تو سوزِ آهِ من ای مرغِ شب چه می دانی؟
ندیده ای شب من، تاب وتب چه می دانی؟
بلای هجر زِ هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدایی، تعب چه می دانی؟
#رهی_معیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
دردا که درد عشق تو از گفتگو گذشت
وز عمر من مپرس که آبی به جو گذشت
هر کس نشان من از تو پرسید همین بگوی
دیوانه ای که عاقبت از آبرو گذشت
#معینی_کرمانشاهی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
جنایت از طـرف ماست یا تو بـدخویی
هـزار جان بـه ارادت تـو را همیجویند
تـو سنگ دل به لطافت دلی نمیجویی
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست
بیهیچ زیان ناله و فریاد تو چیست
گفتا که ز شکری بریدند مرا
بیناله و فریاد نمیدانم زیست
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
چنین با مهربانی خواندنت چیست ؟
بدین نامهربانی راندنت چیست ؟
بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست ؟
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
آسودگی از مِحَن ندارد مادَر
آسایش جان و تَن ندارد مادَر
دارَد غم و اندوه جِگرگوشه خویش
ورنه، غَم خویشتن نَدارد مادَر
#رهی_معیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
چنان روزي رسان، روزی رساند؛
که صد عاقل از آن حیران بماند..
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چه کرده ای تو به این خانه؟
خانه ات آباد....
که رفته ای
و خیالت نمی رود از یاد
#علی_حیات_بخش
@takbitnab
🌹🌹🌹
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم
آهسته ز فراقت تو فریاد کنم
وقت است که دست از دهن بردارم
از دست غمت هزار بیداد کنم
#وحشی_بافقی
@takbitnab
🌹🌹🌹
امروز ندانم ز چه مست آمده ای
کز اولِ صبح، مستِ مست آمده ای !
گر خونِ دلم خوری ز دستت ندهم ..!
" زیرا که به خونِ دل بدست آمده ای "
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
بڪَذر شبيے بہ خلوت
این همنشین درد...
تا شرح آن دهم
ڪہ غمٺ با دلم چہ ڪرد...!!
#هوشنگ ـ ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
درمان ز كسی دگر نجويم
زيرا ز فراق توست دردم...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
گاه گویم که بنالم
ز پریشانی حالم......
باز گویم که عیانست
چه حاجت به بیانم ..؟
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در عهــد و وفــا چنانـکه دلـدار منست
خــون بــاریـدن بروز و شب کار منست
او یــار دگـــر کــــرده و فــارغ شسته
من شسته چو ابلهان که او یار منست
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
گلزار وطن گر که فریباست هنوز
از خون شهید است شکوفاست هنوز
از غیرت و از همّت یاران شهید
این پرچم انقلاب برپاست هنوز
نهضت ما در جهان افکنده شور و التهاب
در دل دشمن به پا کردست موج اضطراب
آنکه شن های طبس را کوفت بر اهریمنان
غرق سازد ناوهای خصم را در قعر آب
در راه هدف ز پای ننشست شهید
تا در بر حق بار سفر بست شهید
جان داد و به جسم دین حق جان بخشید
جاوید شد و به دوست پیوست شهید
در یاری انقلاب ثابت قدمیم
در راه هدف با شهدا هم قسمیم
هیهات که ذلت بپذیریم هیهات
ما یار ستمدیده و خصم ستمیم
آنانکه هم آغوش خطر گردیدند
در تیررس خصم سپر گردیدند
در راه وطن ز جان خود بگذشتند
با نام شهید مفتخر گردیدند
گرامیداشت شهدای انقلاب
در محضر دوست امتحان داد شهید
در دایره¬ی عقیده جان داد شهید
پیروزی خون سرخ را بر شمشیر
در معرکه¬ی عشق نشان داد شهید
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای صبا گر بگذری بر کوی مهر افشان دوست
یار ما را گو سلامی، دل همیشه یاد اوست...
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
هوایت می زند بر سر،
دلم دیوانه می گردد!
چه عطری در هوایت هست؟!
نمیدانم...نمیدانم...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
یار آن بود که صبر کند
بر جفای یار...
ترک رضای خویش کند بر رضای یار
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای که همه نگاهِ من ،
خورده گره به روی تو
تا نرود نفس زِ تن،
پا نکشم زِ کوی تو...!
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای زلف تو شبی خوش وانگه به روز حاصل
خورشید را ز رشکت صد گونه سوز حاصل
هر تابش مهت را مهری هزار در سر
هر تیر ترکشت را صد کینه توز حاصل
ماهی در درجت هر یک چو روز روشن
ماهی که دید او را سی و دو روز حاصل
روی تو بود روزی خطت گرفت نیمی
ملکی ز خطت آمد در نیمروز حاصل
ملکی که هیچ سلطان حاصل ندید خود را
کردی به چشم زخمی تو دلفروز حاصل
وان راستی که کس را هرگز نشد مسلم
زلف تو کرده آن را پیوسته کو ز حاصل
پرده دریدن تو پیوند کی پذیرد
عطار را گر آید صد پرده دوز حاصل
#عطار
@takbitnab
🌹🌹🌹
چراغ صبح و دم مستعار هر دو یکی است
بقای خرده جان و شرار هر دو یکی است
ز لطف و قهر نمی بالم و نمی نالم
به خار خشک، خزان و بهار هر دو یکی است
چنان ربوده این باغ و بوستان شده ام
که نوشخند گل و نیش خار هر دو یکی است
فسردگی و کدورت شده است عالمگیر
جوان و پیر درین روزگار هر دو یکی است
چنان گزیده دنیای بد گهر شده ام
که پیش دیده من گنج و مار هر دو یکی است
مکن به بدگهران مردمی که آتش را
چه گل به جیب فشانی چه خار هر دو یکی است
چه لازم است شب و روز خون دل خوردن؟
چو سنگ و لعل درین روزگار هر دو یکی است
توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
وگرنه سینه و لوح مزار هر دو یکی است
اگر دو بین ز دو رنگی نگشته ای صائب
شب جدایی و روز شمار هر دو یکی است
#صائب_تبریزی
- غزل شمارهٔ ۱۷۷۰
@takbitnab
🌹🌹🌹
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
گهی در باغ، با گلها بنالیم
گهی چون بلبلی شیدا بنالیم
اگر خواهی بنالی با دل ما
بیا با مهدی زهرا بنالیم
#سیدهاشم_وفایی
@takbitnab
🌹🌹🌹
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
کتیبه بر در و دیوار بستند
دل آیینهرویان را شکستند
عزای سامرا داغ مدینهست
حسنها داغدار کوچه هستند
#میثم_مؤمنی_نژاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
دل و جان در عزایت گریه کردند
فراوان در عزایت گریه کردند
کریم سامرایی ای حسن جان!
کریمان در عزایت گریه کردند
#میثم_مؤمنی_نژاد
@takbitnab
🌹🌹🌹