هر جادهای به روی زمین، خطّ باطلیست
بر صفحهی زمانه سراپا گذشتهایم
#اشرف_مازندرانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
نازنینا! گوش کن؛ شعر حقیر تازهایست
در گلوی این نِیِ تنها، نَفیرِ تازهایست
شعر میگویم به امّیدی که میدانی خودت
تا به آن مقصد رسم، این هم مسیر تازهایست
هر که میبیند مرا احوالپُرست میشود
نام ما شاید مراعاتالنظیر تازهایست
من به خود میگویم "او"، او نیز میگوید به خود
این زبان اختصاصی را ضمیر تازهایست
هر که را میبینم اینجا کشتهی عشقِ کسیست
یک بلای دیگر آمد، مرگ و میر تازهایست
راه دلهای گرهگیرِ بدنها بستهاست
عشق در این دوره اما دستگیر تازهایست...
#آرش_شفاعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
بشنو به ارادت سخن پیر کهن
تا کار جهان را تو بدانی سر و بن
خواهی که کسی را نرسد بر تو سخن
تو خود بنگر آنچه نه نیکوست مکن
#سعدی
- رباعی شمارهٔ ۴۳
@takbitnab
🌹🌹🌹
میپنداری که از غمانت رستم
یا بیتو صبور گشتم و بنشستم
یارب مرسان به هیچ شادی دستم
گر یک نفس از غم تو خالی هستم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۳۵۷
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
با آینه، آب و آسمان هم کیشم
آرامم و گاه گاه در تشویشم
ای خوب تر از خوب خودت می دانی
غیراز تو به هیچکس نمی اندیشم
#محمدعلی_ساکی
@takbitnab
🌹🌹🌹
باز امشب چشم خیسم بی قراری می کند
در کنار پنجره چشم انتظاری می کند
خاطر آشفته ام در حسرت دیدار تو
تا سحرگاهان فقط شب زنده داری می کند
گریه هایم شانه ی مردانه می خواهد ز تو
بغضهایم اشک را بر چشم جاری می کند
بارها پیشم قسم خوردی که پابند منی
عهد و پیمان تو هم بی اعتباری می کند
گرچه می خواهم که از فکرت رها گردم ولی
عشق تو در سینه ی من پایداری می کند
بعد تو خالی شده دستان من از اشتیاق
عقل دور اندیش من احساس خواری می کند
عاقبت آتش زده چشمان تو بر خرمنم
وقت رفتن لعنتی با من چه کاری می کند
#آنجلا_راد
@takbitnab
🌹🌹🌹
بشنو اگرت تاب شنیدن باشد
پیوستن او ز خود بریدن باشد
خاموش کن آنجا که جهان نظر است
چون گفتن ایشان همه دیدن باشد
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۵۸۶
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
وصف فروردین
عید نوروز شد و شو کت فروردین است
که جهان از نفس باد صبا مشکین است
هفت سین است اگر میمنت سفرۀ عید
عالم از فرش زبرجد همه جا رنگین است
چشمه ساران شده جاری ز دل و دامن کوه
کوه و صحرا همه از سبزه و گل تزئین است
از شکوفه چمن آراسته گردید کزان
کِلک استاد سزاوار بسی تحسین است
بر تن دشت ببین حلّه استبرق را
بستر خاک پر از نسترن و نسرین است
موسم قهقهه و چهچهۀ چلچله هاست
کبک و تیهوی خرامان به لب پرچین است
غرش تندر و انوار شفق تنگ غروب
مثل شمعی است که در مجمرۀ سیمین است
از نسیم سحری غنچه دهن باز کند
بر دل مرغ چمن خندۀ گل تسکین است
قطره ها زابر سیه دانه¬ی مرواریدند
کز پی بارش آن جان زمین تضمین است
چتر گل سایه فکندست بعالم چو بهشت
گوئیا خیره به آن دیدۀ حورالعین است
مزرع سبز فلک دامن گندم زار است
خوشه ها خرمنی از دایرۀ پروین است
بس که پیچیده در آفاق و فضا نفخۀ گل
گوئیا رائحه¬ی نافه و مشک از چین است
ابر ساقی و زمین از کرمش شادابست
همه ی دهر گل افشانی و گل آذین است
گر معطّر شده ایجاد چو فردوس برین
همه از کوکبۀ دولت فروردین است
این همه حُسن و صفا را به سراپای وجود
بیند آن کس که در او چشم حقیقت بین است
شک مکن نظم «مقدم» پی توصیف بهار
در بــر ذائقه اهــل ادب شیرین است
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
از چشم تو به منظرهی روشنی، دریست
صبحی که با تو صبح شود، صبح دیگریست
روشن شدهست چشمِ جهان از نگاه تو
ای آنکه در نگاه تو، از مهر منظریست
گاهی به آفتاب اگر خیره میشوی
این هم عنایتیست که از ذرّهپروریست
در حلقهی سماعِ نگاهت جهان خوش است
چرخی بزن که رقص تو را زهره، مشتریست
هر دفتری که از تو نگوید، سیاههاست
هر مصرعی که وصف تو را گفته، دفتریست
با بیکرانِ چشم تو ای آیهی غزل
ما را چه احتیاج به مضمون دیگریست...؟
#رضا_طهماسبی
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر میآیی،
مرا بنگر
که چشمهایم را آتش زدهام
تا مشعلی به دستهای شما بسپارم...
#خالده_فروغ
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر هوسطلبی، دل تهی کن از غم عشق
که پُر شود ز هوا شیشهای که خالی شد
#رفیع_مشهدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای کاش که من بدانمی کیستمی
در دایرهٔ حیات با چیستمی
گر پنبهٔ غفلتم نبودی در گوش
بر خود به هزار دیده بگریستمی
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۷۵۰
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
خانه در حسرتت ای ماه، همیشه ابریست
دوری از تو، بخدا تجربه ی خوبی نیست
"عشق" پیچیده ترین کشف بشر در "هیچ" است!
