eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.4هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم تو که از صورت حال دل ما بی‌خبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم‌ َ @takbitnab 🌹🌹🌹
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست می‌کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا من چرا عشرت امروز به فردا فکنم @takbitnab 🌹🌹🌹
چو در آیینه نگه کردم ، دیدم افسوس جلوهٔ روی مرا هجر تو کاهش بخشید @takbitnab 🌹🌹🌹
گفتم چشمم، گفت به‌راهش میدار گفتم جگرم، گفت پر آهش میدار گفتم که دلم، گفت چه داری در دل گفتم غم تو، گفت نگاهش میدار @takbitnab 🌹🌹🌹
یک پیاله شعر تازه یک وجب دلواپسی زیر قیمت می فروشم مشتری دارد کسی..؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
شما مست نگشتید... و آن باده نخوردید... چه دانید چه دانید... که ما در چه شکاریم... @takbitnab 🌹🌹🌹
رندان خرابات بخوردند و برفتند ماییم که جاوید بخوردیم و نشستیم وقت است که خوبان همه در رقص درآیند انگشت زنان گشته که از پرده بجستیم @takbitnab 🌹🌹🌹
جان بخواه از من ِ بیدل که روانت بدهم.. بجز از جان زمن آخر چه تمناست ترا ؟؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
اي درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده وي روز من بي روي تو همچون شب تار آمده اي در سرم سوداي تو جان و دلم شيداي تو گردون به زير پاي تو چون خاک ره خوار آمده جان بنده شد راي تورا روي دل آراي تو را خاک کف پاي تو را چشمم به ديدار آمده چون بر بساط دلبري شطرنج عشقم مي بري گشتم ز جان و دل بري اي يار عيار آمده تا نرد عشقت باختم شش را ز يک نشناختم چون جان و دل درباختم هستم به زنهار آمده اي جزع تو شکر فروش اي لعل تو گوهر فروش اي زلف تو عنبر فروش از پيش عطار آمده @takbitnab 🌹🌹🌹
حتما کسی را تازگی‌ها در نظر داری! لابد به غیر از من کسی را زیر سر داری!  دیگر سراغی از دل تنگم نمی‌گیری با اینکه از حال پریشانم خبر داری بی‌طاقتی این روزها! جایی دلت گیر است؟ بو برده‌ام از شهر من قصد سفر داری! بو برده‌ام از عطر مشکوک تنت شبها جایی دگر عشقی دگر یاری دگر داری سردی؛ زمستانی در این گرمای تابستان لبهای بی‌رنگ و نگاهی بی‌ثمر داری  آهسته گفتی: دوستت دارم، و از لحنت معلوم شد از من کسی را دوست‌تر داری @takbitnab 🌹🌹🌹
ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق کنج خلوت، پارسایان سلامت‌جوی را بوستان را هیچ دیگر در نمی‌باید به حسن بلکه سروی چون تو می‌باید کنار جوی را ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌@takbitnab 🌹🌹🌹
کجا بردی دل مارا ،، رها کن ،، جان من ، دل را ،،،، ،، دیوانه نمی دانی ،، که او طفل است نمیداند ،،،، @takbitnab 🌹🌹🌹
پشت این پنجره ی رو به شما می مانم  من همان مژده ی پائیز پر از بارانم غزلم سهم شما بود که با یک لبخند  وازه ها را به لبت یخ زده می خندانم دست را هم که تکانم ندهی می فهمم چشم زیبای تو با پنجره را می خوانم بی تو ته مانده آوارم و زخمم شعر است  شهر را توی خودم یک تنه می رقصانم کاش می شد غزلی صرف تن ناز تو کرد اصلن انگار به توصیف تو در می مانم @takbitnab 🌹🌹🌹
صبح رسید از سفر،هجده شهریوراست نغمه بزن دِه خبر ،هجده شهریوراست خنده ی تو دلبرم،شکوه روزِ من است عشق به من کردنظر،هجده شهریوراست @takbitnab 🌹🌹🌹
صبح دم سَرد زند از پی خورشید زند از پی خورشید تو است این نفس سرد مَرا .... @takbitnab 🌹🌹🌹
در ببندید وبگویید که من جز از او از همه کس بگسستم ، كس اگر گفت چرا ؟ باکم نیست فاش گویید که عاشق هستم... @takbitnab 🌹🌹🌹
سالهاست برای تومینویسم ازبودنت... ازعطری ک پراکنده درهوای خیالم است سالهاست برای تومینویسم ازمهربانیت... که دنیای ناآرامم را آرام میکند سالهاست برای تومینویسم ازخنده هایت... ازخنده های دلربایت که جانم رامیگیرد ( ) @takbitnab 🌹🌹🌹
ر‌وحم به تو صد نامه نوشت و نفرستاد ترسید که دیوانه کنی نامه‌رســــــــان را @takbitnab 🌹🌹🌹
کجا شد عهد و پیمان را چه کردی امانت‌های چون جان را چه کردی؟ چرا کاهل شدی در عشقبازی سبک روحی مرغان را چه کردی؟ نشاط عاشقی گنجی است پنهان چه کردی گنج پنهان را چه کردی؟ تو را با من نه عهدی بود ز اول بیا بنشین بگو آن را چه کردی؟ چنان ابری به پیش ما چه بستی چنان خورشید خندان را چه کردی؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
دوباره به آفتاب سلامی دوباره دادم ..! سلام می‌کنم به باد به بادبادک و بوسه به سکوت و سوال و به گلدانی که خواب ِگل ِهمیشه بهار می بیند !! سلام می‌کنم به چراغ به چراهای کودکی به چال‌های مهربان ِگونه‌ی تو! باورکن من به یک پاسخ کوتاه به یک سلام ِ سرسری راضیم! آخر چرا سکوت می‌کنی ...؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
عشق جانم؛؛؛!!! هر صبح باا هر بهانه صداا می زنم توو رااا توو هم بی بهانه صدا کن مراااا ب عشق..‌‌. ب عشق @takbitnab 🌹🌹🌹
_جــــــانم دریا را توے یڪ فنجانِ گل سرخے ریختم و سر ڪشیدم! آفتاب را با آواز گنجشڪهاے ؏ـاشق وسط ِ آسمان چشم هایم رقصاندم! صبح را خنداندم! آدم، را ڪه داشته باشد همه ے ساعت هایش سر صبحند تازه و پر نور و بخیر @takbitnab 🌹🌹🌹
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار می گشاید مژه و میشکند مستی خواب ... @takbitnab 🌹🌹🌹
چونڪ خلیلے بده‌ام عاشق آتشڪده‌ام عاشق جان و خردم دشمن نقش وثنم وقت بهارست و عمل جفتے خورشید و حمل جوش ڪند خون دلم آب شود برف تنم @takbitnab 🌹🌹🌹
این کیست گشوده خوشتر از صبح پیشانی بیکرانه در من از شوق کدام گل شکفته ست این باغ پر از جوانه در من @takbitnab 🌹🌹🌹