eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.4هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbit.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
صُبحدم ، دل را مقیم خلوتِ جان یافتم ؛ از نسیم ِصبح بوی زلف جانان یافتم ... @takbitnab 🌹🌹🌹
وای از آن روز که خیری نرسد شر بشود حاصل زحمت تو یک شبه پرپر بشود زندگی ساز بدآهنگ برایت بزند چشمت از عالم و آدم به خودش تر بشود غصه از هر طرفی سمت دلت پر بکشد هر چه دیوار محیا بکنی در بشود سنگ سهم سر تو باشد و گل سهم رقیب دلت از غصۀ دلدار مکدر بشود از خودت کم بکنی بال و پر او بشوی برود جلد هوای کس دیگر بشود آنچه داری و نداری بدهی دستش و بعد سینه ویران همان شاه ستمگر بشود @takbitnab 🌹🌹🌹
فدای تو دو چشم من، که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند... ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی‌ست، که از هزار پنجره نور می‌وزد هر صبح! @takbitnab 🌹🌹🌹
تو بگو وصف لب یار ، گناهش با من تو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش با من تو بیا مست در آغوش من ودل خوش دار مستی ت با بغلت هر دو گناهش با من تو مرا گرم بخوان گرم بگیرم در بر مردمان هر چه بگویند ، گناهش با من تو بمان در بر من محرم اسرارم باش گر بگویند گناه است ، گناهش با من روز محشر که خدا نامه ی ما می بیند به شعف گویداز این عشق گناهش بامن @takbitnab 🌹🌹🌹
سلامٌ علی آل طاها و یاسین سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین سلامٌ علی روضة حَلَّ فیها امامٌ یُباهِی بِهِ المُلکُ وَ الدّین امام به حق، شاه مطلق که آمد حریم دَرَش، قبله‌گاه سلاطین شه کاخ عرفان، گل شاخِ احسان دُرِ دُرج امکان، مه برج تمکین علی بن موسی الرّضا، کز خدایش رضا شد لقب، چون رضا بودش آیین ز فضل و شرف، بینی او را جهانی اگر نَبْوَدَت تیره، چشم جهان‌بین اگر خواهی آری به کف دامن او برو دامن از هر چه جز اوست، بر چین @takbitnab 🌹🌹🌹
مثلِ هر صبح تـو خورشیدی و من مشتری ات در مدارِ تو و چشمت، همه دنیـاست! @takbitnab 🌹🌹🌹
من و خورشید ساعت را میخکوب میکنیم تا صبح از چشمان پر فروغ تو آغاز شود @takbitnab 🌹🌹🌹
زندگی شاید یڬ خیابان دراز است .. ڪه هر روز زنی با زنبیل از آن میگذرد یا عبور گیج رهگذری ڪه کلاه از سر بر می دارد و به یڬ رهگذر دیگر میگوید؛ صبح_بخیـر .. @takbitnab 🌹🌹🌹
شب به رنگ زلفانت،از عشق غزل دارد آن چشم سیاه تو،شعری بی بدل دارد من همیشه خواهم ماند،عاشقِ مَهُ مهتاب عشق باتمامِ دشواری،شبهایی بی مَثَل دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
زلالِ چشمه ی جوشیده از دل سنگی الا که آینه ی صبحِ بی غبار تویی دلم هوای تو دارد، هوای زمزمه ات بخوان که جاریِ آواز جویبار تویی... @takbitnab 🌹🌹🌹
شکوهمندترین عاشقانه هاست وقتی ک هر صبح قهرمان شعرهایم می شوی من پر از عشق توآم هر صبح مراااا نفس بکش؛؛؛؛!!!!! @takbitnab 🌹🌹🌹
عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشنگرست لیک عشق بی‌زبان روشنترست چون قلم اندر نوشتن می‌شتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت @takbitnab 🌹🌹🌹
بانگ زدم صبح دمان ڪیست در این خانه‌ے دل گفت منم ڪز رخ من شد مه و خورشید خجل @takbitnab 🌹🌹🌹
