هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
یا مهدی (عج )♥️
صبحی نو سر زد و زندگی
به برکت نفس های زهرایی شما آغاز شد
و این نهایت امیدواری است
که در هوای یادتان، نفس می کشیم
و در عطر نرگس بارانِ نامتان،
دم می زنیم ...
شکر خدا که در پناه شماییم
اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🦋
🦋 السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المَهدي
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ
و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الامان
🎋🎋🦋🎋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
📚#داستان_ازدواج_امام_حسن_عسکری (ع) با شاهزاده روم:
💎قسمت سوم:
✨جنگ مسلمانان با رومیان:
«ملیكه» همچنان آروز میكرد كه روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنیا پرستی این خاندان نجات یابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن عسكری برسد.
در یكی از مسافرتها كه «ملیكه» با عدّهای از بانوان همراه امپراطور بود، به لشكر اسلام برخوردند، سپاه روم با سپاه اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، عدهای از زنان از جمله«ملیكه »اسیر مسلمانان شدند، اسیران را بوسیله كشتی از راه رودخانه دجله به بغداد برای فروش آوردند، یكی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود.
تعیین نماینده امام هادی«علیهالسلام» برای خریداری:
روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع) یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامهای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «میخواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری».
در یكی از مسافرتها كه «ملیكه» با عدّهای از بانوان همراه امپراطور بود، به لشكر اسلام برخوردند، سپاه روم با سپاه اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، عدهای از زنان از جمله«ملیكه »اسیر مسلمانان شدند، اسیران را بوسیله كشتی از راه رودخانه دجله به بغداد برای فروش آوردند، یكی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود.
تعیین نماینده امام هادی«علیهالسلام» برای خریداری:
روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع) یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامهای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «میخواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری».
بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت میكنم.
امام هادی(ع) فرمود: حال بشنو تا توضیح دهم كه چگونه كنیزی را خریداری میكنی؟
فلان روز از اینجا به طرف بغداد حركت میكنی، سعی كن اوّل صبح فلان روز در كنار پل رودخانة معروف بغداد باشی، وقتی به آنجا رسیدی میبینی چند كشتی كنار آب میآیند تا بار خود را خالی كنند، در این میان میبینی زنانی را كه اسیر كردهاند، از كشتیها پیاده میكنند و به عنوان كنیز در معرض فروش قرار میدهند.
مشتریها میآیند و كنیزها را میخرند و با خود میبرند، همچنان نگاه كن یك وقت میبینی در یكی از این كشتیها «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار میدهد، با اینكه پردهداران میخواهند كنیزان را به خریداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نمیدهد، حجاب و عفّت خود را حفظ میكند، او دو لباس حریر پوشیده و یك لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد.
خریداران متوجّه او میشوند، و اصرار میكنند كه او را خریداری كنند، او ناراحت می شود و به زبان رومی میگوید :«وای كه حجابم آسیب دید» یكی از خریداران میگوید: من این كنیز را به سیصد دینار خریدارم.
آن دختر به او میگوید: «اگر به اندازة ملك سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم كنیز تو شوم.»
عمرو بن یزید به آن دختر میگوید: چارهای نیست، باید تو را فروخت.
او میگوید: شتاب نكن، آن خریداری كه من میخواهم پیدا میشود، مگر نه این است كه معامله باید از روی رضایت باشد.
در این موقع نزد «عمر بن یزید» برو؛ بگو نامهای برای این بانو دارم كه به زبان رومی نوشته شده است، این نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضی شد، او را برای صاحب نامه كه اوصاف و نشانههای صاحب نامه در آن نوشته شده، خریداری میكنم، وقتی كه نامه را به او دادی او راضی میشود آنگاه او را خریداری كن و به اینجا بیاور.
