eitaa logo
اشعار ناب (شعر ، دوبیتی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
1 ویدیو
0 فایل
گزیده ای کم نظیر از ناب ترین اشعار بزرگان شعر پارسی – تک بیتی – دوبیتی - مشاعره - شعر ناب - شب شعر آدرس وبلاگ ما http://takbitnab.blogfa.com @takbitnab تاریخ ساخت کانال 1397/01/14 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
دل جز بغمش، بهر چه در ساخته بود خود را ز حضور دور انداخته بود عشقم بسر ار سایه نینداخته بود عقلم ز برای هیچ در باخته بود - رباعی شماره ۴۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
یاری که چو ما لطف الهی دارد در هر دو جهان هرچه تو خواهی دارد هر چند گدای حضرت سلطان است از دولت عشق پادشاهی دارد - رباعی شمارهٔ ۱۴۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
یک چند دویدم و قدم فرسودم آخر بی تو پدید نامد سودم تا دست به بیعت وفایت سودم در خانه نشستم و فرو آسودم - رباعی شمارهٔ ۴۳۷ @takbitnab 🌹🌹🌹
کار من از لعنت و از آه و از نفرین گذشت بعد من با هر کسی هستی بمان تا آخرش! @takbitnab 🌹🌹🌹
شیوه‌ی دل شکنی خوب به جا آوردی این همه سنگدلی را زِ کجا آوردی؟ دل به دستِ تو سپردم که نگاهش داری دلِ چون آینه بردی، بلا آوردی... @takbitnab 🌹🌹🌹
گفته بودند که عاشق بشوی میمیری اولین تجربه ام بود، چه می دانستم @takbitnab 🌹🌹🌹
بسیار دست و پا مزن ای دل به زلف یار تسلیم شو، که رشته‌ی صیاد محکم است @takbitnab 🌹🌹🌹
مستم ز می عشق خراب افتاده برخواسته دل از خور و خواب افتاده در دریائی که پا و سر پیدا نیست جان رفته و تن بر سر آب افتاده - رباعی شمارهٔ ۱۶۴۳ @takbitnab 🌹🌹🌹
اگر مرد عشقی کم خویش گیر وگرنه ره عافیت پیش گیر مترس از محبت که خاکت کند که باقی شوی گر هلاکت کند نروید نبات از حبوب درست مگر حال بروی بگردد نخست تو را با حق آن آشنایی دهد که از دست خویشت رهایی دهد که تا با خودی در خودت راه نیست وز این نکته جز بی خود آگاه نیست نه مطرب که آواز پای ستور سماع است اگر عشق داری و شور مگس پیش شوریده دل پر نزد که او چون مگس دست بر سر نزد نه بم داند آشفته سامان نه زیر به آواز مرغی بنالد فقیر سراینده خود می‌نگردد خموش ولیکن نه هر وقت بازست گوش چو شوریدگان می پرستی کنند بر آواز دولاب مستی کنند به چرخ اندر آیند دولاب وار چو دولاب بر خود بگریند زار به تسلیم سر در گریبان برند چو طاقت نماند گریبان درند مکن عیب درویش مدهوش مست که غرق است از آن می‌زند پا و دست نگویم سماع ای برادر که چیست مگر مستمع را بدانم که کیست گر از برج معنی پرد طیر او فرشته فرو ماند از سیر او وگر مرد لهوست و بازی و لاغ قوی تر شود دیوش اندر دماغ چه مرد سماع است شهوت پرست؟ به آواز خوش خفته خیزد، نه مست پریشان شود گل به باد سحر نه هیزم که نشکافدش جز تبر جهان پر سماع است و مستی و شور ولیکن چه بیند در آیینه کور؟ نبینی شتر بر نوای عرب که چونش به رقص اندر آرد طرب؟ شتر را چو شور طرب در سرست اگر آدمی را نباشد خرست - بوستان - باب سوم در عشق و مستی و شور - گفتار اندر سماع اهل دل و تقریر حق و باطل آن @takbitnab 🌹🌹🌹
در آرزوی وصال ای خوش آنروز که بینم رُخ زیبای ترا تاکنم مایه ی جان عطر فریبای ترا عجبی نیست اگر از پی آرامش جان بر سر و دیده نهم خاک کف پای ترا می کند قامت سرو تو قیامت ایدوست نازم آن قامت سرو و قدو بالای ترا بخیالت همه شب تا سحر ای مظهر عشق در دلم نقش کنم عکس دلارای ترا بس که دلبسته و مفتون توأم دارم بیم در دل خاک کشم شوق و تمنّای ترا نرگس چشم تو برده است زصدقافله دل نازم آن وسوسه نرگس شهلای ترا در فلک دیده براه تو نشسته است مسیح تا مگر بوسه زند خال مسیحای ترا خضر را چون هوس لعل شکربارت بود دید در آب بقا پرتو سیمای ترا ره به سرچشمۀ خورشید هدایت نَبَرَد هرکه گم کرد ره عشق و تولای ترا شده از جام ولای تو «مقدم» شاداب بـه دو عالم ندهـد جرعۀ مینای ترا @takbitnab 🌹🌹🌹
غم نیست گر ز مهر تو دل پاره پاره شد ای کاش! ذره ذره شود در هوای تو @takbitnab 🌹🌹🌹
برای آرزوهای مَحال خویش می‌گِریَم اگر اشکی نمانَد، در خیال خویش می‌گریم. @takbitnab 🌹🌹🌹
گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم @takbitnab 🌹🌹🌹
اگر به جان و جهانم دهد رضای تو دست به ترکِ هر دو به دست آورم رضای تو را @takbitnab 🌹🌹🌹
رفته ای از بر ما چشم به راهیم بیا @takbitnab 🌹🌹🌹
