⚫️ گذر پیامبران از قتلگاه امام حسین علیهالسلام...
⭕️ اطلاع یافتن حضرت اسماعیل از شهادت امام حسین:
🌕 روایت شده: که حضرت اسماعیل علیهالسلام گوسفندان خود را بر لب فرات میچرانید. چوپان آن حضرت به او خبر داد: از فلان موقع به بعد این گوسفندان از این شریعه آب نمیآشامند. حضرت اسماعیل دلیل این امر را پرسید. جبرئیل نازل شد و گفت: ای اسماعیل! این موضوع را از گوسفندان بپرس. زیرا که علت این مطلب را برای تو خواهند گفت. وقتی آن بزرگوار به گوسفندان فرمود: چرا از این آب نمیآشامید؟ با زبان فصیح گفتند: به ما خبر رسیده است، فرزند تو که سبط حضرت محمّد صلیالله علیه و آله است، در اینجا با لب تشنه کشته خواهد شد، لذا ما به خاطر غم و اندوهی که برای آن بزرگوار داریم از این شریعه آب نمیآشامیم. حضرت اسماعیل راجع به قاتل امام حسین علیهالسلام جویا شد، گوسفندان گفتند: همان کسی است که اهل آسمانها و زمین و عموم خلایق او را لعنت خواهند کرد. حضرت اسماعیل هم گفت: پروردگارا! قاتل امام حسین را لعنت کن.
📗بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۴۲
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
4_6008180641718340919.mp3
15.36M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📑 «سازمان سری شیعه» - جلسه ۶
🗓 ۱۲ مرداد ماه ۱۴۰۱ - تهران
🎧 کیفیت 48kbps
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 مقدمه یک امتحان بزرگ الهی فراهم شده است
🌱 مراقب باشید! خبری در راه است ...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
4_6012841488688351900.mp3
20.2M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📑 «سازمان سری شیعه» - جلسه ۷
🗓 ۱۳ مرداد ماه ۱۴۰۱ - تهران
🎧 کیفیت 48kbps
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#حمام_رفتن_بهلول
روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند
با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد
کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت
ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند
ولی با این همه سعی و کوشش کارگران بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد
حمامی متحیر گردیده پرسیدند : سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟
بهلول گفت : مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بکنید.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
⚫️عاقبت ادعای دروغین روضه خوان
🌹آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
روضه خوان های قدیم اول شروع روضه شان میگفتند:
« یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عَظیٖما» یعنی ای کاش ما هم در رکاب تو ای حسین بودیم و به آن رستگاری بزرگ می رسیدیم.
یک نفر روضه خوان مقید بود حتما این جمله را هر بار بگوید.
یک شب برای اینکه به این شخص بفهمانند که تو اهل این ادعا نیستی، در عالم خواب دید که روز عاشوراست.
لشکر ابن سعد این طرف و
لشکر امام حسین علیه السلام آن طرف صف آرایی می کردند.
او در خواب مراقب بود که مبادا امام حسین علیه السلام او را ببیند و بگوید بیا مرا یاری کن.
اتفاقا امام حسین علیه السلام او را دید و گفت:
«آشیخ حسین،بیا این اسب و زره و شمشیر را بگیر و مرا یاری کن!»
او هم به ناچار اسب آقا را گرفت، سوار شد، زره را پوشید و شمشیر را برداشت،
اما با این حال مراقب بود که به محض اینکه آقا به خیمه گاه میروند فرار کند، که همینطور هم شد.h
به محض اینکه امام حسین علیه السلام وارد خیمه شدند،
اسب امام علیه السلام را برداشت و فرار کرد.
وقتی از خواب بلند شد فهمید که یک عمر دروغ میگفته که:
«یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عظیما»
و امشب به او فهماندند که تو مرد این حرف نبودی!
مگر کسی می تواند حبیب بن مظاهر یا زهیر بشود؟
در شب عاشورا امام حسین علیه السلام فرمودند: «من بیعت خود را از شما برداشتم ، هر کدامتان دست یکی از افراد خانوادهٔ مرا بگیرید و از اینجا بروید»
حضرت سرشان را پایین انداخته بودند که اصحاب خجالت نکشند.
