eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
من ‏ناروا بسیار شنیده و خود، ‏خاموش به سایه نشسته‌ام ‏من ‏دردها بسیار دیده و خود، ‏در خود، خسته شکسته‌ام ‏اما هرگز به رویِ رویاهای خویش نیاورده‌ام ‏که بر من چه رفته ‏چه می‌رود... ‏⁧ @takbitnab 🌹🌹🌹
ديگر به تنگ آمده بودم از خنده هاى طعن، وز گريه هاى بيم. ديگر دلم گرفته ازين حرمت و حريم. ديگر به تنگ آمده ام من ؛ تا چند مى توانم باشم از او جدا ...؟؟! @takbitnab 🌹🌹🌹
امروز هم از کیمیای نام تو این واژه‌های خام در دستهای خسته‌ی من شعر می‌شوند من در ادای نام تو دم می زنم شعرم حرام باد اگر روزی تا بوده‌ام جز با طنین نام تو شعری سروده‌ام ! @takbitnab 🌹🌹🌹
تو را در بازوان خویش خواهم دید سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت برایت شعر خواهم خواند برایم شعر خواهی خواند تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید وگر بختم کند یاری در آغوش تو ای افسوس! @takbitnab 🌹🌹🌹
با آن همه نياز كه من داشتم به تو پرهيز عاشقانه من ناگزير بود... من بارها به سوى تو بازآمدم، ولى هر بار دير بود... اينك من و توايم دو تنهاى بى نصيب، هر يك جدا گرفته ره سرنوشت خويش سرگشته در كشاكش توفان روزگار، گم كرده همچو آدم و حوا بهشت خويش! @takbitnab 🌹🌹🌹
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت دیوانه‌ای به دام جنونم کشید و رفت پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد اما مرا به عمق درونم کشید و رفت یک آسمان ستاره‌ی آتش گرفته را بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت تا از خیال گنگ رهایی رها شوم بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت شاید به پاس حرمت ویرانه‌های عشق مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت @takbitnab 🌹🌹🌹
تا لبِ سرخ تو دارد تب حوایی را آدمی نیست که نشناخته رسوایی را یوسف مصر دلش شور تو را خواهد زد تو اگر کوک کنی ساز زلیخایی را باید از هرچه دوات است سیامشق کند میرعماد آن خط ابروی چلیپایی را با چه حالی به تماشا بنشینم امشب این به هم ریخته گیسوی تماشایی را تو اگر لطف کنی چند غزل بنشینی مفتخر می کنی امشب من و تنهایی را... @takbitnab 🌹🌹🌹
یک دم مرا به گوشه ی راحت رها مکن با من تلاش کن که بدانم نمرده ام ...! @takbitnab 🌹🌹🌹
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر خـرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا گو بیا سیل غــم و خـانه ز بنیاد ببر @takbitnab 🌹🌹🌹
میگویم دوستت دارم، طوری نگاهم کن گویی خدا... بنده ای را وقتِ عبادت می نگرد! همان قدر عاشقانه، همان قدر مهربان، لبخند بزن و بگذار تماشایت کنم... @takbitnab 🌹🌹🌹
اکنون تو اینجایی گسترده چون عطرِ اقاقی ها در کوچه های صبح بر سینه ام سنگین در دست‌هایم داغ در گیسوانم رفته از خود سوخته، مدهوش، اکنون تو اینجایی...! @takbitnab 🌹🌹🌹
خیلی زود عاشقت شدم و نگاهم را پنهان کردم زمانی نگذشته بود که تمام قصه های عاشقانه را آتش زدم دیگر نیازی به این تاریخ افسانه ای نیست مــن به شناخت عمیقی رسیدم در همان دقایقی که چشمانت را دیدم... @takbitnab 🌹🌹🌹