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
🍃
🦋🍃 @takhopda ✨
🔴#داستان_ازدواج_امام_حسن_عسکری (ع) با شاهزاده روم:
💎قسمت چهارم:
«ملیكه» وقتی كه همراه عدّهای از بانوان اسیر شد، برای اینكه كسی او را نشناسد، خود را نرگس نامید (كه تلفّظ عربیاش همان نرجس است)
بشر بن سلیمان طبق پیشنهاد امام هادی«علیهالسلام» همان روز معین به بغداد آمد، صبح زود كنار پل بغداد رفت، دید كشتیها رسیدند، و كنیزها را در معرض فروش قرار دادند، در این هنگام كنیزی را دید كه دارای آن اوصافی است كه امام هادی«علیهالسلام» فرموده بود، خریداران اصرار دارند كه او را بخرند، ولی او مایل نیست كنیز آنها شود.
بُشر جلو آمد و با اجازة فروشنده، نامة امام هادی«علیهالسلام» را به «نرجس» داد، نرجس تا آن را گشود و خواند، بیاختیار منقلب شد و اشك در چشمانش حلقه زد، در حالی كه گریة شوق گلویش را گرفته بود به صاحبش عمرو بن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش، و اصرار و تأكید كرد كه مرا حتماً به صاحب این نامه بفروش.
عمرو بن یزید، گفت: بسیار خوب، مانعی ندارد، آنگاه در مورد قیمت او با بُشر بن سلیمان صبحت كرد، او به همان مقدار پولی كه در همیان بود و امام هادی«علیهالسلام» فرستاده بود، راضی شد.
بُشر میگوید: همیان را دادم و كنیز را خریدم و با او از آنجا حركت كردیم. او همواره نامه را بیرون میآورد و میبوسید و به چشم میكشید، من از روی تعجب گفتم تو كه هنوز صاحب نامه را نمیشناسی چرا این قدر نامه را میبوسی؟
گفت: «معرفت و شناخت تو اندك است، اگر پیامبر «صلی الله علیه و آله» و جانشینان آنان را میشناختی چنین نمیگفتی!»
آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر برای من بیان كرد، من به پاكی و شخصیت معنوی و فكر بلند و عالی حضرت نرجس«علیها السلام» پی بردم، و از آن پس بیشتر احترامش كردم تا رسیدیم، به سامّرا، و او را به حضور امام هادی علیهالسلام بردم.
در این وقت امام هادی(ع) به او خوش آمد گفت، و احوالپرسی كرد، و سپس خواهر حكیمه خاتون را خبر كرد، و به او فرمود: این است آن بانوی محترمهای كه در انتظار او بودی، حكیمه او را در آغوش گرفت، و خوش آمد و تبریك به او گفت،
امام هادی«علیهالسلام» به او فرمود: «عزّت اسلام و ذلّت نصرانیت را چگونه دیدی؟» او عرض كرد: «چگونه چیزی را بیان كنم كه شما بهتر از من میدانید.»
سپس امام هادی علیهالسلام به خواهرش حكیمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن، و مادر مهدی آل محمد(ص) خواهد بود.
مژده امام هادی«علیهالسلام» به نرجس«علیها السلام»:
امام هادی «علیهالسلام» به «نرجس» رو كرد و گفت:
«مژده باد تو را به فرزندی كه سراسر جهان را با نور حكومتش پر از عدالت و دادگری كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.»
خواهر امام هادی«علیهالسلام» حكیمه، او را به عنوان سیده (خانم) میخواند. آن بانوی با سعادت در سال 261 هجری و به روایتی قبل از شهادت امام حسن عسكری«علیهالسلام» از دنیا رفت، قبر شریفش در سامّرا كنار قبر منوّر امام حسن عسكری «علیهالسلام» است.
این است لیاقت و استعداد یك زن كه شخصیتش به جایی میرسد كه قائم آل محمد«علیهالسلام» منجی جهان بشریت، از دامن پاك او برمیخیزد.