سایه‌ام را می‌توان چون زلفِ خوبان شانه کرد بس که طبعِ من به صد فکرِ پریشان آشناست @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) ای جهان برعداتت محتاج. ای به بازار حسن داده رواج صاحب الامری وولی خدا. ای بفرق توزین شرافت تاج تیرجانبخش عشق روی ترا نیست جزقلب عاشقان اماج دردسوزو گدازیاران را. غیروصل تونیست راه علاج ای به راه تودیده هابرراه. ای به عشق توقلب هاتاراج خو.اند برساق عرش نامت را. خاتم انبیا شب معراج پر توعارض توازخو رشید. می ستاندبه حسن باج وخراج ای که دارند درصف عر فات. اشتیاق زیارتت حجاج فلک ایجادرا به غیرتوکیست. که رهاندزورطه مواج ملتجی برتوشد مقدم چون. انس وجن است بر شمامحتاج ای که ایات سرمدی داری. خلق وخوی محمدی دا ری @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) چون بها ری که دربهاررسید. ماه شعبان شمیم یاررسید نشودگر بها ر بایک گل. بل به این غنجه نوبهاررسید روضه خلدگشته سامرا. عطرجنت ازان دیار رسید سرونازسلاله زهرا. اخرین ماه هشت وچهاررسید گل نرگس شکفت وازقدمش. گلشن دین به برگ وبا ررسید ناخدابهرکشتی اسلام. اندرین بحراقتداررسید حجه ابن الحسن ولی خدا. وارث تیغ ذوالفقاررسید طایر قدس ومهدی موعود. همچوبلبل به شاخساررسید شب هجران یا راخر شد. به سحر شام انتظار رسید یادگارمحمدمحمود. مظهرذات کردگاررسید اوکه ایات سرمدی دا رد. خلق وخوی محمدی دارد @takbitnab 🌹🌹🌹
من از تو روی نخواهم به دیگری آورد که زشت باشد هر روز قبله دگرم بلای عشق تو بر من چنان اَثر کرده‌ست که پند عالم و عابد نمی‌کند اثرم قیامتم که به دیوان حَشر پیش آرند میان آن همه تشویش در تو می‌نگرم... @takbitnab 🌹🌹🌹
گمنامی در عشق بجز نام و نشان نیست در سایه ی آن هیچ نگاهی نگران نیست از روز ازل تا به ابد عشق ،فقط عشق دردیست که شیرین تراز آن در دو جهان نیست با نابلدی گفتم و گفتید که کفر است این واقعه چون قصه ی موسی و شبان نیست؟ یوسف که دلش در گروی عشق حقیقی ست دربند تمنای زلیخای جوان نیست کم طعنه و تهمت بزنیدم به کنایه صد داغ به اندازه ی یک زخم زبان نیست این خانه که گرم است دمش با نفس عشق درگاه طواف همه ی جامه دران نیست ؟ هذیان لب تب زده ام با چه زبانی ست آوای غریبی ست که در علم بیان نیست راضی به غم عشقم و خشنودی دلدار قلب تهی از عشق وجنون خیر در آن نیست طوبای بهشتیست زده ریشه در این خاک در سایه ی آن هیچ نگاهی نگران نیست @takbitnab 🌹🌹🌹
با اینکه بار بست، خدا را چه دیده ای! فرصت هنوز هست، خدا را چه دیده ای! فرصت هنوز هست کمی دلبری کند... با چشمهای مست، خدا را چه دیده ای! "اللهٌ فی قلوبِ شکسته"، ز رفتنش شاید دلم شکست، خدا را چه دیده ای! شاید به بازگشتن خود دلخوشم کند... با یک تکان دست، خدا را چه دیده ای! هر چند می رود، بروم چای دم کنم شاید کمی نشست...خدا را چه دیده ای! @takbitnab 🌹🌹🌹
افتاده و بی ریاست آدم برفی همبازی بچه ها ست آدم برفی ذهنش تهی از دروغ و نیرنگ و بدیست به به که چه با صفاست آدم برفی @takbitnab 🌹🌹🌹
یکی از نفرینهای خوب ادبی از جناب مولانا ای خداوند یکی یار جفاکارش ده دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده تا بداند که شب ما به چه سان می‌گذرد غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده چند روزی جهت تجربه بیمارش کن با طبیبی دغلی پیشه سر و کارش ده ببرش سوی بیابان و کن او را تشنه یک سقایی حجری سینه سبکسارش ده گمرهش کن که ره راست نداند سوی شهر پس قلاوز کژ بیهده رفتارش ده عالم از سرکشی آن مه سرگشته شدند مدتی گردش این گنبد دوارش ده کو صیادی که همی‌کرد دل ما را پار زو ببر سنگ دلی و دل پیرارش ده منکر پار شده‌ست او که مرا یاد نماند ببر انکار از او و دم اقرارش ده گفتم آخر به نشانی که به دربان گفتی که فلانی چو بیاید بر ما بارش ده گفت آمد که مرا خواجه ز بالا گیرد رو بجو همچو خودی ابله و آچارش ده بس کن ای ساقی و کس را چو رهی مست مکن ور کنی مست بدین حد ره هموارش ده @takbitnab 🌹🌹🌹
به مجنون گفت روزی عیبجویی که پیدا کن به از لیلی نکویی که لیلی گرچه در چشم تو حوریست بهر جزوی ز حسن وی قصوریست ز حرف عیبجو مجنون براشفت در آن آشفتگی خندان شد و گفت اگر در دیده ی مجنون نشینی بغیر از خوبی لیلی نبینی @takbitnab 🌹🌹🌹
(عج) مناجات (هرکجا هست خدایا به سلامت دارش) لایقم کن که شوم منتظرِ دیدارش @takbitnab 🌹🌹🌹