📚ملّیگرای نافرجام
دلاوریها و ایثار و نبرد قهرمانانه یکی از اصحاب به نام قُزمان در جنگ احد را برای پیامبر تعریف کردند. پیامبر به جای این که او را تمجید کند، فرمود: «او، اهل دوزخ است.» یاران، از سخن پیامبر تعجّب کردند؛ چرا که از راز سخن بیخبر بودند تا این که بعضی به حضور پیامبر آمده و گفتند که «قُزمان، مجروح شد.»
فرمود: «همان که گفتم؛ خداوند، آنچه را بخواهد در مورد عذاب او در دوزخ انجام میدهد.» چرا؟ مگر او در رکاب پیامبر با دشمن نجنگیده و در این راه مجروح نشده است؟ طولی نکشید که پاسخ به این سؤال، روشن شد.
آنگاه که قزمان در بستر افتاده بود، جمعی از مسلمانان، به عیادت او آمده به او گفتند: «تو را مژده باد! خوشا به سعادت تو که آن همه زحمت را تحمّل کردی، و اهل بهشت خواهی بود.»
او با عصبانیّت گفت: «مرا به چه چیز، مژده میدهید؟ سوگند به خدا، من برای اسلام و دفاع از آن، نمیجنگیدم، بلکه به قصد دفاع از قبیله و بستگانم میجنگیدم، تا آنها را از گزند دشمن، نجات دهم.»
یاران، تا حدودی به راز سخن پیامبر و پی بردند که قزمان، به سبب این که نیّتش، برای خدا و دفاع از اسلام نبود، اهل دوزخ است. اما هنوز موضوع، به طور کامل، بر ایشان روشن نبود، تا این که خبر رسید او در برابر دردهای زخم بدنش، مقاومت نکرد و تصمیم به خودکشی گرفت و با تیر، خود را کشت. همه فهمیدند که پیامبر راست فرمود که او، از دوزخیان است، زیرا نیّت ناپاک داشت و همان نیّت آلوده، او را به هلاکت رسانید.
پیامبر او را فاسق خواند و فرمود: «خداوند، دین اسلام را به واسطه این مرد فاسق، تأیید کرد.»[٧]
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💐رسول اکرم صلوات الله علیه وآله:
خداوند هنگامی که عرش را خلق نمود برای آن سیصد و شصت هزار پایه قرار داد و برای هر پایه ای سیصت و شصت هزار فرشته .
که اگر خداوند متعال به کوچکترین آن ملائک اجازه بدهد آسمان ها و زمین های هفت گانه را ببلعند در میان دهانش مانند دانه شنی در یک فضای وسیع است .
پس خداوند به آنها گفت این عرش مرا حمل کنید ، آنها باهم متحد شده ولی نتوانستند حرکتی ایجاد کنند .
خداوند همراه هر یک از ملائک ملکی دیگر خلق کرد باز هم نتوانستند،
مجدد برای هر ملک ده ملک دیگر خلق کرد باز هم نتوانستند حرکت دهند،
مجدد خداوند به اندازه عدد هر یک از ملائک به اندازه کل جمعیتشان ملائکی خلق کرد باز هم نتوانستند آن را حرکت دهند .
پس خداوند به همه آنها فرمود : آن را رها کنید تا با قدرتم نگاهش دارم ...
خداوند به هشت ملک از آنها ذکری آموخت که بگویند :
📿لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطیبین
آن هشت ملک ذکر را گفتند و عرش مانند موی مژه ای برایشان سبک شد .....
اصحاب رو به رسول اکرم صلوات الله علیه وآله گفتند امر این ملائک حامل عرش چه عجیب است !
پس رسول اکرم فرمودند : تمام این ملائک با این قدرتشان نمیتوانند نامه هایی را که در آن حسنات مردی از امت من (مولا علي عليه السلام) را نوشته اند حمل کنند ....
(تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام ح ۷۲ و ۷۳ بصورت خلاصه شده .)
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌹خیردر برابر خیر
از امام رضا (علیه السلام) روایت شده است که در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد.
زنی بیش از یک لقمه نان نداشت، آنرا در دهان گذاشت تا بخورد، فقیری فریاد زد ای کنیز خدا، وای از گرسنگی.
زن گفت در چنین زمان سختی، صدقه دادن روا است.
لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد.
زن، فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع میکرد، گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید.
خداوند جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود.
جبرئیل پسربچه را از دهان گرگ گرفت و به سوی مادرش انداخت و به مادر گفت ای کنیز خدا، از نجات فرزندت راضی شدی، لقمه ای در برابر لقمه ای.
