🌸🍃🌸🍃
در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (ع) مشرف شد. هر روز به حرم می آمد؛ اما دریغ از یک قطره اشک؛ دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت. با خودش فکر کرد که دیگر فایده ای ندارد؛ برای همین، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچه ای راه می رفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخ دستی اش گذاشته و آن را به سختی می برد. تاجر کمکش کرد و همزمان به او گفت: «مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟» پیرمرد گفت: «ای آقا! دست روی دلم نگذار دختر دم بختی دارم که برای جهیزیه اش مانده ام. همسرم گفته است تا پول جهیزیه را تهیه نکرده ام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابه جا کنم تا پول بیشتری در بیارم.»
تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. وقتی در خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد. وقتی از آن خانه بیرون می آمد خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه می کردند. پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به تو بدهم؛ فقط دعا می کنم که عاقبت به خیر شوید و از امام رضا (ع) هدیه ای دریافت کنی.تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. وقتی به حرم وارد شد، چشم هایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📔#راز_مثلها🤔🤔🤔
✍️معنی اصطلاح #گرگ_بالان_دیده رو میدونین⁉️
به کار بردن واژه ی باران در این اصطلاح اساسا نادرست است، زیرا همهی گرگ ها باران دیده هستند و اتفاقا در روزهای زمستانی و بارانی بیشتر از لانه خارج می شوند و به شکار می پردازند و اگر باران دیدن علت با تجربه شدن گرگ باشد، این شامل تقریبا همه ی حیوانات است نه فقط گرگ ها.
شکل درست این اصطلاح" گرگ بالان" دیده است و معنی "بالان"، دام و تله مخصوص گرگ است و گرگی که چند بار از دشواری و خطر بالان نجات یافته باشد پختگی و آزمودگی لازم را در شکار پیدا کرده است.
افراد آزموده و سرد و گرم چشیده نیز آنانی هستند که با اندیشه های عاقلانه ازهمه ی دشواری ها و بلاها رهایی یافته و راه و رسم زندگی را فرا گرفته اند.
عامه ی مردم چون معنی واژهی "بالان" را نمی دانستند آن را به باران و بدین ترتیب اصطلاح را به " گرگ باران دیده " تبدیل کرده اند.
📕برگرفته از فرهنگ دهخدا
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
شخصی نزد سقراط آمد و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن
آیا کاملا مطمئنی که آنچه که می خواهی بگویی حقیقت دارد؟ مرد: نه، فقط در موردش شنیده ام
سقراط: آیا خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس.
سقراط: آیا آنچه که می خواهی بگویی، برایم سودمند است؟ مرد: نه واقعا
سقراط: اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟
مراقب نقل قولهایمان باشیم.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#قوم عاد، ثمود و رأس را بشناسیم.
🍃قوم عاد، همان قوم هود نبی (ع) است که در سرزمین احقاف یا در سرزمین یمن کنونی زندگی میکردند.
🍂قوم ثمود، همان قوم حضرت صالح (ع) است که در سرزمین وَادیالقُری بین مدینه و شام (عراق کنونی) زندگی میکردند.
🍃اصحاب قوم الرأس قومی بودند که درخت صنوبری که "یافث" پسر نوح غرس کرده بود را میپرستیدند. خداوند پیامبری از بنیاسرائیل فرستاد تا آنها را اصلاح کند، او نفرین کرد و آن درخت خشک شد. پیامبر را در چاهی انداختند و این قوم در 12 شهر در کنار رودی به نام رأس" زندگی میکردند.
🌏هر سه قوم به فرمایش قرآن به سبب نافرمانیشان در برابر خدا و پیامبرشان نابود شدند.
#داستان ها و پندهای اخلاقی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#یک_آیه_یک_درس 1
✍در آیه 6 سوره منافقون دقت کنیم:
✨📖✨ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (6 - منافقون)
⚡️فرقی برایشان نمیکند (ای پیامبر) چه تو برایشان استغفار کنی و چه نکنی، خداوند هرگز آنها را نمیبخشد، بدرستی که خدا گروه فاسقین را هدایت نمیکند.
❄️حضرت حق بجای اینکه بگوید، ای پیامبر! اگر برای فاسقین دعا کنی من ردّ میکنم و نمیپذیرم، چه جمله زیبایی بکار برده است که با بکاربردن کلمه مساوی، هم احترام مخاطب و احترام متکلّم را حفظ کرده است.
