eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
به پایت ریختم اشکی و رفتم در گذر از من ازین ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم تو رشک آفتابی کی به دست سایه می آیی دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم @takbitnab 🌹🌹🌹
جام شراب چشم تو،چاره ی دردِ دل من بنوشم از باده ی ناب،عشق بُوَد در دل من آه"ازآن چشم خمار،که میچکد ازآن شراب شعله کشیده در تنم، آتش تو در دل من @takbitnab 🌹🌹🌹
با عشق دلگشایت عاشق کجا برآید؟ با وصل جانفزایت هجران چه کار دارد؟ آری عجب نباشد گر در دلم نیابی در کلبهٔ گدایان سلطان چه کار دارد؟ @takbitnab 🌹🌹🌹
موجِ شوریده دل آشفته ی ماه است ولی ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست بر گل فرش، به جان کندن خود فهمیدیم مرگ هم چاره ی دل تنگی ماهی ها نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
نامه هايت،عكس هايت، خاطرات كهنه ات مى زند اينجا به روحم ضربه خيلى چيزها @takbitnab 🌹🌹🌹
هی شکستی قلب ما را و کنون خونین دلم بعد ازاین دور از تو، از این دل عیادت می کنم داستان بی وفایی تو را من روز و شب با دو چشم پر ز خون، بر دل روایت می کنم @takbitnab 🌹🌹🌹
می‌برم نام تو و از تو نشان می‌جویم در ره عشق تو تا، نام و نشان است مرا دم ز مهر تو زنم، تا ز حیاتم باقی است وصف حسن تو کنم، تا که زبان است مرا @takbitnab 🌹🌹🌹
هرشب زِچشمم اشک روان،تا صبح بیدارم غم دارم از این فاصله،چون ابر میبارم طاقت ندارداین دلم،ازدوریت ای جانِ من بشکسته قلب زارِ من،از هجر بیزارم @takbitnab 🌹🌹🌹
صبح یعنی لب خندان تورابوسیدن از نگاه تو دو خط روی خدا رادیدن صبح یعنی ڪه توخورشید جهان تاب شوی و زگرمای وجود تو شقایق چیدن @takbitnab 🌹🌹🌹
شادی امروز دل از غم رویش رسید دیدهٔ امید من در ره فردای اوست روز مرا تیره ساخت ماه فروزنده‌ای که آینهٔ آفتاب روی دل آرای اوست @takbitnab 🌹🌹🌹
آنكس كه ندارد هنر عشق و محبت زو رحم مجوييد كه اين نيز ندارد آلوده ام اما همه شب غرق مناجات با دوست سخن اينهمه پرهيز ندارد گيتي همه اويست و هم او هيچ بجز لطف از وسـع نظـر با مـن ناچيز ندارد عاشق ز سر مستي اگر كرد خطايي معشوق كه بحث گله آميز ندارد سر گرمي بازار جهان داد و ستد هاست آن وام خداييست كـــــــه واريز ندارد @takbitnab 🌹🌹🌹
دل ما اهل خطر بود نمیدانستیم خطرش از همه سر بود نمیدانستیم غزل از یار سرودیم که دیوانه شدیم عجب این قافیه شر بود نمیدانستیم بعد از عمری مهن و خون _جگری فهمیدیم که جهان جای گذر بود نمیدانستیم دست تقدیر نرقصید به کاشانه ی ما مرضش نقص کمر بود نمیدانستیم @takbitnab 🌹🌹🌹
دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد با او چه کرد شاید با او که گفت یارد جانم فدای زلفش تا خون او بریزد عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد جان را چه قیمت آرد گر در غمش نسوزد دل را محل چه باشد گر درد او ندارد @takbitnab 🌹🌹🌹
