#رهایی_از_افکار_منفی
🌿🌻شما باید لیستی از افکاری را که در خانه ذهن تان هستند تهیه کنید.
چه افکاری در اتاق های ذهن شما اقامت دارند؟
😱اگر شما اتاقی را به ترس بدهید، ایمان بیرون خواهد ماند.
⚠️جا برای هر دوی آن ها به طور همزمان وجود ندارد.
🚫 اگر به "نمی توانم" یک اتاق بدهید، برای "می توانم" جایی باقی نمی ماند.
اگر به حس کمبود و "هرگز از پس آن بر نمی آیم" یک اتاق بدهید؛ ارتقاء و فراوانی بیرون خواهند ماند.
📛از شر افکار اشتباه خلاص شوید و بگذارید که آن چه که خداوند در مورد شما می فرماید، در ذهن شما اقامتی دائمی داشته باشد.
💟شما باید حواس تان به این که چه افکاری در منزل ذهن تان ساکن هستند باشد.
✔️به این قضیه این گونه نگاه کنید. هرشب پیش از این که به رختخواب بروید، درب منزل تان را قفل می کنید.
شما نمی خواهید که هیچ غریبه ای وارد منزل تان شود. چون این جا جایی است که شما در آن زندگی می کنید. این خانه ی شماست.
❣🌿شما باید همین طرز فکر را برای ذهن خود نیز داشته باشید: « این جایی است که من در آن زندگی می کنم. این کسی است که من هستم. این آینده ی من است. من به هر فکری اجازه نخواهم داد که بیاید و در ذهنم اقامت دائمی بگزیند.
😍من مراقب دروازه ی ورودی به ذهنم خواهم بود و تنها اتاق های ذهنم را در اختیار افکار امید بخش، افکار ایمان آور قرار خواهم داد.»
🍃
🌸🍃 @takhooda 🕊
#داستانهای_قرآنی
✨🌸✨🌸✨🌸
#ابراهيم_12
✨🌸✨🌸✨🌸
قسمت 12
زندگینامه حضرت ابراهیم ع
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✳️گمرکچی قانع نشد و آنها را نزد فرمانروای خود برد . او وقتی چشمش به ساره افتاد ، دست بسوی او دراز کرد .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✳️ابراهیم از شدت خشم و ناراحتی ، رو برگرداند و گفت : خدایا ، شر این مرد را از حریم من کوتاه کن .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✳️دست فرمانروا همانند یک قطعه چوب خشک شد و دانست که با یک فرد عادی سرو کار ندارد ، بلکه با مردی روبرو است که از قدرت معنوی فوق العاده ای برخوردار است . لذا گفت : ای ابراهیم ، چرا دست من اینگونه شد ؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✳️گفت : خدای من باغیرت است و از این کار حرام بیزار است . من از درگاه او تقاضا کردم که ناموس مرا از گزند تو حفظ کند و او این بلا را بر سر تو آورد .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✳️در اثر دعای ابراهیم ، دست آنمرد شفا یافت ولی او دگر باره دست بسوی ساره برد و باز هم دستش خشکید . گفت : ای ابراهیم ، دعا کن دست من خوب شود تعهد میکنم که دیگر متعرض حریم تو نشوم .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✳️گفت : من دعا میکنم ولی بشرط اینکه اگر تخلف کنی ، دیگر از من درخواست دعا نکنی . او متعهد شد و ابراهیم نیز شفای او را از خداوند خواست و شفا یافت و او هم نهایت احترام و تجلیل را از ابراهیم بعمل آورد و کنیزی بنام هاجر را به ساره بخشید و آنان را تا دروازه شهر بدرقه کرد .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✳️ابراهیم قهرمان یکتاپرستی و توحید بود . تمام ذرات وجودش و تک تک سلولهای بدنش ، ندای توحید سر میداد و در مسئله معاد کوچکترین شک و تردیدی در دلش راه نداشت
~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✳️ ولی مایل بود نمونه ای از رستاخیز و چگونگی زنده شدن مردگان را بچشم ببیند و دور نمایی از صحنه قیامت را در این جهان مشاهده کند .
