آن گونه را چگونه خداوند آفرید؟
از خاک نه، گمان کنم از قند آفرید!
آن ناز را که مثل مهی محو در تو هست
در حیرتم خدا به چه ترفند آفرید؟
از گوشهگیری منِ عاشق دلش گرفت
در گوشهی لبان تو لبخند آفرید
تا نگْسلد ز هم همهجا، وقت دوریات
نزدیک پایتخت، دماوند آفرید
تا شاعران به خال لبت پیشکش کنند
شیراز آفرید، سمرقند آفرید
شیرین من! تو را به هوایی که عاشقان
یک عمر کوه را بتراشند، آفرید
اعجاز عشق بود که بین دو قلب دور
در عرض چند ثانیه، پیوند آفرید
دل میربایی از همه، آزادی البته!
امّا مرا به جای تو دربند آفرید
انگشتها بریده شد و اعتنا نکرد
یک اشتباه، حادثهای چند آفرید...
#آرش_شفاعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
چگونه میتوانم
در میدانهای شهر فریاد نزنم که
دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم؟
چگونه میتوانم
آفتاب را در کشوهای میزم نگه دارم؟
چگونه میتوانم
با تو در پارکی قدم بزنم
و ماهوارهها کشف نکنند
که تو محبوب منی...؟
#نزار_قبانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق را با پنج و با شش کار نیست
مقصد او جز که جذب یار نیست
قوت نقاش باشد آن که او
هم تواند زشت کردن هم نکو
#مثنوی_مولانا
_دفتر_ششم
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
آن لقمه که در دهان نگنجد به طلب
وان علم که در نشان نگنجد به طلب
سریست میان دل مردان خدای
جبریل در آن میان نگنجد به طلب
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۷۸
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
سنگ ملامت
گر که خواهی نخورد سنگ ملامت به سرت
طرد کن اهل خطا را پسر از دور و برت
مصلحت نیست که با بدمنشان بنشینی
چون خطائیست خطرناک کنم باخبرت
رشته الفت خود را ز دورویان بگسل
می نمایم زمنافق صفتان بر حذرت
راه پرچاله و چاهست مواظب باشی
ای بسا دام که افکنده فلک در گذرت
ای جوان بر الف قامت خود تکیه مکن
عاقبت داس فلک دال نماید کمرت
دیدۀ مرحمت از خلق خدا باز مگیر
ای که خواهی نظر لطف کند دادگرت
چون شجر باش که گر سنگ زند رهگذری
عوض خشم و غضب بذل نمائی ثمرت
ریگ بر پای کسی از ره بیداد مزن
که زمان سنگ زند در عوض آن به سرت
زندگی عرصه و میدان تلاشست و نبرد
ای «مــقـدم» نگذاری که بیفتد سپرت
#مقدم
@takbitnab
🌹🌹🌹
تو رعد و برق گمان کردهای، ولی به یقین
صدا، صدای تَرکهای استخوان من است!
نگاه کن به همین پرچم موافقِ باد
که استعارهای از مردمِ زمان من است...!
#حسین_جنتی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آنکه به تیرِ غمزهاش، آهوی دل شکار شد
از چه فکندم اینچنین خسته و رهسپار شد؟
شامِ فراق را مگر نیست به بخت من سحر؟
آه که زندگانیام بر سر انتظار شد
بسته شود ز چارسو، راه امید چارهجو
گر به بلای عشق او با غمِ دل دچار شد
من نه به اختیار، پا مینهم اَندر این بلا
فتنهی چشم جادویش، آفتِ اختیار شد
مَه به جبین او نظر کرد و فرو فکند سر
مهر ز پرتوِ رُخش، خیره و شرمسار شد
در غم روی او -چو من- گل زده چاک پیرهن
لاله ز شرم عارضش، چون دلِ داغدار شد
سرو ز قامتش خجل گشته و مانده پا به گِل
از سر ناز تا روان بر لب جویبار شد
هرکه به عشق او ز غم خستهدل است، لاجَرم
شب همه شب ز سوز دل، همنفس هَزار شد
تا سخنش شنیدهام، شهد لبش چشیدهام
طبع فسرده، در سخن اینهمه شهدبار شد
دل که ز مردم جهان بود همیشه خستهجان
دامن عشق او گرفت، از همه بر کنار شد
«واجد!» اگر زبون شدی، هم ز غمش فزون شدی
خواری عشق، پیش ما مایهی افتخار شد...
#واجد_شیرازی
@takbitnab
🌹🌹🌹
جایی برفتمی که نِی انداختی عرب!
گر قطبِ عشق پاک تواَم رهنما نبود...