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است تا حواس احدی جمع به بغضم نشود آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود شده حتی به دعا دست برآرم که :"خدا! برود مشهد و برگردد و آدم نشود" خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید مهربان تر بشود ، تازه اگر هم نشود- با من ساده همین بس که مدارا بکند عاشقم هم که نشد، خب به جهنم (!) نشود... @takbitnab 🌹🌹🌹
یا رب از عرفان، مرا پیمانه‌ای سرشار ده چشـــم بینا، جـــان آگاه و دل بیــدار ده در دل تنـگم ز داغ عشـق شمعی برفـروز خــــانه‌ی تن را چراغی از دل بیـــدار ده @takbitnab 🌹🌹🌹
راحت جانم توئی ای جان و ای جانان من بی وصالت راحتی چندان ندارد جان من نقد گنج تو بود کنج دل ویرانه ام گنج اگر خواهی بجو کنج دل ویران من @takbitnab 🌹🌹🌹
هِی رها می‌شوم و باز گرفتار خودم همه از دشمن خود خسته ، من از یار خودم ! کیست با این منِ دنیازده ، هم‌راز شود ؟ غیر از آیینه کسی نیست سزاوار خودم مثل یک عقربه‌ی کوچک بی‌خواب شدم می‌روم هر شب و هر روز به دیدار خودم عشق فهمید بعید است مقیّد شدنم که مرا زود فرستاد پیِ کار خودم ! @takbitnab 🌹🌹🌹
کس مثل تو اسطورهء شیرین دهنی نیست همرنگ لبت هیچ عقیقی یمنی نیست پوشانده تنت را شب مویی که یقینا کوتاه تر از پیرهن ترکمنی نیست دریاچهء آغوش تو آرام که باشد در ذهن چه کس وسوسهء آبتنی نیست؟ کارم شده در شهر بگردم و بگریم دیوانگی هیچ کس این حد علنی نیست در حسرت دیدار توام تا به قیامت روزی که تنی دستخوش پیرهنی نیست در من نفسی هست که هر مرد ندارد در تو هوسی هست که در هیچ زنی نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
اگر نه عاشق اویم چه می‌پویم به کوی او وگر نه تشنه اویم چه می‌جویم به جوی او بر این مجنون چه می‌بندم مگر بر خویش می‌خندم که او زنجیر نپذیرد مگر زنجیر موی او @takbitnab 🌹🌹🌹
است و غزل پشت غزل ، باز غزل... ای غزلواره ترین شعرِ سحرگاه ، @takbitnab 🌹🌹🌹
در نگاه من تو طلوعی گرچه دوری...... ولی به دل نزدیکی تو همان دانه ی امیدی که در دل کاشتمت بی تو نه مرا امیدی نه نفسی ای محبوب من... تو کجایی تو کجایی؟؟؟ که بی تو... نه جانی نه هم نفسی @takbitnab 🌹🌹🌹
بگو چگونه دشتِ گلپونه‌هاے آغوشـت را پروانه‌وار در آغوش بگیرم ڪه هر روز دمِ گوشم آهسته بگویی دیوانه، من تو را بے رحمانه من تو را عاشقانه من تو را آغوش به آغوش من تو را دلهره به دلهره من تو را بوسه به بوسه من تو را دیوانه وار دوسـتت دارم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @takbitnab 🌹🌹🌹
چون شانه در آن زلف چنان رفت دل ما کز بیخودی از زلف تو تا شانه ندانیم باده ده و کم پرس که چندم قدح است این کز یاد تو ما باده ز پیمانه ندانیم @takbitnab 🌹🌹🌹
آن بت ڪه به اِنصاف نِڪو بود برفت حــورا صفَت و فرشته‌خو بود برفت آسایش عُمرم همه او داشت ببرد آرایش جانــم همه او بود برفت... @takbitnab 🌹🌹🌹
زندگی را باختـم در این قمار اما هنوز حاضرم حتی بپردازم زیانی سخت تر هیچ فکرش را نمی کردم که بعد از رفتنت بگذرند این لحظه ها آنی به آنی سخت تر @takbitnab 🌹🌹🌹