ادامه داستان در قسمت بعد
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ کﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍء علیهالسلام ﻣﯽﺷﻮﯼ
ﺍﻭﻝ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺒﺮ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻨﯽ
ﺍﻣﺎ #ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢﻣﺠﺎﺏ ﮐﻴﺴﺖ!؟
ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ، ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ شبهای ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیهﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽﺑﺮﺩ
ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺫﯾﺖ ﻣﯽﺷﺪ
ﯾﮏ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ که ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺑﺮﺩ
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺷﺪﻩ که ﻫﻔﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺎ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻣﻮﻻ ﻭ ﺁﻗﺎﻳﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیهﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺒﺮ
ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ که ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﮐﻤﺮ ﺭﻧﺞ میبرد ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺣﺮﻡ میشود ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺠﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺸﻐﻮﻝ میشود که
ﺁﻗﺎ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ!؟
ﺁﯾﺎ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮔﻮشهﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ؟
ﺁﯾﺎ ...!!!؟؟
ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﯿﺰ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺦ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍﺯ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ که
ﺍﻟﻬﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺯﺣﻤﺖ
ﻭ ﺧﻮﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﺪ ﻣﺎﺩﺭ
ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻀﺠﻊ ﺷﺮﯾﻒ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ
ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻬﻤﺎ ﻣﯽﮔﻮید:
#ﺍﻟﺴﻼﻡﻋﻠﯿﮏﯾﺎﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ💚
ﺍﻣﺎ همهٔ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ که ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺷﻨﻮﻧﺪ که ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺿﺮﯾﺢ ﻣﻄﻬﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﺲ ﺩلﻧﻮﺍﺯ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ:
✨ﻭ ﻋﻠﯿﮏ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﯾﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ✨
ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺑﺮﺧﯽ ﻋﻠﻤﺎء ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻣﯽﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻼﻡ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻧﺪ
↫◄ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ #ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢﻣﺠﺎﺏ
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ آﻗﺎ ﻧﺎﻣﻴﺪند
سالها ﺑﻌﺪ ﻫﻢ که ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ
بہ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیهﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻓﻌﻠﯽ بہ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻨﮏ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺗﻞ ﺯﯾﻨﺒﯿﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﺷﻮﺩ، ﻻﺟﺮﻡ دوﺑﺎﺭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
↫◄ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺋﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﯾﺪ
ﺍﺩﺏ ﻧﺴﺒﺖ بہ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ
#ﺯﻧﺪﻩ ﯾﺎ #متوفی ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﻴﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺨﯿﺮﯼ
ﭘـﺪﺭ ﻭ ﻣـﺎﺩﺭﻣـﻮﻥ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻗﯿﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺭﻭﺣﺸﻮﻥ #ﺻﻠﻮﺍﺕ
🍃اَللهُـمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّـد وَ آل مُحَمَّـد🍃
وَ عَجِّـــل فَرَجَهُــــم
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
✍چهار دستور قرآنی برای سعادت دنیا و آخرت
🔹شکر را ترک مکن
که از زیادی و افزونی محروم خواهی شد .
🌸" لئن شكرتم لأزيدنكم "
اگر شکر گویید بیشتر به شما می بخشم .
🔹 ذکر خدا را ترک مکن
چون از نگاه پروردگارت محروم می مانی .
🌸" فاذكروني أذكركم "
مرا به یاد آورد تا شما را به یاد آورم .
🔹 دعا را ترک مکن
چرا که از استجابت محروم می مانی .
🌸 " ادعوني أستجب لكم "
از من بخواهید تا اجابت کنم .
🔹 استغفار را ترک مکن
چرا که از نجات محروم می مانی .
🌸" وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون "
چرا که تا زمانی که استغفار گویید هرگز عذابتان نخواهم داد.