📗منبع: کتاب زنان مردآفرین - محمد مهدی اشتهاردی
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
قسمت اول...
♥️ فضائل امام علی علیه السلام
1-نبی اکرم صلی علی الله علیه وآله
خداوند متعال برای برادرم، علی بن ابی طالب، فضائلی قرار داده که جز خدا نمیتواند آنها را شمارش کند؛
هرکس یکی از فضائل او را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانهای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار می کنند؛
هر کس به فضیلتی از فضائل علی گوش دهد، خداوند گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، میبخشد؛
و هر کس به نوشتهای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است،خداوند گناهانی را که بیننده آن فضیلت با چشمانش مرتکب شده میبخشد.
بحار؛ ج۳۸،ص۱۹۶
۲-فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مى گويد: چندين ماه كه از حمل من مى گذشت، وقتى نزديك بدنيا آمدن على عليه السلام شدم از کنار هر سنگ و كلوخ و درختى كه عبور مى كردم مى شنيدم كه به من مى گفتند:
﴿هَنيئالَك يافاطِمه، بِما خصك الله مِنَ الفَضلِ وَالكرامَة بِحَملك بِالاِمامِ الكَريم﴾
اى فاطمه گوارايت باد، آنچه از فضل و كرامت، كه خدايت بدان اختصاص داده، بخاطر آنكه تو حامل امام كريم هستى.
على عليه السلام، وليدالكعبه، ص۳۰
3-پيامبراكرم صلی الله علیه وآله به اميرمؤمنان(علیه السلام) فرمود:
علیجان؛ خداوند تبارك و تعالى به من فرمود: اى محمد؛ على را با همه انبياء به طور پنهانى و با تو به طور علنى و آشكار همراه نمودم.
أنوار النعمانية جلد۱، صفحه ۳۰
امام صادق علیه السلام در مورد قامت و زیبایی امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند:
۴_قامتی میانه، چشمانی دُرشت و در غایت سیاهی، صورتی چون بدر تمام ماه، بدنی تنومند،
بین دو شانهٔ مبارک فراخ و استخوانهای شانه قوی، عضلات ساعد و بازوی شریف قوی و درهم پیچیده، کف دستها محکم و کمی خشن، گردن مبارک چون شمش نقره سفید، بلند پیشانی، محاسن پرپشت، رنگ محاسن و موی سر مبارک سفید «زیرا بعد از شهادت حضرتزهرا سلاماللهعلیها خضاب نمیکردند»، رنگ رخسار سفید آمیخته به سرخی،
ساق پاهای استوار و محکم، شکم مبارک بسیار کوچک چنانچه رسولخدا صلیاللهعلیهوآله وسلم حضرتصادق صلواتاللهعلیه فرمودند:
مَثل عَلی و مَهدی، چونان صالح است که شکمش از زهد به پشت چسبیده بود.
استخوانهای محکم و درشت، بدن شریف سپید و نورانی، شجاع و چونان شیر بیشه و مهربان و لطیف و پیوسته با تبسم.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
هر که میخواهد جمال و زیبایی یوسف، سخاوت ابراهیم، شکوه سلیمان و قدرت داوود را بنگرد به «علي» نظر کند
جدم عبدمناف قمربطحاء بود و علی از او و یوسف و تمام زیبا رویان زیباتر است.
و فرمود: پس هر که میخواهد خدا را ببیند، نظر کند بر وجه علی بن ابیطالب.
بحارالانوار، مجلسی، مدینةالمعاجز، بحرانی امالی صدوق، شمائل امیرالمومنین صلواتاللهعلیه، ینابیع الموده،مناقب، مشارقالانوار الیقین.
۵-امام صادق علیه السلام فرمودند:
همانا امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه در یک آن و لحظه هجده هزار عالم را سیر می کند در حالی که از جایش برنخواسته بنابراین سیر او در آن عوالم در حالی است که در جای خود نشسته است.
