eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
910 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 💠مناجاتی باخدا💠 ❤️خدایا ⏪هیچ نسبتی با شـــــღــــــــــدا ندارم... 🌷اما دلم به دلـــــشان بند است... خون سرخشـــــان بد جوری پاگیرم کرده... 🌹 میدانم لایق شهادتــــــــــ نیستم... اما آرزویش را داشـــــتن که عیب نیست... 🌷فریاد مـــــیزنم تو را... در لابلای شعــــــــــر هایم... 🌹 شاید انعکاســـــش جواب تو باشد... اما میدانم پاســـــخم میدهی.. 🌷 وقتی شرمنده تر از همیشه بگویم.. شهدا شـــــرمنده ایم...😔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
محبت علی.mp3
4.77M
❤️ محبت علی(ع) ... ‌ 🎧 حکایتی عجیب از تاثیر محبت شیعیان به امیرالمومنین(ع) به روايت حجت الاسلام عالی ⏱️ بمناسبت شب قدر و ایام شهادت حضرت امیر(ع) ‌🍃 🌼🍃 @takhooda
شب قدر است و قدر آن بدانیم🙏 نماز و جوشن و قرآن بخوانیم شب تقدیر و ثبت سرنوشت است دعا بر مومن و انسان بخوانیم شبهای آسمانی قدر را قدربدانیم🙏 🍃 🌸🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌عشقم خداست: به جلسه بیست و نهم دقیقه در قیامت 🌾 ✨✨✨
سه دقیقه در قیامت 30.mp3
34.26M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی‌اُم * ادامه بحث حق‌الناس * روایات و مصادیق آزار رساندن به همسایه * از بوی بهشت محروم می‌شود کسی که.... * استرس و ترس عاقلانه * معنای بهتان و اثم چیست؟ * توسعه وجودی امام کاظم علیه السلام * آینه، ماجرای ما و خدا * در حق‌الناس مراقب شیطان باشیم * بشارت به کسانی‌که در راه خدا آزارها را تحمل می‌کنند * جلوه‌های حقیقت جهنم در عالم * مباهات ملائکه به چه معناست؟ * علامت تقوا 📅99/01/01 منبع: امینی خواه مدیا 🍃 🌼🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Mohammad Hossein Pooyanfar - Eshgh Yani Be To Residan (320).mp3
14.29M
یعنی به تو رسیدن محمد حسین پویانفر 🎤 🍃 🌼🍃 @takhooda
💠 نوجوانی بود که هر روز صبح به دیدن استاد می آمد و با اشتیاق و اخلاص از محضر او استفاده می کرد . یک روز استاد به نوجوان گفت : « چه چیز هر روز صبح زود تو را به اینجا می آورد . در حالی که دیگران در بستر خود خوابیده اند ؟ تو بسیار نوجوان هستی چرا خواب را بر خود حرام می کنی ؟ » نوجوان در پاسخ گفت : « قربان یک روز مادرم از من خواست که در آتش هیزم بریزم . وقتی این کار را کردم متوجه شدم که ترکه های کوچک تر و نازک تر زودتر از هیزم های کلفت و پیر می سوزند . آنگاه به خود گفتم : « درست است که من نوجوانی بیش نیستم ، اما چه کسی می داند که مرگ زودتر به سراغ من که کوچک تر از دیگران هستم نیاید . پس نباید عمرم را در خواب بگذرانم و باید حتی در نوجوانی بیدار باشم ، قربان این افکار مرا هر روز صبح زود به دیدار شما می آورد.» 🍃 🌸🍃 @takhooda
Mojtaba Ramezani - Man Ye Nokaram (128)-2.mp3
6.59M
من یه نوكر ِ در به درم چند ساله همش منتظرم رمضانی 🎤 🍃 🌼🍃 @takhooda
💠🌸💠🌸 💠🌸💠 💠🌸 💠   🔷 روش و دستور العمل شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) (ره) برای تهذیب نفس ✅ همه کارها باید برای خدا باشد حتی خوردن و خوابیدن... اگر این استکان چای را به قصد خدا بخوری، دل تو به نور الهی منور می شود... ولی اگر برای حظ نفس خوردی، همان می شود که خواسته بودی... 🍃 🌸🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
t6.mp3
2.09M
🔖منبر کوتاه🔖 جبران گناه 🔻توبه واقعی 🔻 😳دوجا خدا به کار غیر اختیاری ما ثواب میده 😳 ♦️ ماه رمضان و مکه (حج)♦️ داستان ابولبابه🔖 🍃 🌼🍃 @takhooda
🌸 برگزیده ای از صحیفه ی سجادیه به مناسبت ماه مبارک رمضان 🌙 2️⃣2️⃣ روز بیست و دوم : 📜 مرگ بر ... ◾️اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الِاحْتِيَالِ ، وَ أَوْهِنْ أَرْكَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ ، وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ ، وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ جُنْداً مِنْ مَلَائِكَتِكَ بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِكَ كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ ، تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْكَتَهُمْ ، وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ ⚫️خداوندا ! ◾️ دل‏هاي دشمنان را از آرامش ⚫️و تن‏هايشان را از قوّت تهى دار ◾️و قلب‏هايشان را از چاره ‏جويى بى ‏خبر ساز ⚫️ و اندامشان را از جنگيدن با مردان سست گردان ◾️و ايشان را از پيكار با دلاوران بترسان ⚫️ و بر آنان سپاهى از فرشتگانت را با عذابى از عذاب‏هايت بفرست. ◾️مانند كارت در روز بدر ؛ ⚫️ تا بدين سبب، ايشان را ريشه كن سازى ◾️ و سختى و صلابتشان را براندازى ⚫️و تعدادشان را از هم بپاشى. 📚صحیفه سجادیه ✍️ دعای 27بند11 🍃 🌸🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
dh rahe tobe.mp3
6.58M
🔖منبر کوتاه 🔖 🔻ده راه توبه حقیقی 🔻 پیامبر فرمودند: «أَ تَدْرُونَ مَنِ التَّائِبُ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا 1⃣قَالَ إِذَا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ یُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 2⃣وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یَزِدْ فِی الْعِبَادَةِ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 3⃣وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ لِبَاسَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 4⃣وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ رُفَقَاءَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 5⃣وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ مَجْلِسَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 6⃣وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ فِرَاشَهُ وَ وِسَادَتَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 7⃣وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ خُلُقَهُ وَ نِیَّتَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 8⃣وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ یُوَسِّعْ كَفَّهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 9⃣وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُقَصِّرْ أَمَلَهُ وَ لَمْ یَحْفَظْ لِسَانَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 🔟وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُقَدِّمْ فَضْلَ قُوتِهِ مِنْ بَدَنِهِ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ 👌وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى هَذِهِ الْخِصَالِ فَذَاكَ التَّائِبُ»(بحارالأنوار، ج6، ص35) 🔖همراه با نکات و داستان ✅ 🍃 🌼🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ *ماموریت ویژه ی* یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر *شهید‌_محسن‌حججی* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. ■ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟" ● می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقرداعش. ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. ■ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. 😱😭😩 رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!" ● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: *پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش*؟!"😡😭😬 حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!" داعشی به زبان آمد. گفت: " *تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!*"😥😭😭 هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." ■ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد. توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم: *بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.*😭😫 ■ یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😞 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله. از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝😍 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی" ■ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. 😴😥 😨 بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟😭 گفتم: "حاج‌آقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام." ● وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔🤲 راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم 🍃 🌼🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا