چو حلقه، بر درِ آن آستانه سر زدهام
به هر کجا که نشان از تو بود، در زدهام
به جز غم تو، مرا میهمان دیگر نیست
گلِ نشاط بر این گوشهی جگر زدهام
به هر کجا که نظر کردهام، به جز تو نبود
به اشتباه چه درها که بیثمر زدهام
ز گلْستان رخ تو، امیدهاست به دل
کز آشیانه به سوی تو بال و پر زدهام
گلِ امید از این شورهزارِ سینه شکفت
ز بس که گریه بر آن زآبِ چشمِ تر زدهام
ز ناامیدیِ وصلش ملول گشت دلم
به یاد او، گل امّیدها به سر زدهام
نهال مهر و محبّت نشاندهام در دل
درخت جور و جفا را ز بُن، شرر زدهام
چه شامها که نخفتهست دیدهی تو، «بیات!»
چه روزها که ز عشقش به بحر و بر زدهام...
#کرمعلی_بیات
@takbitnab
🌹🌹🌹