#نه_خلاف_عهد_کردم...
که حدیث جز تو گفتم...
#همه_بر_سر_زبانند...
و تو در میان جانی...
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر پای بر فَرقم نهی...
تشریف قُربت میدهی...
جز سَر نمیدانم نَهادن...
عُذر این اقدام را...
#سعدى
@takbitnab
🌹🌹🌹
گر صبر کنم...
دل از غمت تنگ آید...
ور فاش کنم...
حسود در چنگ آید...
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
یک گوشه جان ماندست پیچان
و آن پیچش از تو یابد رهایی
جنگ است نیمم با نیم دیگر
هین صلح شان ده تا چند پایی
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
هر دم دل خستهام برنجاند یار
یا سنگدلست یا نمیداند یار
از دیده به خون نبشتهام قصهٔ خویش
میبیند و هیچ بر نمیخواند یار
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
شانههای تو ...
همچو صخرههای سخت و پر غرور
موج گیسوان من در این نشیب
سینه میکشد چو آبشار نور
شانههای تو...
در خروش آفتاب داغ پرشکوه
زیر دانههای گرم و روشن عرق
برق میزند چو قلههای کوه
شانههای تو ...
قبلهگاه دیدگان پرنیاز من
شانههای تو،
مُهر سنگی نماز من!
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
سکوت چیست...
ای یگانه ترین یار
سکوت چیست بجز حرفهای ناگفته...
من از گفتن میمانم
اما زبان گنجشکان
زبان زندگی
جمله های جاری جشن طبیعت است
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
آنجاکه به عشاق دهی، درد محبت
دردی هم از این عاشق دلخسته،دوا کن
لنگان به قفای جَرَس افتاده ی عشقیم
ای قافله سالار، نگاهی به قفاکن
او در حرم هفت سرا ،پرده ی عفت
خواهی تو بدو بنگری ای دیده، حیا کن
در گلشن دل، آب و هوائی است بهشتی
گل باش و در این آب و هوا، نشو و نما کن
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد
گلرخان را سر گلگشت و تماشا باشد
زلف دوشیزه گل باشد و غماز نسیم
بلبل شیفته شوریده و شیدا باشد
سر به صحرا نهد آشفته تر از باد بهار
هر که با آن سر زلفش سر سودا باشد
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭِ ﺩﯾﺪﻥِ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺷﻮﺭِ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ میکند
ﻻﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﺸﻮﺭﻩﻫﺎ، ﺁﺷﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺻﺒﺮ ﻣﻦ ﺳﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻟﺐ، ﺍﻣﺎ ﺑﻤﺎﻥ
ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﯼ میکنم، ﺍﯾﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﺷﮏ ﺯﺍﻧﻮ میزند ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪﻫﺎﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﺑﻐﺾ ﺳﻨﮕﯿﻦِ ﻣﻦِ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
میروم ﺍﺯ ﯾﺎﺩ، ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩِ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻡ
ﻋﺸﻖﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﺺ ﻭ ﻣﺮﻏﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
ﺍﯼ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺩﻭ ﭼﺸﻤﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻤﮕﺸﺘﻪی ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﮑﻦ
#نجمه_زارع
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق اگر فرمان دهد
از جان شیرین هم گذر
عشق محبوب است و مقصود است
و جان مقصود نی
#اقبال_لاهوری
@takbitnab
🌹🌹🌹
رازی است که آن نگار میداند چیست
رنجی است که روزگار میداند چیست
آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست
من دانم و شهریار میداند چیست
#نیما_یوشیج
@takbitnab
🌹🌹🌹
نمیدانم چه میخواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه میخواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
#هوشنگ_ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
دیراست گالیا
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان
دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه
دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان
عشق من و تو؟ آه
این هم حکایتی است ...
اما درین زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست ...
روزی که بازوان بلورین صبحدم
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزی که آفتاب
از هرچه دریچه تافت
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد
رنگ نشاط و خنده گم گشته بازیافت
من نیز باز خواهم گردید آن زمان
سوی ترانهها و غزلها و بوسه ها
سوی بهارهای دل انگیز گل فشان
سوی تو
عشق من ...
#هوشنگ_ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
به پای شعله رقصيدند وخوش دامن كشان رفتند
كسي زان جمع دست افشان نشد دمساز خاكستر
تو پنداری هزاران نی در آتش كرده اند اینجا
چه خوش پر سوز می نالد، زهي آواز خاكستر!
#هوشنگ_ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
دلا بسوز و به جان...
#برفروز_آتش_عشق...
کزین چراغ تو دودی...
#به_چشم_کس_نرود...
#هوشنگ_ابتهاج
@takbitnab
🌹🌹🌹
اناری دانه کرده، سیب سرخی در بغل دارد
دلم اندازهی دنیای دلتنگش، غزل دارد
شب طولانی یلداست، بی شک کنج آغوشش
شراب کهنهی حی علی خیر العمل دارد
کنارش مینشینم، در هزار و یک شب ِچشمش
حکایتهای شیرینی پر از ضربالمثل دارد
قرق کرده تمام مهربانیهای عالم را
درون سینهای که ماه و خورشید و زحل دارد
میان بوسهها میپیچد و هی میشود افشا
خمارآلوده کندویی، که از شهد و عسل دارد
مرا مهمان دنیای قشنگت کن که میدانم
هوای خانهات مادر! بهاری بی بدل دارد
#زهرا_نعمتی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ارکیدهی وحشی من از دل واژه قد بکش
با تن من مقابل سیل شبانه سد بکش
با اون نگاه شعلهبار رو تن بایرم ببار
حریم نورو رو سرِ این شبِ نابلد بکش
#یغما_گلروئی
@takbitnab
🌹🌹🌹
هر سحر یاد کز آن زلف و بناگوش کنیم
روز خود با شب غم دست در آغوش کنیم
بلبلانیم که گر لب بگشائیم ای گل
همه آفاق در اوصاف تو مدهوش کنیم
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
تا عشق تو در میان جان است
جـان بر همه چیز کامـران است
یارب چه کسی؟ که در دو عالـم
کس قیمـت عشــق تو ندانست!
عشقت به همه جهان دریغ است
زان است که از جهان نهان است
انـــدوه تو کوه بیقــرار است
سودای تو بحر بی کران است
#عطار
@takbitnab
🌹🌹🌹
عشق معراجی ست سوی بام
سلطان جمال
از رخ عاشق فرو خوان قصه معراج را
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
پرستو باشم و از بام هستی
بخوانم نغمههای شوق و مستی
سرودی سر کنم با خاطری شاد
سرود عشق و آزادی پرستی
پرستو باشم از بامی به بامی
صفای صبح را گویم سلامی
#فريدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست
با درد او بساز که درمان پدید نیست
حد تو صبرکردن و خونخوردن است و بس
زیرا که حد وادی هجران پدید نیست
#عطار
@takbitnab
🌹🌹🌹
دایم ستیزه با دل افگار میکنی
با لشکر شکسته چه پیکار میکنی؟
ای وای اگر به گربهٔ خونین برون دهم
خونی که در دلم تو ستمکار میکنی
#صائب_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم
وای بر حال کسی که اوست گرفتار کسی
ناامید است ز درمان دو بیمار طبیب
چشم بیمار کسی و دل بیمار کسی
#هاتف_اصفهانی
@takbitnab
🌹🌹🌹