با نگاهی،گوشهی چشمی،کلامی، بوسهای
" #لیلةُ الدَردِ" مـرا " #خـَیرُ مِنَ الـفِ شـَهـر"کـن
#مجتبی_خوش_زبان
@takbitnab
🌹🌹🌹
گفتی ز ناز
بیش مرنجان مرا
برو...
آن گفتنت
که بیش مرنجانم
آرزوست
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
دردی به دل رسید که آرام جان برفت
وان هر که در جهان به دریغ از جهان برفت
زخمی چنان نبود که مرهم توان نهاد
داروی دل چه فایده دارد چو جان برفت
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
قاصدک های پریشان را
ڪه با خود، باد برد...
با خودم گفتم ،مرا هم
میتوان از یاد، برد...
#فاضل_نظری
@takbitnab
🌹🌹🌹
بیم است که نُه پردهٔ گردون سحری
برهم سوزم ز سوز دل چون جگری
چون بلبل مست در بهار از غم عشق
مینالم و هیچ کس ندارد خبری
َ#عطار
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر به گلگشت چمن می روی از من یاد آر
زین گرفتار قفس ای گل گلشن ! یاد آر
زآنکه یک عمر به پاداش وفاداری برد
لاله ی حسرت از این باغ به دامن ، یاد آر
هر زمان برق نگاهت زند آتش به دلی ،
ای گل ناز ! از این سوخته خرمن یاد آر
چون هلالم سر شوریده به زانوی غم است
از شب تار من ای کوکب روشن ! یاد آر
ای که بی لاله ی داغ تو بهارم نشکفت !
گر به گلگشت چمن می روی از من یاد آر ...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گفتم ز سوز هجران ، آمد مرا به لب جان
گفتا که سازی آخر سر برکند ز سوزت
گفتم تموز هجران ، در من فکند آتش
گفتا بهار وصلی آید پس از تموزت
#فیض_کاشانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلبرم گر به تبسم لب خود باز کند
کی مسیحا به جهان دعوی اعجاز کند؟
دین و دل، هر دو به یکبار به تاراج بَرَد
در صف سیمبران گر سخن آغاز کند!
رونقِ مهر و قمر افکنَد از اوجِ فلک
زلفِ شبگون، رخِ مه رو، اگر ابراز کند !
ببَرَد صبر و شکیبم اگر آن لعبت ناز
بهر صید دل من، حمله چنان باز کند!
به یکی جو نخرم سلطنت ملک جهان
بت غارتگر من، گر هوس ناز کند !
وصل دلدار صبوحی نتوان شد حاصل
هر زمان هجر تو را شعبدهای ساز کند
#شاطر_عباس_صبوحی
@takbitnab
🌹🌹🌹
تیــری به هـــواخواهیام از چله رهــا کن
حیف است که با طعنهی یک سنگ بمیرم
دلتنگ شدن ننگ بزرگیست در این شهـر
راضی مشو ای عشق که با #ننگ بمیـرم
#زهرا_شعبانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
زلف را شانه مزن ، شانه به رقص آمده است
من که هیچ... آینه ی خانه به رقص آمده است!
من و میخانه ی متروک جوانسالی ها
ساقی بی می و پیمانه به رقص آمده است
مردم شهر نظرباز و تو در جلوه گری
یار می گرید و بیگانه به رقص آمده است
شعری از آتش دیدار به لب دارد شمع
عشق در پیله ی پروانه به رقص آمده است
باد هر چند صمیمانه دویده است به خاک
برگ پاییز غریبانه به رقص آمده است
باز در سینه کسی سر به قفس می کوبد
به گمانم دل دیوانه به رقص آمده است !!!
#مهدی_مظاهری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای که گفتم بی تو میمیرم سلام آورده ام
باورش سخت است اما من دوام آورده ام
بام اهواز است و من تنها بیادت دلخوشم
نیستی قدر دوتامان چای و شام آورده ام
می نشینم با خیالت بزم بر پا میکنم
من که اهلش نیستم بهر تو جام آورده ام
عشق با طعم حیا یعنی که در دیدارها
"دوستت دا..." را همیشه ناتمام آورده ام
بنده ی حق ناشناسم بس که در درگاه حق
جای هر ذکر و دعایی از تو نام آورده ام
هیچ صیدی مثل من در حسرت صیاد نیست
دانه هایم را خودم تا پای دام آورده ام
ای خیالت خالق شعری به نام انتظار
من کُشنده ! انتظارت را دوام آورده ام
#شکوه_شکوهی_فر
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای یار ، مرا موافقی وقتت خوش
بر حال دلم چو لایقی وقتت خوش
خواهم به دعا که عاشقان خوش باشند
ور زانکه تو نیز عاشقی وقتت خوش
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
دستم به جدایی برسد، رحم ندارم
بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد"
با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما
ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
من که سر درنیاورم به دو کون
گردنم زیر بار منت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست
بی خیالش مباد منظر چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست
هر گل نو که شد چمن آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست
دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست
ملکت عاشقی و گنج طرب
هر چه دارم ز یمن همت اوست
من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست
فقر ظاهر مبین که حافظ را
سینه گنجینه محبت اوست
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جوینده عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هر دل که نه عاشق است ، رد خواهد بود
# مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
خم زلف تو دام کفر و دین است
ز کارستان او یک شمه این است
جمالت معجز حسن است لیکن
حدیث غمزهات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کی توان برد
که دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحرآفرین است
عجب علمیست علم هیئت عشق
که چرخ هشتمش هفتم زمین است
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
مشو حافظ ز کید زلفش ایمن
که دل برد و کنون دربند دین است
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من
وی نام تو روشنگر شام و سحر من
جز نقش تو نقشی نبود در نظر من
شبها منم و عشق تو و چشم تر من
وین اشک دمادم که بود پرده در من
در عطر چمن های جهان بوی تو دیدم
در برگ درختان سر گیسوی تو دیدم
هر منظره را منظری از روی تو دیدم
#مهدی_سهیلی
@takbitnab
🌹🌹🌹
همه چشمیم تا برون آیی
همه گوشیم تا چه فرمایی
تو نه آن صورتی که بی رویَت
متصور شود شکیبایی ...
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گاه گاهی بگذر در صف دلسوختگان
تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند
هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که میخورم خون است
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است
ز بیخودی طلب یار میکند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینهام پر درد میشد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ میزد
وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من میخواند شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله میزد
در شرار آتش دردی نهانی
نغمهی من
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم میریخت بر دلهای خسته
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینهام :
منزلگه اندوه و درد و بد گمانی
کاش چون پاییز بودم
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا
چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا
خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار
من ننشانم ز جان باد هوای ترا
#سنایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد
پس بیا با عشق فصل بغضمان را رد کنیم
#قیصر_امین_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
از همه سوی جهان جلوه ی او میبینم
جلوه ی اوست جهان کز همه سو می بینم
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