eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام چون علمدارت ببین مَردِ خطر هستم عمو شیرِ نر هستم عمو صف شکن، مثلِ جوانیِ پدر هستم عمو شیر نر هستم عمو @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام علیه السلام آن لاله که عشق و خون بهارش بودند گل‌های مدینه داغ‌دارش بودند آن‌روز که جای مجتبی خالی بود در کرب‌و‌بلا دو یادگارش بودند @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام آمدم در قتلگه، تا که تو را یاری کنم من فداکاری کنم مثلِ سقّایت برای تو علمداری کنم من فداکاری کنم @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام قدری به کمان بگیر دندان...آرام! ای تیر!به حرفِ حرمله گوش نکن! برگرد...نرو تو را به قرآن...آرام @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام علیه السلام داغیست که آتش زده بر هر چه در است دردیست که شش ماهه از آن با خبر است این مرثیه هر بار مروری شد، دید: جانسوزتر از تیرِ سه پر، میخ در است دنبال خوشی نگرد ای حال خراب در شور و شعف نباش ای چشم پر آب تقویم خدا دوازده ماه، گریست در غصه ی شش ماهه ی زهرا و رباب میخواست که دشت را ز خون واحه کند راه همه را جدا ز بیراهه کند جانم به فدای خاندانی که در آن شش ماهه اش اقتدا به شش ماهه کند @takbitnab 🌹🌹🌹
حضرت زینب(س) زنده و پاینده در تاریخ نام زینب است ثبت و ضبط دفتر هستی پیام زینب است چرخ گردون در شگفت از اقتدار و شأن اوست طاق گیتی خم به پاس احترام زینب است گلشن سرخ شهادت تا به صبح رستخیز باصفا از اشک جانسوز مدام زینب است نهضت خونبار و عاشورای غمبار حسین تا ابد مرهون صبر و اهتمام زینب است بیرق دین نبی بعد از حسین ابن علی پایدار از صولت و قدر و مقام زینب است از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب هر کجا را پا گذاری جای گام زینب است در جهان آفرینش قهرمان صبر اوست گردش گردونه¬ی ایجاد رام زینب است در منای کوی جانان از عزیزانش گذشت این صلابت شیوه و مشی و مرام زینب است با بیان آ تشینش کوفه را غم خانه کرد خصم دون آشفته از خشم و قیام زینب است آنچه را دیدم به چشم خود نبود الا جمیل زاده¬ی مرجانه رسوا زین کلام زینب است با خروشش اعتبار دشمن دون را شکست پاسداری از ولایت در مرام زینب است کاخ استبداد را لرزاند با تیغ زبان پور سفیان در هراس از انتقام زینب است در قیامت اولیا را دیده بر اکرام اوست ما سوا را هم نظر بر فیض عام زینب است گر «مقدم» می¬نماید مدحت اخت الحسین روی امیدش به لطف باب و مام زینب است @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام قدری به کمان بگیر دندان...آرام! ای تیر! به حرفِ حرمله گوش نکن! برگرد...، نرو تو را به قرآن...، آرام @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام آخَرین سربازِ بابا، دَر دلِ گَهواره‌اَم من علیِ اصغرم قاتلِ صَد حَرمله، با این گَلوی پاره‌اَم من علیِ اصغرم @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام آخرین رَزمَنده‌ام، تا قطره خونِ آخرم من علیِ اصغرم شیرخواره هستم و از نسلِ شیرِ خیبَرَم من علیِ اصغرم @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام دنیای بی حسین اگر آخر غم است دنیای با حسین به آخر نمی‌رسد @takbitnab 🌹🌹🌹
چه خوب اینکه عنان مرکبم دست اباالفضل است امان از ساعتی که ساربانم مَحرم من نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