🔥برخی عادت دارند کلمه منفی بکار ببرند. جایی با دوستی مهمان رفتیم، سؤال کردم فلانی چطور بود؟ لب و لوچهای ترش کرد و گفت: بد نبود. این جمله معنی میدهد خوب بود، ولی برخی عادت دارند کلمه خوب را بر زبان نمیتوانند بیاورند.
🌖روزی با دوستی به خانه دوست دیگر مهمان رفتیم، میزبان ماشین را در کوچه تنگی پارک کرد. دوستم گفت: اینجا خطر داره، احتمال هست کسی به ماشین ما در هنگام ردّشدن بزند. اما میزبان گفت: نگران نباش من همیشه این کار را میکنم. وقتی بعد شام خواستیم از منزل خارج شویم، دیدیم آینه ماشین را شکستهاند. میزبان گفت: از بس تو نفوس بد زدی و به دلت بد راه دادی این اتفاق افتاد. به میزبان گفتم: نظر تو خوب است ولی به نظر من این اتفاق میخواست بیفتد و ایشان به اندازهای دل پاکی دارند که این اتفاق بر دلشان افتاده بود. پس باید مثبتاندیشی را یاد بگیریم.
#داستان ها و پندهای اخلاقی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🔴ذبح شدن ابلیس به دست حضرت مهدی (عج) در مقابل مسجد کوفه:
«الکاظم (علیه السلام)- عن إِسْحَاقَبْنِعَمَّارٍ قَال: سَأَلْتُهُ عَنْ إِنْظَارِ اللَّهِ تَعَالَی إِبْلِیسَ وَقْتاً مَعْلُوماً ذَکَرَهُ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ* إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ قَالَ الْوَقْتُ الْمَعْلُومُ یَوْمُ قِیَامِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فَإِذَا بَعَثَهُ اللَّهُ کَانَ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَهًِْ وَ جَاءَ إِبْلِیسُ حَتَّی یَجْثُوَ عَلَی رُکْبَتَیْهِ فَیَقُولُ یَا وَیْلَاهُ مِنْ هَذَا الْیَوْمِ فَیَأْخُذُ بِنَاصِیَتِهِ فَیَضْرِبُ عُنُقَهُ فَذَلِکَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ مُنْتَهَی أَجَلِهِ.»
«امام کاظم (علیه السلام)- اسحاقبنعمّار گوید: از امامکاظم (علیه السلام) دربارهی زمان معیّنی که خداوند متعال به ابلیس مهلت داده است و آن را در کتابش بیان کرده و فرموده: «فَإِنَّکَ مِنَ المُنْظَرِینَ* إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمعْلُوم» پرسیدم. حضرت فرمود: «آن زمان معیّن، روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ زمانیکه خداوند او را بر میانگیزد، در مسجد کوفه است و ابلیس آمده و درحالیکه به دو زانو نشسته میگوید: «وای از اینروز»! در آنروز حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موی جلویپیشانی ابلیس را گرفته و گردنش را خواهد زد. آنروز، روز و وقت معیّن و پایان زندگی ابلیس است».
📗تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۴۹۸
📗بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۷۶
📗العیاشی، ج۲، ص۲۴۲
📗دلایل الإمامهًْ، ص۲۴۰
📗منتخب الأنوارالمضییهًْ، ص۲۰۳
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚#پاداش_به_قدر_خلوص
مردی میگوید: برای جهاد و جنگ با کفار از خانه خارج شدم، در راه به مردی برخوردم که توبره میفروخت. با خود گفتم: خوب است این توبره را بخرم، هم از آن استفاده کنم و هم به فلان محل که رسیدم میفروشم و سودی نیز خواهم برد. شب در عالم خواب دیدم دو فرشته از آسمان فرود آمدند، یکی به دیگری گفت: اسامی مجاهدان را ثبت کن و شروع کرد به نوشتن، گفت: بنویس این مرد به تماشا آمده، دیگری را گفت بنویس برای تجارت آمده. یک نفر دیگر را نیز دستور داد که بنویسد از روی ریا و خودنمایی در جنگ حاضر شده، در این هنگام به من رسید، گفت: بنویس این مرد هم برای تجارت آمده. من التماس کردم و گفتم: به خدا قسم من سرمایه ای ندارم که تجارت کنم، تجدید نظری در تشخیص خود بدهید. گفت: مگر آن توبره را برای سود نخریدی؟! گفتم: من تاجر نیستم، منظورم جهاد بود نه تجارت، شروع کردم به گریه. گفت: پس بنویس به عنوان جهاد آمده؛ اما بین راه توبره ای برای سود خریده، خداوند هر طور خواست درباره اش حکم خواهد کرد.
