کم گوی به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند تو خود پیش مگوی
گوشِ تو دو دادند و زبانِ تو یکی
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
#بابا_افضل
خلاصهاش اینه که کمتر حرف بزن، بیشتر گوش کن!
@takbitnab
🌹🌹🌹
بر انگشت عصا هر دم اشارت می کند «پیری»
که مرگ اینجاست، یا اینجاست، یا اینجاست یا اینجا...!
#بیدل_دهلوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دیوار سپید را چشمـم تصویر بیند
از ضربهٔ مرگت دلمن بوسه بچیند
گفتی دل ننگین را نیکی چه حاجت
آن دل به اَبَد نیک نبیند که بـمیرد
نه مجازات روا بود و نَه بخشش دوا شد
بسپار این کار قـضـاوت را بـه ایـزد
#نیما_سپنتا
@takbitnab
🌹🌹🌹
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شَعشعهٔ پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه بَراتَم دادند
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
همیشه بازی دنیا همین نمی ماند
بساط غصب در آن سرزمین نمی ماند
به خویش آمده دنیا، زمان بیداری ست
اسیر جهل، جهان بیش از این نمی ماند
زمین، به گفته قرآن -که نیست غیر از حق-
همیشه در کف مستکبرین نمی ماند
برای عبرت دنیا نوشته شد تاریخ
چنان نمانده و هرگز چنین نمی ماند
هزار زخم به فرماندهان اگر بزنند
چه باک؟ قافله بی جانشین نمی ماند
به مادری که جوانش شهید گشته، قسم
که شهر قدس، یهودی نشین نمی ماند
نگاه کن که جهان یک صدا فلسطین است
امام گفته و حرفش زمین نمی ماند
#موسوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم
که تو در دلم نشستی و سر مقام داری
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق ، برعاشق دهد دستور را
عقل ، کی فهمد چنین منظور را؟
تا نگردی عاشق از این ماجرا
کی توانی کرد ، درک نکته ها
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
به شب سلام که بی تو رفیق راه من است
سیاه چادرش امشب، پناهگاه من است
نه بیم سنگ فنایش به دل نه تیر بلا
پرندهای که قُرق را شکسته آه من است
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
سوختم من! سوخته خواهد کسی؟!
تـا زِ مـن آتــش زنــد انــدر خَـسـی
سـوخـتـه چـون قـابـلِ آتـش بود
سوخته بِستان که آتش کَش بود!
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر کسی وصف او ز من پرسد
بیدل از بی نشان چگوید باز
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان آواز
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دل ما با تو چنان است که خود می دانی
گوشهٔ چشم تو با ما نه چنان است که بود
#صائب_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
یکی طفل دندان برآورده بود
پدر سر به فِکرَت فرو بُرده بود
که من نان و برگ از کجا آرمش؟
مروّت نباشد که بگذارمش
چو بیچاره گفت این سخن، نزد جفت
نگر تا زن او را چه مردانه گفت:
مخور هول ابلیس تا جان دهد
همان کس که دندان دهد نان دهد
تواناست آخِر خداوند روز
که روزی رساند، تو چندین مسوز
نگارندهٔ کودک اندر شکم
نویسنده عمر و روزی است هم
خداوندگاری که عبدی خرید
بدارد، فکیف آن که عبد آفرید
تو را نیست این تکیه بر کردگار
که مملوک را بر خداوندگار
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق رخ یار بر من زار مگیر
بر خسته دلان رند خمار مگیر
صوفی چو تو رسم رهروان میدانی
بر مردم رند نکته بسیار مگیر
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
آنرا که به ضاعت قناعت باشد
هرگونه که خورد و خفت و طاعت باشد
زنهار تولا مکن الا به خدای
کاین رغبت خلق نیم ساعت باشد
#رباعی_مولانا
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
ریاست به دست کسانی خَطاست
که از دستشان دستها برخُداست...
