🔵⚪️ کرامات و عنایت #حضرت_اباالفضل_العباس (علیهالسلام)
👈 روزی مرحوم حاج #میر_علی_محدث از پدر خانمش مرحوم آیه اللّه #حاج_میرباقر_مجتهد (۱۲۶۱ _ ۱۳۴۶ قمری) که از بزرگان علمای خوی بود، میپرسد:
🔹 در ایام اقامت خود در عتبات عالیات، چه کرامتی از آن بزرگواران مشاهده کردی؟
ایشان می فرماید: دو خانواده معروف در کربلا با یکدیگر وصلت می کنند. پس از شش ماه اختلاف اخلاقی پیش می آید و دختر به خانه ی پدر برمی گردد و آشنایان هر چه وساطت می کنند، مفید واقع نمی شود.
🔹 یک سال بعد پدر و مادر این دختر به نجف اشرف مهاجرت می کنند و این دختر در کربلا تنها می ماند.
روزی پسر به سراغ دختر می آید، با وعده و وعید او را قانع می کند، وارد خانه شده و با او همبستر می گردد.
داماد می رود و دیگر به سراغ دختر نمی آید، دختر حامله می شود، پسر مطّلع می شود و ادّعای ناموس می کند.
خانواده دختر از دختر ماجرا را میپرسند و او حقیقت را بیان می کند ولی داماد انکار می کند.
🔹 برادران دختر تصمیم میگیرند که خواهرشان را به قتل برسانند، دختر میگوید: اگر دست من به دامن پسر برسد، من بی گناهی خود را اثبات میکنم.
🔹 خانواده پسر و دختر، او را به زور به خانهی دختر میآوردند، هر چه دختر او را نصیحت میکند، تأثیر نمیکند، دختر یقهی او را میگیرد و او را کشانکشان به حرم مطهّر حضرت ابوالفضل عليهالسلام میآورد.
🔹 علاوه بر خانواده دختر و پسر، مردم کوچه و بازار نیز به دنبال آنها راه میافتند.
دختر در حالی که با یک دست از یقهی او گرفته بود، با دست دیگر از ضریح حضرت ابوالفضل عليهالسلام میگیرد و عرض میکند: اگر نمیخواهید که آبروی من و خانوادهام از بین برود، بین من و این جوان عصیانگر داوری کن.
🔹 ناگهان ضریح به حرکت درمیآید و جوان بدبخت چند متر به هوا پرتاب میشود، به هلاکت میرسد و سیاه میشود و بر زمین میافتد.
خدّام حرم و مردم حاضر در صحنه، ریسمانی به پایش میبندند و جسد نحس او را در شهر میگردانند.
✍️ جرعه ای از کرامات امام حسین عليهالسلام
نویسنده: استاد شیخ علی اکبر مهدی پور
@takhoda135961