خنده بر لب دارم و اما درونم شاد نیست دل اگر دربند باشد ، روح هم آزاد نیست وصف حالم عاشقی تنهاست کز بخت بدش سهمش از معشوق جز دلتنگی و غمباد نیست فصل های زندگی وقتی زمستانی شوند فرق بین آذر و اسفند یا مرداد نیست مرغِ پیغامِ دعا حتما کر و کور است یا گریه های ما به گوشش جز صدای باد نیست گر "اذا زلزال" عشق آید ، همه ویران شوند خانه اش آباد ! کز او خانه ای آباد نیست "دیو" در دل ها به پیکار "ملائک" رفته است حضرت حافظ ! بگو ؛ این ها مگر اضداد نیست ازدحام میله ها شور مرا از من گرفت درد بسیار است اما فرصت فریاد نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
تکلیف من و عشق تو روشن شدنی نیست رفتن شدنی نیست وَ ماندن شدنی نیست شاید بروم دور شوم تا تو بفهمی من نیستم و هیچکسی "من" شدنی نیست باید بروم تا که کمی مثل تو باشم نه ! قلب بلورین من آهن شدنی نیست خودخواه شدم در اثرِ خواستن تو این عاشق مغرور ، فروتن شدنی نیست در حرف چه ساده ست جداییّ من و تو سخت است بفهمیم که اصلا شدنی نیست تکلیف من و عشق تو ، تکلیف من و عقل تکلیف من و چشم تو روشن شدنی نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
فدای قاصد جانان کز او آسوده شد جانم بشارت های خوش داد از اشارت‌های جانانم به عالم هیچ عیشی را از این خوش‌تر نمی‌دانم که جام از من تو بستانی و من کام از تو بستانم @takbitnab 🌹🌹🌹
قصه‌ے روز و شب من سخنے مختصر است روز در "خوابِ خیالاتم" و "شب بیدارم" ... @takbitnab 🌹🌹🌹
نگردم گِرد معشوقی که گِرد دل نمی گردد... @takbitnab 🌹🌹🌹
گذارم سربه زانویم،که غم بسیارانبوه است دل بیچاره ام هرشب،اسیرغم وَ اندوه است منم دلبسته ی عشقش،ولی دورم زِچشمانش بکش مارابکش مارا،که غم مانندِیک کوه است @takbitnab 🌹🌹🌹
یارب تو به حیرتم هم آغوشی بخش با مخمصه‌ی شعور کم جوشی بخش ز‌اندیشه‌ی آینده خلاصم گردان از یاد گذشته‌ها فراموشی بخش @takbitnab 🌹🌹🌹
‌مجالِ بستنِ عهدے بہ ما نداد، سپهر سحر، شڪفتہ و هنگامِ شب، خزان شده‌ایم @takbitnab 🌹🌹🌹
بوسه زند نور مه بر رخ زیبای تو باد صبا شانه بر زلف چلیپای تو دشت خرامان شود تا که قدم می نهی مست کند چشمه را آن قد و بالای تو کوه به رقص آمد و باغ بهاری شده عقل خروشید از آن باده و صهبای تو جان و دلم سوختی از چه شدی بی وفا باخته ام دل به آن ، رویِ دلارای تو در همه عالم نبود عشق بجز روی تو نیست درون دلم غیر تمنای تو کَند تن بیستون تیشه ی فرهاد ، چون دید فقط یک نظر قامت رعنای تو در دل بی تاب من جز تو کسی ره نیافت ماند سرِ مستِ من بر سر سودای تو با نگهی سوختی جان مرا ای نگار گشت صبا واله و عاشق و رسوای تو @takbitnab 🌹🌹🌹
حجم اندوہ مرا طاقت ندارد شانہ اے ڪو صبورے ڪہ بماند لحظہ اے هم پایِ ما @takbitnab 🌹🌹🌹
‌از دورویے تلخ تر در ڪام اهل عشق نیست تا دلت با من دورنگے ڪرد شیرین شد فراق @takbitnab 🌹🌹🌹
وقتی رهایی آسمان را خوب می فهمی فرقِ خوشی را با غمی مقلوب می فهمی با درد امّا سر کنی صد زخم چرکین را مانند دردی سطحی و محجوب می فهمی جنگل اگر سرسبز باشد گر نمی گیرد این را یقینا از نگاهِ چوب می فهمی آهی که مثل دود از دل می رود بالا تقصیر رفتاریست نامطلوب می فهمی؟! دیدی که گاهی عقل دعوا می کند با دل؟ من بد گرفتارم به این آشوب می فهمی؟ درگیر احساسم ولی عقلم نمی سازد با شکوه هایِ بیخود محبوب می فهمی؟! "من" را گمش کردم میان ما و تو امّا بد خسته ام از این همه سرکوب می فهمی؟ معنا نکن تفسیر من چیزی نمی خواهد جز اینکه با عشقت شوی مصلوب می فهمی! گاهی نباید درد را معنی کنی وقتی از چشم هایِ روشنِ مرطوب می فهمی @takbitnab 🌹🌹🌹