📚 قرآن کریم
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
🌹🌹اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عج 🌹🌹
🌺السَّلامُ علیکَ یا بقیه اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌺
🌿🌿السلام علیک یااباعبدالله🌿🌿
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْ
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷السلام علیک یاامام الرئوف🌷
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِک
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
✨سبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ يا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حيلَتی وَ ارزُقنی حَيثَ لا اَحتَسِب يارَبَّ العالَمين
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🍁دعای غریق🍁
🌴دعای تثبیت ایمان درآخرالزمان🌴
🌷🌷یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🌷🌷
🌷یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوب🌷
🥀🥀ثبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔸🥀🥀
💫انهم یرونه بعیداونراه قریبا💫
🌺 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
📖دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏
📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
💍 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
💍 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
💍 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینی
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
🌹 *حکایتی بسیار زیبا و تکان دهنده*
که خودش یک روضه است اگه دلتون شکست من حقیر رو هم دعا کنید
از سید علی اکبر کوثری
( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله علیه السلام)
🔹در ظهر عاشورا یک سالی برای روضه خوانی به یکی از مساجد قم رفتم.
بچه های آن محله به رسم کودکانهٔ خود بازی میکردند
و به جهت تقلید از بزرگترها با چادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند
بعد از اتمام جلسه آمدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست. و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم
و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم
هر چه دختربچه اصرار کرد، توجهی نکردم
تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت: مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
پیش خودم گفتم دل این بچه رو نشکنم. قبول کردم
و باعجله به دنبالش رفتم
تا رسیدیم به حسینیهٔ کوچک و محقری که به اندازه سه چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند
🔹 سر خم کردم و وارد شدم.
روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد
روی خاک دور و اطرافم نشستند.
سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر
از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعائی کردم و آمدم بلند بشم باعجله برم
که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری
امکان نداره بزاریم بری.
🔹رفت و داخل یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون
برام چای ریخت ، چائی سرد که رنگ خوبی هم نداشت
با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا
و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن، بی سر و صدا از پشت سر چای رو ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
🔹شام عاشورا خسته و کوفته آمدم منزل. از شدت خستگی فورا به خواب رفتم
وجود نازنین حضرت زهرا صدیقهٔ کبری علیهاالسلام
در عالم رویا بالای سرم آمدند. طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمودند:
آسید علی اکبر مجالس روضهٔ امروز قبول نیست
گفتم: چرا خانوم جان؟
🔹فرمودند:
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی. فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم.
و آن روضه ای بود که برای اون چند تا بچهٔ کوچک،
دور از ریا و خالصانه، گوشهٔ محله خواندی....
آسید علی اکبر ، ما از تو گله و خورده ای داریم!
🔹گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند:
اون چایی را من بادست خودم ریخته بودم
چرا نخوردی و روی زمین ریختی!!؟😭
🔹از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم
که توجه و عنایت آن بزرگواران
به مجالس بااخلاص و بی ریاست
و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود
قبول میکردم
و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم میشد
برکتی فراوان داشت. و برای همهٔ گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
▪️ *بنازم به بزم محبت که در آن*
*گدایی و شاهی برابر نشیند...*
📚 خاطرات مرحوم کوثری
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
✔️#جایگاه_محدث در کلام معصوم(علیه السلام)..
أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا سلام اللّه علیه یَقُولُ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَکُونَ الْمُؤْمِنُ مُحَدَّثاً قَالَ قُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ یَکُونُ الْمُحَدَّثُ قَالَ الْمُفَهَّمُ.
عبيد بن هلال گويد: شنيدم حضرت آقا امام رضا جل الشانه فرمود:
من دوست دارم كه مؤمن ((محدّث))باشد،
گويد: پرسيدم: ((محدّث)) چيست؟
فرمود: بسيار فهميده و دانا.
📕معانی الأخبار ج1 ص172
🔥اللهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْن عَلَیهِ السَلام🔥
🏴 @takhooda 🏴
🏴🏴
#سخن_بزرگان ✨
#استادپناهایان میگن
میخوای عاشق چیزی بشی؛
با عمل و رفتار عاشق شو!
مثلا اگر میخواهی
عاشقِ #شاه کربلا بشی ،
هر روز صبح تو یه
ساعتِ مخصوص بگو:
"صلے اللّٰہ علیڪ یا اباعبدالله..."
بگو حسیـنجانم ،
میخوام بهتعادت کنم...
تا عاشقت بشم تا به تو عارف بشم...!
#ماملتامامحسینیم
#اللهمعجللولیڪالفرج
🍃
🥀🍃 @takhooda 🕊
4_5943005861621270472.mp3
11.67M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📝«زنان عاشورایی»
📅 ۱۱ شهریور ١٣٩٩ - تهران، میدان امام حسین علیه السلام
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
4_508430192616669398.mp3
2.31M
#سمینارکلید های موفقیت 👌
#دکتر شاهین فرهنگ
#جلسه بیست و نهم
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
#داستانهای_قرآنی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#ابراهيم_13
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
قسمت 13
زندگينامه حضرت ابراهيم عليه السلام
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✨بدینجهت از پیشگاه خداوند ، خاضعانه از خداوند درخواست کرد که خداوندا ، بمن نشان بده چگونه مردگانرا زنده میکنی و به چه کیفیت آنان راپس از مرگ ، حیات دوباره میبخشی ؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✨خطاب رسید : ای ابراهیم ، مگر تو به مسئله قیامت و حشر و نشر ایمان نیاورده ای ؟ گفت : خداوندا ، به آن ایمان آورده ام ولی برای اطمینان قلب و آرامش خاطرم این تقاضا را دارم سپس طبق دستور خداوند ، چهار پرنده گوناگون : طاوس ، خرس ، کبوتر و کلاغ را گرفت و سر برید .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✨سر آنها را نزد خود نگهداشت و بدنشانرا در هم کوبید گوشت و استخوان وپوست و پر آنها رادر هم آمیخت و سپس آن پیکرهای در هم کوبیده را به چندین قسمت تقسییم کرد و هر قسمتی را روی مکان بلندی قرار داد .
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✨آنگاه سر آنها یکی پس از دیگری به دست گرفت و او را بسوی خود فرا خواند . همانگونه که تقاضا کرده بود ، از هر قسمتی از آن گوشتهای کوبیده ، ذراتی جدا شد و به سر آن حیوان متصل گردید
~~~~~~~~~~~~~~~~~~
✨و پس از کامل شدن آن ، حیات مجدد یافت و زندگی را از سر گرفت و بدین ترتیب ، ابراهیم قبل از قیام قیامت ، نمونه ای از مراسم و کیفیت زنده شدن مردگان را بچشم خود دید و آیتی دیگر از آیات بزرگ الهی را مشاهده نمود و ایمان او نسبت به رستاخیز و به مرحله عین الیقین رسید .
ادامه داستان در قسمت بعد ...
~~~~~~~~~~~~~~
منابع :
سوره بقره آيه 260
دوره كامل قصه هاي قرآن نوشته محمد صحفي
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
#داستانهای_قرآنی
✨🍃✨🍃✨🍃
#ابراهیم_14
✨🍃✨🍃🍃✨
قسمت 14
زندگینامه حضرت ابراهیم ع
___________
🌺در راه سفر دور و درازی که ابراهیم و کاروان کوچکش می پیمودند ، به قومی رسیدند که ستاره پرستی را شعار خود ساخته و بجای آفریدگار جهان ، به نیایش برخی ستارگان رو آورده بودند .
___________
🌺ابراهیم پیامبر خدا و ماءمور هدایت و راهنمائی همه ملتها بود . با هر انحرافی رو برو میشد ، خود را موظف می دید که با آن بمبارزه بر خیزد و مردم را از گمراهی برهاند . او در بابل با بت و بت پرستی مبارزه کرد و اینک با ستاره پرستی و ستاره پرستان رودررو قرار گرفته است .
