هدایت شده از عشقم خداست
4_6048404144316744137.mp3
11.43M
✨﷽✨
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
✍روزی کشاورزی متوجه شد ساعت طلای ميراث خانوادگی اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهی کودک که بيرون انبار مشغول بازی بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد.
به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه های علوفه را گشتند اما باز هم ساعت پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکی نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتی ديگر به او بدهد.
کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود انديشيد:چرا که نه؟ کودک مصممی به نظر ميرسد، پس کودک به تنهايی درون انبار رفت و پس از مدتی به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدی درحالی که بقيه کودکان نتوانستند؟
کودک پاسخ داد: من کار زيادی نکردم، روی زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم...
"ذهن وقتی در آرامش است، بهتر از ذهن پرمشغله، کار ميکند. هر روز اجازه دهيد ذهن شما اندکی آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگی خود را آنگونه که می خواهيد سروسامان دهيد.
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
🌺 داستان کوتاه
"علی خسرو شاهی" مدیر و کارخانه دار، صاحب کارخانجات پارس مینو در کتاب خاطراتش آورده است:
یک کارخانه شکلات سازی سوئیسی گاهی به دلیل ایراد دستگاه هایش در خط تولید، بسته بندی خالی رد می کرده، بدون اینکه در داخل بسته شکلات بگذارد و همین بسته های خالی احتمالی، باعث نارضایتی مشتریان می شده است.
مسئولان این کارخانه سوئیسی آمدند کلی تحقیق کردند٬ و دست آخر پس از حدود یک و نیم میلیون دلار هزینه، به این نتیجه رسیدند که سر راه دستگاه نوعی وسیله لیزری بگذارند که بسته بندی های خالی را به طور اتوماتیک شناسایی کند و بردارد.
با شنیدن این خبر نگران شدم. چون دستگاه ما هم مشابه همان کارخانه شکلات سازی، ساخت همان شرکت سوئیسی بود، دستور تحقیق دادم، بعد از یک هفته سرپرست ماشینها آمد و گفت:
بله درست است، در دستگاههای ما هم چنین ایرادی دیده شده و حتی ممکن است چنین محصولاتی به بازار هم راه پیدا کرده باشد.
نگرانی ام زیادتر شد و تصمیم گرفتم در جلسه هیئت مدیره روی موضوع بحث کنیم. می خواستم نظر هیئت مدیره را در مورد یک و نیم میلیون دلار خرج احتمالی اخذ کنم.
فردای آن روز با اعضای هیت مدیره برای بازدید از ماشین به کارگاه تولید رفتیم و دیدیم یک پنکه روی صندلی جلو میز ماشین قرار دارد. از کارگر ساده٬ بالا سر ماشین پرسیدم: این برای چه است؟
گفت: ماشین گاهی بسته خالی میزنه. من هم این پنکه را که تو انبار بود آوردم، گذاشتم سر راه دستگاه که بسته های خالی از شکلات را با باد پرت کنه بیرون.
نگاهی به هیئت مدیره کردم، تمامشان رنگشان پریده بود.
به کارگر خلاق که ما را از شر٬ یک و نیم میلیون دلار، خرج اضافی رهانیده بود٬ یک تشویق نامه به اضافه یک ماه حقوق و یک خانه در کرج هدیه دادم.
#مشکلات را پیچیده نکنیم!
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
#تلنگرانه 🔔🔔
○لپ تاپـ💻ـم رو روشن کردم و افتادم توی کوچه پس کوچه های اینترنت..
چندتاکوچه روکه دورزدم،یهو دیدم آژیرآنتی ویروس 🔊به صدادراومد،فهمیدم
ویروس گرفته..😧😱
○سریع ویروس رواز بین بردم تابه سیستمم،آسیبی نرسونه 😌
کارم که تموم شد به حال خودم خندیدم.
البته ازاون خنده ها
"خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است"!
باخودم گفتم: کاش اینقدر که هوای لپ تاپت رو داری،هوای خودتم داشتی😞..
کاش وقتی گناه میکردی و آژیر دلت داد میزدکه:خطر..خطر..⚠️
دلم به حال خودم می سوخت...!!🤦♂
○تازه فهمیدم خیلی وقته گناهها، آنتی ویروس دلم رو هم خفه😷 کردند..!
نمی دونم چی بگم...!!؟🤦♂
اما خوش به حال اونایی که آنتی ویروس دلشون اورجیناله وهر روز با وصل شدن به خدا آپدیـ↻ـتش میکنن!
○خوش به حال اونایی که هر شب خودشون روچک📋 می کنن واگر گناهی ناخواسته وارددلشون شده با آنتی ویروس استغفـ📿ـار نابودش میکنن...!
○امروز،آنتی ویروس لپ تاپم بهم درس بزرگی داد:یه آنتی ویروس جدید خریدم به نام👈 "استغفار "
ازته دل 💚گفتم:
"استغفرالله ربی و اتوب الیه..
👈دوستان ازهمین_الان_استارت_توبهروبزنیم تاهنوزخیلی دیرنشده..!✌️
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
✨🌸#عهد_ثابت شنبه ها🌸⚡️
↩️ اذکار روز،،،
🔸 یا رب العالمین 👈100مرتبه
🔶 یا غنی 👈1060مرتبه
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️سوره روز،،،
🔅سوره مبارک معارج" خداوند در روز قیامت از گناه او سوال نمی کند و او را در بهشت با حضرت رسول سکونت می دهد.