سلام الله علیها ای چشمه ی صبح و شعله ی شب ، سجاد ! از آتش و اشک ها لبالب ، سجاد مظلوم ترینند ، حسین و زینب ... مظلوم تر از حسین و زینب ، سجاد * با یاد تو هر مساله آسان شده است ! آتش به اراده ات گلستان شده است ! ای عمه ی سادات ! جلال ملکوت از صبر تو انگشت به دندان شده است ! * ای شاهد ماجرا ، امام باقر ! راویِ شکنجه ها ، امام باقر ! از حاشیه ی چادر زینب می دید سرهای بریده را امام باقر @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام الهی کاش چشمم تر نمی‌شد و این گهواره بی اصغر نمی‌شد خوشم با یادگاری‌هات ای کاش که زخم ناخنت بهتر نمی‌شد  غماهنگی گرفته مادر تو زِ خون رنگی گرفته مادر تو از آن دَم که نفس در سینه‌ات سوخت نفس تنگی گرفته مادرِ تو جهان را خنده‌ات می‌ساخت مادر تو را بالا که می‌انداخت مادر چه آمد بر سرت در این چهل روز که روی نِی تو را نشناخت مادر غم تو درد من داغ حرم داشت پدر بعدِ برادر پشت خم داشت یکی از شعبه‌هایش بر دلش رفت سه‌شعبه کاشکی یک شعبه کم داشت تو را زد حرمله یک خیمه پاشید تو را زد بعد از آن هم آب نوشید فقط بر پوستی بند است این سر گلویت را سه‌شعبه بد تراشید پدر را با پسر با هم چرا زد به روی سینه زخمی بی هوا زد نشان بگذاشت .... آمد بینِ گودال دقیقا روی آن یک نیزه را زد @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام به روی برگ گل، شبنم نشسته به سوگ تشنه‌ای زمزم نشسته به روی حنجر ششماهه با تیر سه تا بوسه کنار هم نشسته @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام از فرط عطش نفس بگیرد، سخت است رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است این را همه‌ی حرمله‌ها می‌دانند بر دست پدر، پسر بمیرد سخت است @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام مثل کوهی ایستاده روبروی لشکرم من علیِ اکبرم ذوالفقارم، یک سپاهم، جِلوه‌ای از حیدرم من علیِ اکبرم @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام او رفت که بی‌تاب کند لشکر را از شرم عطش آب کند لشکر را؟ او در پی تشنۀ حقیقت می‌گشت می‌رفت که سیراب کند لشکر را @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام بر طفل و باب او، چو جوابی نداد کس! یک تیر هر دو را به سه پهلو جواب داد! @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام یوسف کنعانِ من، از زیر قرآن می‌رود از حرم جان می‌رود قل هوالله احد، اکبر به میدان می‌رود از حرم جان می‌رود @takbitnab 🌹🌹🌹
شهادت حضرت علی اکبر(ع) کاروان سالار حق جویان حسین(ع) افتخار عالم امکان حسین(ع) در زمین کربلا شد بی معین گشت پرپر هر گلی روی زمین هر که بود از خیل یاران شد شهید نوبت آل بنی هاشم رسید اکبر آن آئینه¬ی احمد نما اولین گل از تبار هل اتی بهر جانبازی ز بابا اذن یافت باصلابت جانب میدان شتافت گفت نور دیده را با چشم تر میروی اما کمی آهسته تر تا ببوسم چهره¬ی نیکوی تو سیر بینم قامت دلجوی تو تاخت مرکب را بمیدان نبرد عزم خود را بر شهادت جزم کرد بود حیدروار گرم کارزار تشنه¬گی بُردش ز کف صبر و قرار سوی باب آمد ولکن دل کباب ای پدر سوز عطش بُردم ز تاب بین ربوده تشنگی تاب از تنم میدهد آزار تن را جوشنم شه زبان در کام ناکامش گذاشت بوسه بر روی دلارامش گذاشت دید اکبر آن دلارای حسین(ع) خشک تر از اوست لبهای حسین(ع) بر شهادت بس که شور و شوق داشت از شهامت روی بر میدان گذاشت آه از آن ساعت که آن درّ ثمین روی خاک افتاد در آن سرزمین با شتاب آمد امام انس و جان بر سر بالین آن رعنا جوان در برش بنشست و از دل زد خروش وای کز اکبر صدا نامد بگوش فرق خونین سوی داور پر کشید آفتاب عمر او شد ناپدید مظهر آزادگی آزاد رفت درس آزادی بعالم داد رفت جسم او را تک سوار نینوا با جوانان بُرد سوی خیمه ها این الم با عترت اطهر چه کرد با پدر داغ علی اکبر چه کرد ای «مقدم» شرح این مطلب چه کرد موج این غم با دل زینب چه کرد @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام دق‌ام دادند جانم را گرفتند همه تاب و توانم را گرفتند جوانی داشتم خوش قدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتند؟ به چشم خود خزانش را نبیند غم آرام جانش را نبیند دعا کردم سر نعش جوانم کسی داغ جوانش را نبیند مبادا گلشنی پژمرده باشد که بی گل، باغبان افسرده باشد کسی می‌فهمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد؟ زمین خوردی خزانی شد بهارت نزارم می‌کند حال نزارت ندارد قوتی پاهایم اما می‌آیم با سر زانو کنارت ترک خورده شبیه من لبانت شبیه تکه چوبی شد زبانت رمق دیگر ندارد دست‌هایم بگیرد لخته‌خون را از دهانت چه آهنگین چه با آواز کشتند تو را یک عده تیر انداز کشتند اسیر لشگر جرّاحه بودی تو را با چندتا مقراض کشتند علیِ اکبرم ! دردت به جانم نبیِ دیگرم! دردت به جانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پرپرم دردت به جانم " به هرجا بنگرم تنها تو بینم نشان از روی زیبای تو بینم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم " بنازم لحن بابا گفتنت را نکش از دستِ بابا دامنت را نشستم روی خاک و باتحیر تماشا می‌کنم جان کندنت را فراقت می‌کند پیرم همین جا به من باشد که می‌میرم همین جا ندارم پای رفتن سوی خیمه کنار تو زمین‌گیرم همین جا نخواهد کرد داغ تو رهایم بلرزد مثل دستانم صدایم پس از وقتی که تابوت تنت شد گرفته بوی تو دیگر عبایم @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام بگذار پدر کبوترت پر بزند طعنه به رگ غیرت لشکر بزند یک تیر گرفتم از سپاه دشمن تا تیر به پیکر تو کمتر بزند @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام پیرِمَردان هَمه گُفتند: پَیَمبَر آمد علی‌اکبر آمد نَوه‌ی اَرشَدِ فَرمانده‌ی خِیبَر آمد علی‌اکبر آمد @takbitnab 🌹🌹🌹
عباس فرات از غمت غمگین شد از خون تو نهر علقمه رنگین شد از داغ تو قامت حسین خم گردید بی پشت و پناه عترت یاسین شد از شیر خدا تو یادگاری عباس کردی ز قیام پاسداری عباس گفتی که مرا به سوی خیمه نبرید شاید ز سکینه شرمساری عباس دریای کرامت و سخایی عباس سقای حریمِ مصطفائی عباس سردار سپاه عشق و سرباز حسین لب تشنه ی دشت کربلایی عباس ای ماه سپهر آل عصمت عباس ای گوهر دریای کرامت عباس دریای کرامتی و سرچشمه جود ای روح جوانمردی وغیرت عباس ای صف شکن و میر دلاور عباس سقای خیام آل حیدر عباس دادی بجهان درس وفاداری را بر عالمیان تا صف محشر عباس سقای بخون شناورت را دریاب عباس امیر لشکرت را دریاب با دست بریده در دل نخلستان افتاده بخون برادرت را دریاب یارب تو گره بسته به کارم نکنی در بٌُردن آب بیقرارم نکنی من لب نزنم به آب اما یا رب از روی سکینه شرمسارم نکنی من ساقی و اصغر به حرم تشنه لب است از سوز عطش سکینه بی تاب و تب است حاشا که ز آب تر کنم کامم را گر لب بزنم به آب از من عجب است نام تو چراغ دین و آئین گردید کامت ز سبوی عشق شیرین گردید عباس کتاب نهضت عاشورا با دست بریدۀ تو تدوین گردید در سوگ تو خورشید جهانتاب گریست چشم ملک از داغ تو سیلاب گریست بر غیرت و مردانه گی ات یا عباس هر اهل دلی ز دیده خوناب گریست @takbitnab 🌹🌹🌹
علیه السلام شد جوانم غرق خون در پیش چشمان ترم ارباً اربا اکبرم کاش تا این جسم خونین را نبیند خواهرم ارباً اربا اکبرم @takbitnab 🌹🌹🌹