__________
🌺ارشاد و هدایت جامعه ، نیاز به بردباری و تحمل و انتخاب شیوه های حکیمانه دارد تا تبلیغ مؤ ثر واقع شود و دعوت حق ، مورد قبول قرار گیرد .
___________
🌺ابراهیم در برابر ستاره پرستان ، از روش همراهی و موافقت با آنان استفاده کرد و شبانگاه که ستاره پرستان در برابر ستاره زهره به نیایش پرداخته بودند ، او هم زبان به ستایش آن ستاره گشود و گفت : چه زیبا و نورانی ، چه با عظمت و جذاب ، آری این است خدای من .
___________
🌺بدین ترتیب دلهای قوم را بسوی خود متوجه و محبت آنها را به خود جلب نمود . اما ساعتی بعد که طبق نظام آفرینش ، آن ستاره غروب کرد ، ابراهیم چهره در هم گشود و با لحنی اندوهبار گفت : نه ، من خدائی را که غروب کند و دستخوش تحولات و دگرگونی ها باشد ، دوست ندارم .
___________
🌺با این جملات بذر شک و تردید را در دل ستاره پرستان افشاند و پیدایش شک ، اول قدم در راه رسیدن به ایمان است .
ادامه داستان در قسمت بعد ...
___________
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
#داستانهای_قرآنی
#ابراهیم_15
🌺💖🌺💖🌺💖
قسمت آخر داستان ابراهیم علیه السلام و از فردا داستان زندگی حضرت اسماعیل علیه السلام
زندگینامه حضرت ابراهیم علیه السلام
_________________
🌺💖ساعتی بعد ماه طلوع کرد . ابراهیم نگاهی تحسین آمیز به او کرد و گفت : خدای من اینست . هم بزرگتر ، هم نورانی تر و هم جذاب تر .🌺💖
_________________
💖🌺با کذشت چند ساعت ، ماه نیز بهمان سرنوشت گرفتار شد و در گوشه آسمان غروب کرد . ابراهیم از ماه نیز بدلیل غروب کردنش ، بیزاری جست و گفت : نه ، اینهم خدای من نیست 💖🌺
________________
🌺💖و اگر پروردگار من ، مرا هدایت نکند ، من نیز در زمره گمراهان قرار خواهم گرفت و به پرستش موجوداتی همانند ستاره و ماه گرفتار خواهم گشت .🌺💖
_______________
🌺💖با غروب ماه و گذشتن ساعاتی چند ، شب بسر آمد و خورشید عالمتاب با درخشندگی و جلوه بی مانندش طلوع کرد و به حکومت ظلمت و تاریکی پایان داد .🌺💖
_______________
💖🌺ابراهیم فریاد برآورد که این خدای من اینست . هم زیبا و با عظمت و هم گرم و با حرارت و هم بزرگتر و شایسته تر ، آری اینست خدای من .💖🌺
___________________
🌺💖خورشید بر اساس قانون خلقت ، ساعتی چند نور افشانی و زمین را از نور و حرارت خود بهره مند ساخت ولی او نیز در پایان ساعات تعیین شده ، راه غروب را در پیش گرفت و از نظرها نا پدید شد .🌺💖
__________________
🌺💖ابراهیم آخرین ضربه را بر عقاید تزلزل یافته ستاره پرستان وارد آورد و گفت : نه اینهم خدا نیست . من از همه خدایان ساختگی بیزارم . من روی دل بسوی خداوندی دارم که آسمان و زمین را آفرید .
___________________
🌺💖خورشید و ماه و ستارگان را بوجود آورد و هر کدام را در مدار بخصوصی بگردش انداخت خدائی که خالق و حاکم بر جهان هستی است و همه چیز فرمان بردار بی چون و چرای او است . 🌺💖
🍃پایان داستان حضرت ابراهیم ع و از فردا داستان حضرت اسماعیل ع🍃
🌺💖🌺💖🌺💖
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