وای از این افسرده گان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دلهای غم پرورد کو؟
ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست
باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟
#رهی_معیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
یاری اندرکس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
آنکه آدم هست و
عاشق نیست
کیست؟؟؟
زندگی بی عشق
اگر باشد
همان جان کندن است!
دم به دم جان کندن ، ای دل،
کار دشواریست ؛
نیست؟؟؟
#قیصر_امین_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
آرزویم بود و با خلقی بیانش کردهام
وای بر من! آرزوی دیگرانش کردهام
نیمه جانم کرد، اما تیر آخر را نزد
شکر می گویم که قدری مهربانش کردهام
دوستان این روزها از هم گریزانند و من
دشمنی دارم که در دل میهمانش کردهام
سالیانی رفت و از دردم کسی آگاه نیست
بس که با لبخند مصنوعی نهانش کردهام
امتحان عاشقان دوری ست، اما قلب من
طاقت دوری ندارد، امتحانش کردهام...
#سجاد_سامانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلای تو
بکن رحمی به جان من که گشتم مبتلای تو
اگر رای تو این باشد که من دانم جفا بینم
جفای جمله عالم را کشم، جانا، برای تو
#امیرخسرو_دهلوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
قلم بتراشم از هر استخوانم
مرکب گیرم از خون رگانم
بگیرم کاغذی از پردهٔ دل
نویسم بهر یار مهربانم
#بابا_طاهر
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
هشدار که سرمایه سودای جهان
عمرست چنان کش گذرانی گذرد
#خیام
@takbitnab
🌹🌹🌹
شادی بطلب که حاصل عمر دمی ست
هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی ست
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی ست
#خیام
@takbitnab
🌹🌹🌹
گفته بودی درد دل کن
گاه با هم صحبتی
کو رفیق رازداری
کو دل پرطاقتی
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
یا دست بر این قلبِ پریشان شده بگذار
یا جمع کن آن موی پریشان شدهات را...😠
#سجاد_رشیدی_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
هر سه بی همنفس و خسته دل و تنهاییم
منو این کوچه و باران چه به هم می آییم..
#فرامرز_عرب_عامری
@takbitnab
🌹🌹🌹
با چنین بختی که من زادم، عجب نبوَد اگر
مادر از نامهربانی، آب در شیرم کند..
#طالب_آملی
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق تو به تار و پودِ جانم بستهست
بی روی تو درهای جهانم بستهست
از دست تو خواهم که برآرم فریاد
در پیش نگاه تو زبانم بستهست ...
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
من از ديار عروسکها مي آيم
از زير سايه هاي درختان کاغذي
در
باغ يک کتاب مصور
از فصل هاي خشک تجربه هاي عقيم دوستي و عشق
در کوچه هاي خاکي معصوميت
از سال هاي رشد حروف پريده رنگ الفبا
در پشت ميز هاي مدرسه مسلول
از لحظه اي که بچه ها توانستند
بر روي تخته حرف سنگ را بنويسند
و سارهاي سراسيمه از درخت کهنسال پر زدند
من از
ميان
ريشه هاي گياهان گوشتخوار مي آيم
و مغز من هنوز
لبريز از صداي وحشت پروانه اي است که او را
دردفتري به سنجاقي
مصلوب کرده بودند
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹
در ایــن
جـادوی شـبِ
پـوشیـده از
بـرگِ گــلِ کـوکــب
دلم دیـوانه بـودن
با تـو را مـی خـواسـت
#مهدی_اخوان_ثالث
@takbitnab
🌹🌹
صبر در عشق تو جانا هله تا چند کنم
من که مردم زغمت، حوصله تا چند کنم
روزگاریست که با زلف تو در کشمکشم
پنجه در پنجه ی یک سلسله تا چند کنم
#شاطر_عباس_صبوحی
@takbitnab
🌹🌹
چه شبست یا رب امشب که ستارهای برآمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم
مکنید دردمندان گله از شب جدایی
که من این صباح روشن ز شب سیاه دارم
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹
دنگ .... دنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی درپی زنگ
زهر این فکر که این دم گذر است
میشود نقش به دیوار رگ هستی من
لحظهام پر شده از لذت
یا به زنگار غمی آلوده است
لیک چون باید این دم گذرد
پس اگر میگریم
گریهام بی ثمر است
و اگر میخندم
خندهام بیهوده است
دنگ ... دنگ
لحظهها میگذرد
آنچه بگذشت نمیآید باز
قصهای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز...
#سهراب_سپهری
@takbitnab
🌹🌹🌹
فـراق را دلی از سنـگ سخت تر باید
مرا دلی ست که با شـوق بر نمیآید
هنـوز با همه بد عهدیات دعا گویم!
بیا ... وگر همه دشنام میدهی شاید
اگرچه هر چه جهانت به دل خریدارند
مَنت به جـان بخرم تا کسی نیفزاید
بکش چنان که توانی که بنده را نرسد
خلاف آن چه خداونـدگار فرماید
نه زنده را بهتو میلست ومهربانی وبس
که مرده را به نسیمت روان بیاساید
مپرس کشتهی شمشیر عشق را چونی
چنان که هرکه ببیند بر او ببخشاید
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
الهی ;
از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام،
از انس و جان شرمندهام، حتی از روی
شیطان شرمندهام، كه همه در كار خود
استوارند و این سست عهد، ناپایدار.
#حسن_زاده_آملی
@takbitnab
🌹🌹🌹
جان می دھم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازيانه او خم نمیكنم
افسوس بر دو روزه ھستی نمی خورم
زاری براين سراچه ماتم نمی كنم
با تازيانه ھای گرانبار جانگداز
پندارد آنكه روح مرا رام كرده است
جان سختیم نگر كه فريبم نداده است
اين بندگی كه زندگیش نام كرده است
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن
از نسیمی دفتر ایام برهم میخورد
از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت
ایمنی خواهی، ز اوج اعتبار اندیشه کن
روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام
چون شود لبریز جامت، از خمار اندیشه کن
بوی خون میآید از آزار دلهای دو نیم
رحم کن بر جان خود، زین ذوالفقار اندیشه کن
گوشهگیری درد سر بسیار دارد در کمین
در محیط پر شر و شور از کنار اندیشه کن
پشه با شب زندهداری خون مردم میخورد
زینهار از زاهد شب زندهدار اندیشه کن
#صائب_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بر تن خورشید میپیچد به ناز
چادر نیلوفری رنگ غروب
تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می ماند در این تنگ غروب
از کبود آسمان ها روشنی
می گریزدجانب آفاق درو
در افق،بر لاله سرخ شفق،
میچکد از ابرها باران نور
می گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ می گیرد به بر
باد وحشی میدود در کوچه ها
تیرگی سر میکشد از بام و در
شهر میخوابد به لالای سکوت
اختران نجوا کنان بر بام شب
نرم نرمک باده ی مهتاب را،
ماه می ریزد درون جام شب
نیمه شب ابری به پهنای سپهر
میرسد ز راه و می تازد به ماه
جغد میخندد به روی کاج پیر
شاعری می ماندو شامی سیاه
در دل تاریک این شب های سرد
ای امید نا امیدهای من
برق چشمان تو همچون آفتاب
می درخشید بر رخ فردای من
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
آه، اي با جان من آميخته
اي مرا از گور من انگيخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دور دست آسمان
جوي خشک سينه ام را آب تو
بستر رگهايم را سيلاب تو
در جهاني اينچنين سرد و سياه
با قدمهايت قدمهايم براه
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
گاهی میان جمع
یا انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را
گوش میکنم
وز شوق این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن
پرواز میکنم...
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