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانهای
گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانهای
گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟
گفت: یا کوریست یا کریست یا دیوانهای
گفتمش: احوال عمر ما چه باشد عمر چیست؟
گفت: یا برقیست یا شمعیست یا پروانهای
بر مثال قطرهٔ برفست در فصل تموز
هیچ عاقل در چنین جاگاه سازد خانهای
یا مثال سیل خانست آب در فصل بهار
هیچ زیرک در چنین منزل فشاند دانهای
فیلسوفی گفت: اندر جانب هندوستان
حکمتی دیدم نوشته بر در بت خانهای
گفتم:آنحکمتچهحکمتبود؟گفت: اینحکمتست
آدمی را سنگ و شیشه چرخ چون دیوانهای
نعمت دنیا و دنیا نزد حق بیگانه است
هیچ عاقل مهر ورزد با چنین بیگانهای؟
#ابوسعید_ابوالخیر
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
گرت هواست که با خضر همنشین باشی
نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست
بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش
طریق خدمت و آیین بندگی کردن
خدای را که رها کن به ما و سلطان باش
دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار
وز آن که با دل ما کردهای پشیمان باش
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
کمال دلبری و حسن در نظربازیست
به شیوه نظر از نادران دوران باش
خموش حافظ و از جور یار ناله مکن
تو را که گفت که در روی خوب حیران باش
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه فکر می کنی؟
که بادبان شکسته،
زورق به گل نشستهای ست زندگی ؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت ازو گریخته
به بن رسیده
راه بستهای ست زندگی ؟
چه سهمناک بود سیل حادثه
که همچو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود درههای آب غرق شد
هوا بد است
تو با کدام باد می روی؟
چه ابر تیره ای گرفته سینه تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی شود ...
چه فکر می کنی ؟
جهان چو آبگینه شکستهای ست
که سرو راست هم در او شکسته مینمایدت
جنان نشسته کوه درکمین درههای این غروب تنگ
زمان بی کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمیست این درنگ درد و رنج
به سانِ رود
که در نشیب دره سر به سنگ می زند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش ...
#هوشنگ_ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
در آتش عشقِ تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سـزای همهی ما
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
تاخدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز
میکِشم نازِ یکی، تا به همه ناز کنم
#قیصر_امین_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
هیچ و باد استٖ جهان ؟
گفتی و باور کردی!؟
کاش، یک روز، به اندازه ی"هیچ"
غم بیهوده نمی خوردی!
کاش، یک لحظه، به سر مستی باد
شاد و آزاد به سر می بردی
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای زلف تو هر خَمی کمندی
چشمت به کرشمه چشمبندی
مَخرام بدین صفت، مبادا
کز چشم بَدَت رسد گزندی
#سعدى
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما آدمها رسم عجیبی داریم
«به دست می آوریم که از دست بدهیم!»
قبل از رسیدن به کسی که زندگیمان شده است،
هر کاری برای داشتنش انجام میدهیم.
زمین و زمان را بهم میریزیم تا به مراد دلمان برسیم،
مدام رویا میبافیم و خودمان را عاشقترین آدم دنیا میدانیم.
اما بعد از رسیدن، درست زمانی که دلمان قرص شد
او در زندگیِمان هست، همه چیز را فراموش میکنیم.
فراموش میکنیم چقدر برای این روزها تلاش کردهایم،
صبور بوده ایم...
رویا بافتهایم...
یادمان میرود این همان روزی ست که آرزویش را داشتهایم.
آنقدر تغییر میکنیم که تبدیل به یک آدم دیگر میشویم،
آدمی که هیچ شباهتی به یک عاشق ندارد.
حقیقت تلخیست...
«ما آدم ها خیلی زود از هم خسته می شویم»
#حسین_حايریان
@takbitnab
🌹🌹🌹
من نه آنم که به تیغ از تو بگردانم روی
امتحان کن به دو صد زخم مرا بسم الله
#ﺻﺎﺋﺐ_تبريزى
@takbitnab
🌹🌹🌹
برخیز سحر، ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا چند، به عیب دیگران درنگری
یکبار به عیب خود نگاهی میکن
#شیخ_بهایی
@takbitnab
🌹🌹🌹