📙پند تاریخ ۲۰۵/۵-۲۰۶ ؛ به نقل از: نزهة المجالس ۴/۱.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚 #حکمت_پروردگار
امام باقر علیه السلام فرمود:
یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ 'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد.
📙 اصول کافی، جلد ۲ ، ص۴۴۶ ، باب عقوبه الذنب ، حدیث ۱۱
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
⁉️ کمک کردن به همسر در خانه
↩️ حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما در منزل وارد شد. فاطمه علیها السلام نزدیک دیگ غذا نشسته بود و من هم برایش عدس تمیز می کردم. آن حضرت مرا با لقب ابالحسن می خواندند، عرض کردم: بفرمایید. اظهار داشتند: بشنو از من آنچه را که به دستور پروردگارم می گویم!»
🔶⇦«هیچ مردی نیست که در کارهای منزل به همسرش کمک کند مگر اینکه پاداش او به هر تار مویی که بر بدنش روییده باشد، ثواب یک سال عبادتی است که تمام روزهایش را روزه گرفته و تمام شب هایش را به عبادت ایستاده، شب زنده داری کرده باشد. و خداوند به او ثوابی می بخشد که به انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد.»
🔷⇦ ای علی!
« کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می نماید.»
🔶⇦ ای علی!
« یک ساعت خدمت کردن به همسر در کارهای خانه بهتر از عبادت هزار سال و هزار حج و هزار عمره و بهتر از آزادی هزار بنده در راه خدا و هزار جنگ در راه دین و عیادت از هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و هزار گرسنه ای که برای رضای خداوند رحمان سیر گردد و هزار برهنه را پوشاند و هزار اسب در راه پروردگار دادن و برایش بهتر از هزار دینار به مستمندان صدقه دادن و بهتر از تلاوت تورات و انجیل و زبور و قرآن است و بهتر از آزاد کردن هزار اسیر و بخشیدن هزار شتر به فقراست و چنین مرد خدمتکار به همسر از دنیا بیرون نمی رود مگر این که جایگاه خوب خود را در بهشت ببیند.»
🔷⇦ ای علی!
«کسی که روگردانی و تکبر نکند در خدمت به همسرش بدون حساب وارد بهشت می شود.»
🔶⇦ ای علی!
«خدمت به همسر کفاره ( پاک کننده) گناهان کبیره است و خاموش کننده آتش خشم پروردگار جبار و صداق ازدواج با حور العین و این خدمت موجب زیادی خوبی ها و علو مقام است.»
🔷⇦ ای علی!
« خدمتکار همسر نمی شود مگر شخص صدیق و درستکار و یا شهید و یا مردی که خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را برایش خواسته باشد.»
📚 بحار ج۱۳ ص۱۳۳ ، جامع الاخبار
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
☆ والله که نزدیکتر از او به یقین نیست!
در دین علی، پینه فقط، روی جبین نیست!
آن شاه که عمری به یتیمان پدری کرد،
در ملک سلیمانی خود، کارگــــری کرد!
🌟 ویژهیمیلاد #امیر_المؤمنین علیهالسلام😍
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧 :
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
چه شوریست در عرش اعلاء و چه نورانی شده دنیا...
ملکی ندا می دهد در سما:
آمده حلال مشکل ها ، وصی مصطفی ، همسر زهرا، پدر حسن مجتبی هم شهید کربلا و علمدار نینوا...
وصی اوصیا،عزیز انبیاء، امیر اولیاء...
گنج فقرا، شفیع عقبی، ولی خدا، علی مرتضی...
پس چشم تو روشن ای حجت خدا ، ای پور مرتضی ، ای منتقم خونهای کربلا، ای مهدی زهرا...
قدم نِه بر فرشی از چشمها و با ظهورت بده عیدی ما را...
