پرستو باشم و از بام هستی
بخوانم نغمههای شوق و مستی
سرودی سر کنم با خاطری شاد
سرود عشق و آزادی پرستی
پرستو باشم از بامی به بامی
صفای صبح را گویم سلامی
#فريدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست
با درد او بساز که درمان پدید نیست
حد تو صبرکردن و خونخوردن است و بس
زیرا که حد وادی هجران پدید نیست
#عطار
@takbitnab
🌹🌹🌹
دایم ستیزه با دل افگار میکنی
با لشکر شکسته چه پیکار میکنی؟
ای وای اگر به گربهٔ خونین برون دهم
خونی که در دلم تو ستمکار میکنی
#صائب_تبریزی
@takbitnab
🌹🌹🌹
دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم
وای بر حال کسی که اوست گرفتار کسی
ناامید است ز درمان دو بیمار طبیب
چشم بیمار کسی و دل بیمار کسی
#هاتف_اصفهانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
#عبید_زاکانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر به تحفه جانان هزار جان آری
محقر است نشاید که بر زبان آری
حدیث جان بر جانان همین مثل باشد
که زر به کان بری و گل به بوستان آری
#سعدی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساختهای یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناختهای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداختهای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آختهای یعنی چه
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باختهای یعنی چه
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداختهای یعنی چه.
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد
در چشمهای مست تو نقاش چون نهاد
وان جمله چشمها شده حیران چشم تو
که صد هزار رحمت بر چشمهات باد
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
خوش آب حیاتی است روان در نظر ما
عالم همه سیراب شد از رهگذر ما
از دیدهٔ ما آب روانست به هر سو
امید که جاوید بماند اثر ما
عمریست که در گوشهٔ میخانه مقیمیم
رندان همه سرمست فتاده به درما
ما غرقهٔ دریای محیطیم چو ماهی
ما را تو به دست آور و می جو خبر ما
سودا زدهٔ زلف پریشان نگاریم
تا در سر آن زلف چه آید به سر ما
خوش نقش خیالیست در این خلوت دیده
روشن بتوان دید ببین در نظر ما
هر میوه که در جنت اعلی نتوان یافت
از نعمت الله طلب و ز شجر ما
#شاه_نعمت_الله_ولی
@takbitnab
🌹🌹🌹
ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود میساید
همره نغمههای موزونش
گوئیا بوی عود میآید
آه، باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
بیگمان زان جهان رویایی
زهره بر من فکنده دیده عشق
مینویسم بروی دفتر خویش
جاودان باشی ای سپیده عشق
#فروغ_فرخزاد
@takbitnab
🌹🌹🌹
من هوای خودم را مینوشم
و در دوردست خودم تنها نشستهام
انگشتم خاكها را زیر و رو میكند
و تصویرها را به هم میپاشد،
میلغزد، خوابش میبرد
تصویری میكشد تصویری سبز ؛
شاخهها ... برگها
روی باغهای روشن پرواز میكنم
چشمانم لبریز علفها میشود
و تپشهایم با
شاخ و برگها میآمیزد
میپرم، میپرم !
#سهراب_سپهری
@takbitnab
🌹🌹🌹
از برون خسته یاریم و درون رسته یار
لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم
همه مستیم و خرابیم و فنای ره دوست
در خرابات فنا عاقله ایجادیم
هله خاموش بیارام عروسی داریم
هله گردک بنشینیم که ما دامادیم
#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بی جسم همی باید زیست
از من اثری نماند این عشق ز چیست
چون من همه معشوق شدم عاشق کیست
#ابوسعيد_ابوالخير
@takbitnab
🌹🌹🌹
اگر حرف های دلم
بی اگر بود ..
اگر فرصت چشم من
بیشتر بود ..
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند
پر پر بچینم
تو را می توانستم
ای دور
از دور
یک بار دیگر ببینم ... !
#قیصر_امین_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹
ای دل بیـا که ما به پنـاه خدا رویم
زآنچ آستیـن کوته و دست دراز کرد
فــردا که پیشگاه حقیقـت شود پدید
شرمنده رهرُوی که عمل بر مجاز کرد
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمـدیده ما بود که هــــم بر غم زد
جـان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خـم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلـــم بر سر اسبـاب دل خرم زد
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
یاری اندرکس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشـــن زمانه که بـوی وفـــا شنید
ســاقی بیا که عشق نــــدا میکند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید
#حافظ
@takbitnab
🌹🌹🌹
از قعرِ این غُبـار ...
من بانگ میزنم
کای ...
شبچراغِ مِهر !
ما با سیاهکاری شب خو نمیکنیـم
مسپارمان به ظلمتِ جاوید
هرگز ! زمین مباد از ...
دولتِ نگاهِ تو نومید
نوری به مـا ببخش
بر ما دوباره از سرِ رحمت بتاب ...
ماه !
#فریدون_مشیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
امشب ...
تو بهانهء من باش
ای پرندهٔ كوچك !
من اگر خدا بودم ،
سكوت را به شـب میدادم
غم را به انسان
موسی را به بنی اسـرائيل
و تو را برای خود نگه میداشتم
امشب تو بهانهٔ من باش
ای پرندهٔ كوچك من
شايد دچار ترانهای شوم ...
#الياس_علوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
وای از این افسرده گان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دلهای غم پرورد کو؟
ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست
باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟
#رهی_معیری
@takbitnab
🌹🌹🌹
ما میتوانستیم زیباتر بمانیم
ما میتوانستیم عاشقتر بخوانیم
ما میتوانستیم بیشک ... روزی ... اما
امروز هم آیا دوباره میتوانیم ؟
نیمههای ناقص عشقیم و تا هست
از نیمههای خویش دور افتادگانیم
با هفتخوان این تو به تویی نیست، شاید
ما گمشده در وادی هفتاد خوانیم
چون دشنهای در سینه ی دشمن بکاریم ؟
مایی که با هر کس به جز خود مهربانیم
سقراط را بگذار و با خود باش امروز
ما وارثان کاسههای شوکرانیم
یک دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بیدهانیم
افسانهها، میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان کوچک بیداستانیم
#حسین_منزوی
@takbitnab
🌹🌹🌹
خطی نمی نویسی و یادی نمی کنی
شمعی فرست عاشق شب زنده دار را
پروانگان هوای طوافی نمی کنند
اشگ است و آه شمع سیه روزگار را
#شهریار
@takbitnab
🌹🌹🌹
آرزویم بود و با خلقی بیانش کردهام
وای بر من! آرزوی دیگرانش کردهام
نیمه جانم کرد، اما تیر آخر را نزد
شکر می گویم که قدری مهربانش کردهام
دوستان این روزها از هم گریزانند و من
دشمنی دارم که در دل میهمانش کردهام
سالیانی رفت و از دردم کسی آگاه نیست
بس که با لبخند مصنوعی نهانش کردهام
امتحان عاشقان دوری ست، اما قلب من
طاقت دوری ندارد، امتحانش کردهام...
#سجاد_سامانی
@takbitnab
🌹🌹🌹
آنکه آدم هست و
عاشق نیست
کیست؟؟؟
زندگی بی عشق
اگر باشد
همان جان کندن است!
دم به دم جان کندن ، ای دل،
کار دشواریست ؛
نیست؟؟؟
#قیصر_امین_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