🍃🌸🍃🌸🍃
↩️ادعیه و زیارت روز ،،،
1/ دعای روز شنبه
2/ حدیث کسا
3/ دعای نادعلی
🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌼 #نماز روز شنبه ↩️ هر کس در این روز چهار رکعت نماز بجا آوردو در هر رکعتی حمد،و توحید و ایت الکرسی را بخواند ، خداوند نام او را در درجه پیغمبران ،شهدا و صالحین مینویسد.
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
#داستانهای_قرآنی
قسمت اول زندگينامه اصحاب رس
#اصحاب_رس
🌻🌹🌻🌹🌻🌹
🔵اصحاب رس : گروهی بودند که ( بعد از سیلمان بن داود ) در کنار رود بزرگی سکونت داشتند که نام آن ( رس ) بود .
🔵در اطراف آن رود بزرگ که همواره آب فراوانی در آن جریان داشت،آبادیها و مزارعی بوجود آورند که از هر جهت رضایت بخش بود .
🌴در کنار آن رودخانه : درخت صنوبری بود که به واسطه مساعدت آب و هوا ، رشد فوق العاده ای نموده و سر به آسمان کشیده بود .
🌴 شیطان آن قوم را فریب داد و به پرستش آن درخت دعوت نمود . قوم هم وسوسه او را پذیرفتند و تن به عبادت درخت صنوبر دادند و پس از آن شاخه هائی از آن درخت را به آبادیهای دیگربردند و پرورش دادند
🔴رقته رفته اعتقاد آنان به درخت صنوبر قوت گرفت و یکباره خدا را فراموش کردند . برای صنوبر قربانی می کردند و در مقابل آن به خاک می افتادند .
🔴جهل و نادانی آن قوم از این درجه هم بالاتر رفت و آب آن رود بزرگ را بر خود حرام کردند و برای مصرف خودشان از آب چشمه های دیگر مصرف می نمودند . زیرا می گفتند حیات و زندگی خدای مابسته به این آب است و جز خدا کسی نباید از آن مصرف کند . هر انسان و حیوانی از آن آب می آشامید بی رحمانه او را می کشتند .
☘سالها به این ترتیب گذشت و آن قوم در چنین گمراهی و ضلالت عظیمی بسر می بردند . خداوند برای رهبری و نجات آنان ، پیامبری از نواده های یعقوب از میان آنها بر انگیخت و او را ماءمور هدایت قوم ساخت .
☘تبلیغات او ، در دل آن قوم اثری بجای نگذاشت و ذره ای آنان را از پرستش درخت منصرف ننمود . اتفاقا ایام عید آن قوم فرا رسید و برای انجام مراسم عید ، هیجان و شوری در میان آن قوم دیده می شد . همه در تلاش بودند که در انجام تشریفات عید شرکت کنند .
#ادامه داستان در قسمت بعد ....
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
#داستانهای_قرآنی
🌸🌴🌸🌴🌸🌴
قسمت دوم و آخر اصحاب رس
#اصحاب_رس
اتفاقا ایام عید آن قوم فرا رسید و برای انجام مراسم عید ، هیجان و شوری در میان آن قوم دیده می شد . همه در تلاش بودند که در انجام تشریفات عید شرکت کنند .
✨🍃✨🍃✨🍃
آن پیامبر محترم ، وقتی سرسختی قوم را دید ، به درگاه خدا مناجات کرد و از خدا در خواست نمود که درخت صنوبر را بخشگاند تا این مردم بفهمند ، درخت قابل پرستش نیست .
☘🔵☘🔵☘🔵
دعای او مستجات شد و درخت یکباره خشگید و برگهای سبز و زیبای آن ، زرد شد و بر زمین فرو ریخت . ولی این حادثه به جای اینکه دل مردم را تکان دهد و آنان را از عبادت درخت ، سرد کند ، عکس العمل های دیگری داشت .
🌟💥🌟💥🌟💥
جمعی از مردم ، خشک شدن درخت را در اثر سحر آن پیامبر دانستند و گروهی آن را اینطور تفسیر کردند که چون این مرد ادعای پیغمبری کرد و به خدای شما به نظر تحقیر و استهزاء نگریست و شما هم او را مجازات نکردید ، خدای شما غضب کرد و به این صورت در آمد . اینک باید آن مرد را به سخت ترین وجه بکشید تا خشنودی معبود خود را فراهم سازید .
💞🕸💞🕸💞🕸
به دنبال این سخنان ، تصمیم قطعی برای قتل آن پیامبر گرفته شد . چاهی عمیق کندند و آن پیامبر را در آن چاه افکندند و سنگی بزرگ بر روی آن گذاشتند
🌻🌻🌸🌻🌸
ساعتها ناله بیامبرشان از میان چاه شنیده شد و سپس برای همیشه آن صدا خاموش گردید و آن فرستاده خدا در درون چاه از دنیا رفت .
⚡️🌱🌱⚡️🌱⚡️
این رفتار ظالمانه و وقاحت قوم دریای غضب الهی را متموج ساخت و هنوز ساعتی نگذشته بود که آثار عذاب خداوند آشکار شد . باد سرخی به شدت وزید و آنان را بر زمین کوبید آنگاه ابر سیاهی بر آنان سایه افکند و در یک لحظه آن جمعیت تبهکار به آتش غضب پروردگار سوختند و عبرت عالمیان شدند .
🍃
🌼🍃 @takhooda ✨