#ناصر_بختیاری
@takbitnab
🌹🌹🌹
اینهمه چرکاند و چروکیدهاند
با چه کسی میشود آیینه بود؟
#مریم_جعفری_آذرمانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
در عشق تو عشّاق تو را بیم فنا نیست
زیرا که به جز عشق تو، باقی همه فانیست
#سرحدی_قهفرخی
@takbitnab
🌹🌹🌹
رو مرکب عشق را قوی ران و مترس
وز مصحف کژ آیت حق خوان و مترس
چون از خود و غیر خود مسلم گشتی
معشوق تو هم توئی یقین دان و مترس
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۹۸۴
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
با یار، کس نبوده چنین مهربان که من
وز یار، کس ندیده جفا آنچنان که من!
هم جورِ دشمنان کشم و هم جفای دوست
کِی بردهاست اینهمه بار گران که من؟
با عشق پنجه میزنم و باز زندهام
هرگز فلک نبوده چنین پهلوان که من
کشتی مرا، ز مهر رقیب اینقدَر مگو
گیرم که دوست داردت، امّا چنان که من؟
میمیرم از جفا و شکایت نمیکنم
کس در وفا نداده چنین امتحان که من
با نقدِ جان، محبّت جانان خریدهام
کِی جنس خود فروخته اینسان گران که من...؟
#ابوالقاسم_لاهوتی
@takbitnab
🌹🌹🌹
پدرم آفتاب بود،
مادرم باران
من گنجشک کوچکی هستم،
مجروح
و دلتنگیِ زمستانی سرد
که بر فقرِ دستانم آماسیدهاست،
دهانم امّا آتشفشانی
که آدمبرفیها را آب میکند
در را باز بگذارید،
زمستان میخواهد از اینجا بگریزد...
#کمال_شفیعی
@takbitnab
🌹🌹🌹
خویش من آن است که از عشق زاد
خوشتر از این خویش و تباریم نیست...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
پژمردهام که بوسه بباری بر این کویر
باران چقدر حال مرا جا میآورد!
#مبین_اردستانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
کار ما بیطاقتان را میتوان از خنده ساخت
احتیاجِ لب به زهر آغشتنِ دشنام نیست
#فیاض_لاهیجی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گفتم که تو منظور من از اینهمه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که: منظور؟!
#سجاد_سامانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک فرق بزرگ بین من با او بود
من دیدهی تَر داشتم و او تردید
#احسان_افشاری
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک زمان تنها بمانی تو ز خلق
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
این تو کی باشی که تو آن اوحدی
که خوش و زیبا و سرمست خودی
#مثنوی_مولانا
_دفتر_چهارم
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
میلاد #امام_حسن_مجتبی علیه السلام
بی خادم و بارگاه، شاه کرم است
خاکیست مزار او ولی محترم است
میخواسته زائر حسینش باشیم
این است دلیل اینکه او بی حرم است
#علی_سلیمیان
@takbitnab
🌹🌹🌹
میلاد #امام_حسن_مجتبی علیه السلام
از خوان کریم، آب و نان میگیرم
با بردن نام او توان میگیرم
من روزی اربعین هرسالم را
در نیمهی ماه رمضان میگیرم
#علی_سلیمیان
@takbitnab
🌹🌹🌹
میلاد #امام_حسن_مجتبی علیه السلام
خورشید نجابت و صفا را عشق است
سلطان کرامت و سخا را عشق است
در بین تمام خوبرویان جهان
رخسار امام مجتبی را عشق است
#مجتبی_شکریان
@takbitnab
🌹🌹🌹
میلاد #امام_حسن_مجتبی علیه السلام
در نیمهی ماه، ماهِ کامل حسن است
در سیر و سلوک، راهِ کامل حسن است
یک گوشهای از فضائلش این بس که...
در جنگ جمل، سپاه کامل حسن است
#مجتبی_شکریان
@takbitnab
🌹🌹🌹
میلاد #امام_حسن_مجتبی علیه السلام
برخیز! که ماه انجمن پیدا شد
سیمای امام مُمتَحَن پیدا شد
در ماهِ خدا تجلی حُسن خُدا
در صورت و سیرتِ حَسَن پیدا شد
#قاسم_رسا
@takbitnab
🌹🌹🌹
میلاد #امام_حسن_مجتبی علیه السلام
امشب که ز شادی شده سرشار علی
در آینه دیده روی دادار علی
چیدهست گلِ بوسه ز لبهای حسن
یعنی به رُطب نموده افطار علی
#سیدمحمد_رستگار
@takbitnab
🌹🌹🌹