در هفت آسمان چو نداری ستاره ای ای دل کجا روی که بود راه چـاره ای ای ابـر غـم ببار و دل از گـریه باز کن ماییم و سرگذشت شب بی ستاره ای @takbitnab 🌹🌹🌹
که دلم ‏بندِ نفس هاى كسى هست، ‏كه نيست... #‏⁧فريدون_مشيرى @takbitnab 🌹🌹🌹
من گرفتار شبم در پی ماه آمده‌ام سیب را دست تو دیدم، به گناه آمده‌ام... شب و گیسوی تو تا باز به‌ هم پیوستند؛ من به شبگردی این شهر سیاه آمده‌ام ...! @takbitnab 🌹🌹🌹
اگر شبی فانوس نفسهای من خاموش شد، اگر به حجله آشنایی در حوالی خیابان خاطره برخوردی و عده ای به تو گفتند کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد تو حرفشان را باور نکن تمام این سالها کنار من بودی کنار دلتنگی دفاترم در گلدان چینی اتاقم در دلم… تو با من نبودی و من با تو بودم مگر نه که با هم بودن همین علاقه ساده سرودن فاصله است؟ من هم هر شب شعرهای نو سروده باران و بوسه را برای تو خواندم هر شب، شب بخیری به تو گفتم و جواب تو را از آنسوی سکوت خواب هایم شنیدم ... @takbitnab 🌹🌹🌹
منزل آدمی سرای دنیاست کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود سالی که نکوست از بهارش پیداست @takbitnab 🌹🌹🌹
و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید: دست هایت را دوست می دارم... @takbitnab 🌹🌹🌹
و گاهی قشنگ ترین ترانه ی جهان، همان ترانه ای ست که تو با مدادرنگی چشمهای قشنگت هزاران دوستت دارم را روی رخساره ی مژه هایم بی صدا عاشقانه نقاشی می کنی و من در طنینِ آهنگِ قلبم تو را فریاد فریاد بی صدا "دوستت می دارم"... @takbitnab 🌹🌹🌹
کس نبود که فال قهوه‌ی مرا بگیرد و نداند ، که تو محبوبِ منی ...! کس نبود که در دستم کف‌بینی کند ، و حروف سه گانه‌ی نامت را کشف نکند ! هر چیزی را می‌توان تکذیب کرد ، جز رایحه‌ی کسی که دوست می‌داریم ...! همه چیز را می‌توان پنهان داشت ، جز گام‌های کسی که در درونِ ما می‌پوید ...! @takbitnab 🌹🌹🌹
بستری میخواهم از گلهای سرخ تا در آن یک شب تو را مستی دهم... @takbitnab 🌹🌹🌹
صدای تو صدای بال برفی فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیده‌ام به کهکشان، به بیکران، به جاودان کنون که آمدیم تا به اوجها مرا بشوی با شراب موجها مرا بپیچ در حریر بوسه‌ات... @takbitnab 🌹🌹🌹
اینان که به دیدار تو در رقصٖ می‌آیند چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند سعدی به جفا ترک محبت نتوان گفت بر در بنشینم اگر از خانه برانند @takbitnab 🌹🌹🌹
حتی مرا به نام، صدا هم نمی کند دردا که فکر حال مرا هم نمی کند ‌ بیمار چشم اویم و آن سنگدل مرا درمان که بگذریم، دعا هم نمی کند! ‌ منت گذاشت بر من و عهدی دوباره بست منت گذاشت، گرچه وفا هم نمی کند... ‌ غم مثل کودکی ست که آغوش عشق را محکم گرفته است و رها هم نمی کند ‌ زاهد خیال طعنه رها کن، که مرد عشق گر طاعتی نکرده ریا هم نمی کند! @takbitnab 🌹🌹🌹
دانی که چــرا بر دهنم راز آمد مرغ دلم از درون به پرواز آمد؟ از من نه عجب که هاون رویین‌تن از جفا دید و به آواز آمد @takbitnab 🌹🌹🌹