📚منبع: ثواب الاعمال، صفحه 126
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚بچه است یا جادوگر ؟
قاسم بن عبدالرحمن گفت : به بغداد رفتم و مدتی در آنجا زندگی می کردم . روزی جمعیت زیادی را دیدم که ازدحام کرده ، راه می روند و می ایستند . پرسیدم : چه خبر است ؟ گفتند : فرزند امام رضا(ع ) از اینجا عبور می کند ! من نگاه کردم دیدم در حالی که بسیار کم سن و سال است بر اسبی نشسته و حرکت می کند ! با خود گفتم : خدا لعنت کند شیعیان را که می گویند خداوند اطاعت از این شخص را واجب کرده است .
در همین لحظه آن بچه که سوار بر اسب بود نزد من آمد و این آیه را خواند :
فقالوا اءبشرا منا واحد نتبعه انا اذا لفی ضلال و سعر
گفتند : آیا سزاوار است که از بشری مثل خودمان پیروی کنیم ، در این صورت (اگر از او پیروی کنیم ) به گمراهی و ضلالت سخت در افتاده ایم .
با این آیه به من فهمانید که کوچکی و بزرگی مطرح نیست ، دستور خدا باید اجرا شود ، من در ذهن خود گفتم : او جادوگر است که از درون من با خبر شد . در همین هنگام امام جواد(ع ) به سوی من بازگشت و این آیه را خواند :
القی الذکر علیه من بیننا بل هو کذاب اشر
ای عجب ! آیا در بین ما افراد بشر تنها بر او وحی رسید (چنین نیست ) بلکه او مرد دروغگوی بی باکی است .
با این آیه سحر را از خود نفی کرد . من تا این کرامات را از او دیدم به حقانیت او ایمان آورده و شیعه شدم و از مذهب و مرام خود که زیدی بود دست کشیدم .
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌼 *مناجات با خدای یکتا* 🌼
🧎🏻♂️حمد و سپاس مخصوص خدای یکتای بی همتاست
🛐 و ستایش تنها برازنده و شایسته حضرت اوست، ستایشى بسیار.
🌷 *پروردگارا!*
🌸 *ای پناه بی پناهان!*
📛 *به تو پناه میبرم از شرَّ نفسم* چه اینکه بی تردید نفس به زشتى بسیار فرمان مى دهد مگر آنکه تو ای پروردگارم رحم کنی و مرا از شرَّش محفوظ و مصون بداری.
💠 *معبودا!*
📛 *به تو پناه میبرم از گزند شیطانى که گناه بر گناهم میافزاید*
🤴🏻 و از تو می خواهم به قدرتت مرا از آسیب هر جَبّار و گردنکشِ فاجر و نابکار، و رهبر و پیشوای ظالم و ستمکار، و دشمن و مخالف قهّار، دورم کنی و نجاتم دهی.
🌺 *خدایا!* *پروردگارا!*
🏹 *مرا از سپاهیانت قرار ده، چرا که بی تردید تنها سپاه تو پیروز است،*
⚜️ *و مرا از حزب خودت قرار ده که تنها حزب تو رستگار است*
💓 *و مرا از اولیا و دوستانت قرار بده که بی تردید اولیا و دوستانت هیچ ترس و حزن و اندوهی ندارند.*
*اِنَّک اَنتَ الْوَهّاب*
آ#مین یا رب العالمین
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💌 #یهداستانقشنگ
مردى از انصار نزد امام حسين علیه السلام رفت تا از ایشان درخواست کمک کند...
امام علیه السلام به او فرمودند:
اى برادر انصارى، آبروى خود را از درخواست حضورى حفظ كن و حاجتت را در نامهاى بنويس؛ من حاجت تو را خواهم داد...
مرد در نامه نوشت:
یا اباعبدالله، فلان شخص پانصد دينار از من طلبكار است و بر گرفتن آن اصرار میورزد، به او بگویید به من مهلتى بدهد.
امام علیه السلام نامه را خواندند؛ به منزل رفتند و كيسهاى آوردند كه هزار دينار در آن بود، همه را به مرد فقير دادند و فرمودند:
با پانصد دينار آن، وام خود را بپرداز و با بقیهاش زندگى خود را اداره كن و جز از يكى از اين سه كس
درخواست نكن:
انسان ديندار،
يا انسان جوانمرد،
يا اصيل و خانوادهدار،
زیرا آنان همراه برطرف کردن حاجتت،
آبروى تو را حفظ میكنند.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