریغا ، خصلت دیگر نداشت
ماه رو، اخمو و مغــرور و سراپا ادعا
زیرکانه زخـــمه بر دل زد،ولی خنجر نداشت
مستی ودیوانگی هایم،همه ازچشم اوست
حیف آن چشمان زیباهیچ شوروشر نداشت
گفتمش دل را امانت داده ام، بازش نده
رفت، گویا آتشی در زیر خاکستر نداشت
مانده ام تنهاترین در روزگار بی کسی
بخت واقبال مراهم مومن و کافر نداشت
شاهدِدردوغم ورنجم،همین شعراست و بس
آسمان آرزوهایم جز او، اختــر نداشت
زنده ام با خاطرات و دلخوشم با نام او
قصه ی دلدادگی هایم ، ولی آخر نداشت
کنج دل چون خانه کرداو،من شدم ویرانه ای
بی سرو سامانی ام فرمانده و لشکر نداشت
#موسوی_بداهه
@takbitnab
🌹🌹🌹