اما زهیر در همان حال به امام حسین علیه السلام عرض کرد:
«آقا، ما اگر هزار مرتبه در راه شما شهید شویم ، دست از یاریتان بر نخواهیم برداشت.»
📘در محضر آیت الله مجتهدی ره
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
Ostad_Raefipour_Sazman_seri_shiee_Jalase_09_1401_05_15_Tehran_48kb.mp3
23.47M
🔊 سخنرانی استاد رائفیپور
📑 «سازمان سری شیعه» - جلسه ۹
🗓 ۱۵ مرداد ماه ۱۴۰۱ - تهران
🎧 کیفیت 48kbps
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از نایت کویین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_
⛓️⛓️⛓️🤍
⛓️⛓️🌸
⛓️♥️ ✨ 🕊﷽✨
🌸
#کلیپ📹
با خدا همه چیز ممکن است...
پس امیدت به خدا باشد♥
🎊 @bluebloom_madehand 🎊
🚩قسمتی از خطبه حضرت امام زین العابدین علیه السّلام در شام:
من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني انباته بحسبي و نسبي.
أيها الناس! أنا ابن مکة و مني، أنا ابن زمزم و الصفا، أنا ابن من حمل الزکاة بالطراف الرداء، أنا ابن خير من ائتزر و ارتدي، أنا ابن خير من انتعل و احتفي، أنا بن خير من طاف و سعي، أنا ابن خير من حج و لبي.
أنا بن من حمل علي البراق في الهواء، أنا ابن من اسري به من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي، أنا ابن من بلغ به جبرئيل الي سدرة المنتهي، أنا ابن من دني فتدلي فکان قاب قوسين أو ادني.
أنا ابن من صلي بملائکة السماء، أنا بن من اوحي اليه الجليل ما اوحي، أنا ابن محمد المصطفي، أنا ابن علي المرتضي.
أنا ابن من ضرب خراطيم الخلق حتي قالوا: لا اله الا الله.
⬜️هر که مرا مي شناسد که مي شناسد و هر که مرا نمي شناسد خود را به او معرفي مي نمايم و حسب و نسب خود را بيان مي کنم.
اي مردم!
منم فرزند مکه و مني، منم #فرزند_زمزم و صفا، منم فرزند کسي که زکات را با اطراف عبايش برداشت، منم فرزند بهترين کسي که لباس پوشيد، منم فرزند بهترين کسي که #نعلين به پا کرد و پاي برهنه رفت،
منم فرزند بهترين کسي که طواف و سعي نمود، منم فرزند بهترين کسي که حج و #تلبيه گفت.
منم فرزند آن که بر براق سوار شد و در هوا حرکت داده شد، منم فرزند آن که او از مسجد الحرام به مسجد اقصي برده شد،
منم فرزند کسي که #جبرئيل عليه السلام او را به #سدرة_المنتهي رسانيد، منم فرزند حضرت رسالت صلي الله عليه و آله و سلم که در #شب_معراج به قرب منزلت، مکانت و مقرب درگاه الوهيت گرديد و براي #سجده_عبوديت سر فرود آورد و در حالي که ميان پيامبر و حضرت رب العزه مقدار دو کمان بلکه کمتر از آن بود.
منم فرزند کسي که با #ملائکه آسمان نماز گزارد، منم فرزند کسي که خداوند جليل به سوي او آنچه مي خواست وحي فرمود، منم فرزند حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم و منم فرزند علی مرتضی.
منم فرزند کسي که مردم را مغلوب کرد تا کلمه «لا اله الا الله» را بگويند.
#خطبه_امام_سجاد_مجلس_یزید
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
🌹از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️١_ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️٢_سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️٣_زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️۴_از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️۵_ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️۶_ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️٧_ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
صلی الله علیک یاسیدالساجدین، الامام العارفین،زین العابدین..
📕برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