ط_حسینی
@bartaren
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
*پادشاهی دستورداد افراد کهن سال رابه قتل برسانند. جوانی پدرش را دوست داشت.*
*هنگامیکه جوان با خبر شد*
*پدرش را در زیر زمین منزلش مخفی کرد*.
*هنگامیکه ماموران برای تفتیش آمدند . کسی را نیافتند . روزها گذشت و پادشاه ازطریق جاسوسان و خائنان مطلع شد . که جوان پدرش را پنهان نموده است. پادشاه تصمیم گرفت که قبل از حبس جوان وقتل پدرش او را بیازماید. ماموری دنبالش فرستاد.مامورنزد او رفت و به او گفت که پادشاه شمارا احضار نموده که وقت بامدادان درحال سوار و پیاده به نزد ایشان حضور یابید. جوان به حالت حیرت و سر درگمی فرو رفت و به سراغ پدرش رفت وماجرا راتعریف نمود.مردلبخندی زد وبه فرزند خود گفت: عصایی بزرگ بیاور وروی آن سوار شو و پیاده نزد پادشاه حاضر شو!*
*جوان درمجلس پادشاه حضور یافت. پادشاه به زکاوتش تعجب نمود. وبه جوان گفت: برو و صبح در حال پوشیده وعریان بر گرد ! جوان نزد پدربرگشت وماجرا راتعریف نمود پدر به فرزند خود گفت: کفش خودرابه من بده بخش پایین وپاشنه کفش رابرید وگفت: کفش خودرا بپوش و نزد پادشاه حضور بیاب!پادشاه از زیرکی او شگفت زده شد. به او گفت : برو وفردا با دوست ودشمن خود بیا! جوان نزدپدربرگشت وماجرا راتعریف نمود.پدرتبسمی کرد و به فرزندش گفت: همراه خود همسر وسگ خود را بردار و برو! وهریکی را نزدپادشاه بزن! جوان گفت: چگونه ممکن است؟ پدر گفت : شما انجام بده بزودی خواهی دانست. بامداد جوان نزدپادشاه حاضر شد و جلوی پادشاه همسرش را زد. همسرش فریاد برآورد وبه شوهرش گفت: بزودی پشیمان خواهی شد. وبه پادشاه اطلاع داد که شوهرم پدرش راپنهان نموده است.*
*سپس سگش را زد.سگ دوید.پادشاه تعجب نمود!*
*وگفت:دوست باوفا ودشمن چگونه است؟جوان :به سگ اشاره نمود. سگ بسویش شتافت و دور و برش از خوشی چرخید!*
*جوان گفت : این همان دوست ودشمن اند.*
*پادشاه تعجب نمود!وگفت :صبح همراه پدرتان بیایید.*
*جوان نزدپدربرگشت وماجرا راتعریف نمود.*
*صبح که نزد شاه حضور یافتند پادشاه پدر جوان را به عنوان مستشار خود انتخاب* *نمود.نهایتاجوان وپدرش به لطف وفضل الهی نجات یافتند.*
*پدر هرگاه به سن بالا رسد چنان گنجینهای است که قدر و قیمت آن را نمی دانیم مگر بعد از دست دادن چنین فرصت طلایی*
*پدر مدرسه کامل ودرایت واقعی است. او را به عنوان مستشار ومکان اسرارخود قرار بده همیشه بااوراه حل خود را می یابی!*
*خداوند به والدین فقید مان رحم بفرمایند و زندگان مان را عمربابرکت عنایت بفرمایند.*
*هرگاه مطالعه آن را به اتمام رساندی به نیت صدقه و ایصال ثواب به والدین یا به نیت عقلانیت نسل جدید انتشارش بده.*
*فراق پدرسخت است و کسی مرارت و تلخی آن را نمیداند مگر کسی که تلخی آن را چشیده باشد*
به یاد پدران و مادران آسمانی و کلیه امواتمان *
*🌹روحشان شاد و یادشان همیشه گرامی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
بخونیدداستان کوتاه مذهبی-آموزنده
⭕️برکت مهمان
زنی بود که مهمان دوست نداشت...!!
روزی همسر او به نزد حضرت محمد(صل الله علیه و آله وسلم)میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!!
حضرت محمد به مرد میگوید:
برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم...
فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود...
هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد(ص) پر از مار و عقرب است.
زن فریاد میزند یا محمد(ص)
عبای خود را بیرون بیاورید...
حضرت محمد(ص)* می فرمایند "...
اینها قضا و بلای خانه شما است که من می برم...
پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌕🔴مادر علي(ع) در كعبه
شب جمعه سيزدهم رجب بانوي بزرگوار ابوطالب(ع) احساس درد كرد ولي با قرائت نامي مخصوص آرامش پيدا كرد. هنگامي كه جناب ابوطالب(ع) خواست زناني از قريش را براي كمك فاطمه بنت اسد(ع) بياورد، از گوشه خانه ندايي رسيد: اي ابوطالب، صبر كن چرا كه دست نجس نبايد ولي خدا را لمس كند.
صبح هنگام فاطمه بنت اسد(ع) ندايي شنيد: اي فاطمه به خانه ما بيا. ابوطالب(ع) و پيامبر(ص) آن حضرت را به مسجدالحرام آوردند. عباس بن عبدالمطلب كه به همراه جماعتي در مسجد نشسته بودند، ديدند كه فاطمه(ع) وارد مسجدالحرام شد و در مقابل كعبه ايستاد و نگاهي به سوي آسمان نمود و چنين فرمود: پروردگارا، من به تو و به پيامبران و كتابهايي كه از جانب تو آمده اند ايمان دارم. من كلام جدم ابراهيم خليل را تصديق مي كنم و او بوده كه اين خانه را بنا كرده است. تو را قسم مي دهم و از تو مي خواهم به حق كسي كه اين خانه را بنا كرد و به حق فرزندي كه در شكم من است و با من سخن مي گويد و با گفتارش با من انس مي گيرد، و من يقين دارم كه يكي از آيات و نشانه هاي توست، كه اين ولادت را بر من آسان فرمايي.
ناگهان حاضرين در مسجدالحرام ديدند كه ديوار پشت آن سمتي كه در كعبه است شكافته شد و فاطمه بنت اسد(ع) داخل شد. هر چه كردند قفل در كعبه را باز كنند ممكن نشد و دانستند كه حكمت خداوند در كار است.
فاطمه بنت اسد(ع) مي فرمايد: هنگامي كه داخل كعبه شدم ديدم حوا، ساره، آسيه، مادر موسي بن عمران و مريم مادر عيسي آمدند. آنان به من سلام كردند: السلام عليك يا وليةالله، و در مقابلم نشستند.
آنچه در ولادت خاتم الأنبياء(ص) انجام دادند در ولادت علي بن ابي طالب(ع) نيز انجام دادند، چه اينكه فاطمه بنت اسد(ع) در هنگام ولادت پيامبر(ص) حضور داشت و به ابوطالب(ع) ماجرا را خبر داد. حضرت ابوطالب(ع) قبلا به او فرموده بود: 30 سال صبر كن تا خدا مولودي به تو عنايت كند مثل خاتم الأنبياء(ص) مگر در نبوت كه وصي و وزير او خواهد شد.
🌕🔴روز ولادت اميرالمؤمنين(ع)
روز جمعه علي بن ابي طالب(ع) مانند خورشيد بر روي سنگ سرخ در گوشه راست كعبه طلوع فرمود. همين كه قدم بر زمين كعبه نهاد، به سجده افتاد و دستها را سوي آسمان بلند نمود و فرمود: اشهد أن لا اله الا الله، و أن محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولي محمد رسول الله، بمحمد يختم الله النبوة و بي يختم الوصية و أنا اميرالمؤمنين: شهادت مي دهم كه خدايي جز الله نيست و محمد(ص) پيامبر خداوند است و علي وصي محمد رسول الله(ص) است. به محمد نبوت ختم مي شود و به من وصايت كامل و تمام مي شود و منم اميرالمؤمنين. سپس فرمود: جاء الحق و زهق الباطل، حق آمد و باطل رفت.
در اين هنگام كه وجود سرا پا جودش پاي بر اين عرصه خاكي نهاده بود، بتهايي كه در كعبه بود به صورت به زمين افتادند و آسمانها نوراني شد. شيطان فرياد برآورد: واي بر بتها و بت پرستان از اين فرزند.
منبع: شيعه آنلاين
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