راستی، فلسفه ی عشق نمی دانی چیست؟
هرکسی عشق تو را در غزلم حس کرده
آفرین گفته و داده ست به چشمانت بیست
چارراه دل من از سه طرف مسدود است
رد شو، مانند همه پشت ترافیک نایست
این غزل،درددل ماهی رود و ماه است
ماهی از حسرت ماهش همه ی عمر گریست
بعد فهمید که ماه،عاشق خورشید شده
خشک شد اشکش ...اما دو سه شب بیش نزیست!
#امید_صباغنو
@takbitnab
🌹🌹🌹
آدمـی گاهی درون غصـه پنـهـان می شــود
در هوای بی کسی ها خیس بـاران می شود
در سـرای تیـره بختی بـا هـزاران درد و غم
فصل پاییز و بهـارش چون زمستان میشود
گـر گـرفـتــار نـگاری خـوش قد و بـالا شـود
در فراقـش خانـه ی دل عـین زندان میشود
خیـره می گردد به چشمان سیاه و دلکشش
در قـفـای نرگس مستش پریشان می شـود
می سپارد دل بـه دریای جنـون دیوانـه وار
زورق بشکسته اش در گیر طوفان می شود
گرچه او دارد به دل داغی زمعشوقش، ولی
عاقبـت این زخمـهای کهـنه درمان می شود
می زنـد دل را بـه دریـا بـا گدار و بی گــدار
همدم صـد نـاله ی نی در نـیسـتان میشـود
می نـشـیند در مسـیـر بـوی عـطـر زلـف یـار
دیـده از شـوق وصـالش غـرق باران میشود
بغض دیرینی گلویش می فشارد روز وشب
رفـته رفـته درد بی مهری نمایان می شود
#علی_فعله_گری
@takbitnab
🌹🌹🌹
واپس مانی ز یار واپس باشی
از شاخ درخت بگسلی خس باشی
در چشم کسی تو خویش را جای کنی
تو مردمک دیدهٔ آن کس باشی
#رباعی_مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۹۷۶
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
باور کن
جهان عاریت را اعتباری نیست باور کن
خزان زندگانی را بهاری نیست باور کن
چو باید زین جهان رفتن بساط خویش را برچین
که از دام اجل راه فراری نیست باور کن
اگر خواهی سعادت پیشه کن تقوای ایزد را
که از تقوا نکوتر هیچ کاری نیست باور کن
پناه آور ز وسواس شیاطین بر خدا ای دوست
که از دشمن به جز کین انتظاری نیست باور کن
توکل کن بخالق شکر نعمت را بجای آور
که جز خالق بشر را هیچ یاری نیست باور کن
بروز شادکامی ها غنیمت دان سلامت را
که چون از پا درافتی غمگساری نیست باور کن
عزیزم در جوانی راه طاعت پیشه کن زیرا
به پیری چون رسی حال و قراری نیست باور کن
اگر چه گل بود با خار امّا فاش می گویم
به گل زار محبت هیچ خاری نیست باور کن
مشو مغرور بر طاعت حذر کن از ریا زیرا
عبادت با ریا را هیچ باری نیست باور کن
شود خاک این تن خاکی «مقدم» آنچه می¬ماند
زکــار نیک بهتر یادگاری نیســت باور کن
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو
به بارانی میمانی
که هواشناسی
هرچه پیشبینیاش میکند،
نمیآید...
#مهدی_شایان
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو آمدیّ و جهانی سیاهلشکر شد
به حُسنهای تو اکنون سپاه میگویند
#سید_عباس_محسنزاده
@takbitnab
🌹🌹🌹
در شام من، ستارهی دنبالهدار باش
چرخی بزن که نامتناهی ببینمت
#سعید_بیابانکی
@takbitnab
🌹🌹🌹
کار هرکس از پریشانی به سامانی رسید
غیر کار من که در سامان پریشان است و بس!
#حشمت_سامانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
از دمِ تیغِ دو ابروت، به جولانگه عشق
همچنان برگ خزان سر به زمین میریزد
#بیدل_بختیاری
@takbitnab
🌹🌹🌹
جان روز چو مار است به شب چون ماهی
بنگر که تو با کدام جان همراهی
گه با هاروت ساحر اندر چاهی
گه در دل زهره پاسبان ماهی
#مولانا
- دیوان شمس
- رباعیات
- رباعی شمارهٔ ۱۸۲۷
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر چه دیوار افکند سایه دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
...
#مثنوی_مولانا
_دفتر_اول
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
#حضرت_زهرا (س)
کیست زهرا(س) حبیبۀ معبود
پارۀ جان احمد محمود
در حریمش به امر حق جبریل
با ادب می گرفت اذن ورود
کیست زهرا که جرم آدم را
حق تعالی به حرمتش بخشود
کشتی نوح را کرامت او
رهنما شد به ساحل مقصود
یاد او شد امان ابراهیم
تا که شد سرد آتش نمرود
با توسل بذات او موسی
در دل رود نیل ایمن بود
با جواز محبتش عیسی
شد خلاص از صلیب قوم جهود
خضر با پرتو محبت او
ره به آب حیات می پیمود
چون خدایش ستوده در قرآن
بخدا وصف اوست نامحدود
با توسل بذات حضرت او
گشت مقبول توبه داود
فــاطمه ای شفیعۀ عرصات
بر جمال و جلال تو صلوات
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
دل پیش دارد از سر زلفت شبی دراز
آن طاقت از کجا که به پایان رساندش؟
#امیرحسن_دهلوی
@takbitnab
🌹🌹🌹