طوالع الانوار ۱/۲۲۳
🌹انتشار این پست صدقه جاریه است
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚آثار دنیوی و اخروی نفرین کردن!
نفرین تنها یک واکنش بی تأثیر و حرف الکی نیست،
بلکه واکنشی است با آثار و تبعات سخت که شخص باید مواظب باشد گرفتار آن نشود.
حضرت علی علیه السلام میفرماید:
”از نفرین مظلوم بترسید که وی حق خویش را از خدا درخواست میکند و خداوند کسی را از حقش باز نمیدارد.”
البته لعن یا نفرین بر برادران و خواهران مؤمن و به طور کلی زبان گشودن به نفرین و لعن، امری مذموم است و جز در موارد استثنا از این امر به شدت پرهیز داده شده است!
نفرین در صورتی تاثیر دارد که اولا بر حق باشد. شخصی که به دیگران نفرین می کند، اگر به ناحق باشد، تأثیری در زندگی فرد نفرین شده ندارد،
اما حتی اگر نفرین به حق باشد، تا خداوند مصلحت نداند، اثر نخواهد کرد.
نفرین را خداوند آن گونه که صلاح میداند، اجابت میکند، نه آن طور که نفرین کننده دلش میخواهد، چون گاهی ممکن است به خاطر یک مسئله جزئی و کوچک، شدیدترین نفرین علیه کسی صورت گیرد!
بدیهی است خدای عادل و عالم و حکیم، به اندازه آنچه حق است، نفرین را اجابت میکند، نه بیشتر.
در فرهنگ اسلام عفو و بخشش بر غضب و انتقام خصوصا نسبت به مؤمنین و نزدیکان ترجیح داده شده است.
در عفو لذتی است که در انتقام نیست، همان گونه که رحمت الهی برغضبش سبقت دارد (سبقت رحمته غضبه).
كسى كه ظلم میكند چه بسا در همین دنیا كیفر آن را ببیند.
ثانیاً؛ دیدن كیفر و جزاى بعضى از گناهان در این دنیا، ممكن نیست. مثلاً كسانى كه افراد زیادى را در جنگها و یا بمبارانهاى اتمى و شیمیایى كشته اند، چگونه میتوان آنان را به كیفر واقعى اعمالشان رساند؟
توضیح اینکه:
خداوند نسبت به بنده اش مهربان است تا آخرین مرحله به انسان فرصت میدهد برای توبه و هرگز مانند جباران فوراً اقدام به انتقام نمیکند.
📚میزان الحكمه، جلد 7، ص 3375 ر،ک:میزان الحکمة، محمدمحمدی ری شهری، ج 5، ص 616
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از کوتاه و شنیدنی
سخنان مهم.mp3
2.65M
#نیایش صبحگاهی
#بــــارالهــا
ما را به نور الهي راهنمایی بفرما
و مسير سبز انسان بودن را نشانمان ده
قدمهايمان را استوار و ايمانمان را
فزونی بخش
مهــربــانــا
ما را قلبی گشاده و پاك ببخش ...
تا با همه كس و همه چيز با عشق
و احترام روبرو شویم و دیگران را از
خود جدا ندانیم... آمین
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
چرا در دنیا همواره با مشکلات و سختیها مواجه هستیم؟
دنیا خوابگاه، عشرت کده و ... نیست، دنیا میدان رشد است و انسان باید در این میدان با سختیها مبارزه کند تا خود به رشد کمال برسد
خاصیت این جهان مادی براساس همین قوانین طبیعی، سختیها و مشکلات است و نباید توقع آسودگی و راحتی داشت بلکه در این راه ناهموار با توکل به خدا پیش رفت.
#مسئله
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!!
من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم
بُهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
جرعهای از دریا
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
خدای تعالی وحی فرستاد به حضرت داوود (ع) که مرا در دل بندگانم، دوست گردان. گفت: چگونه دوست گردانم؟
گفت: فضل و نعمت من به یاد ایشان آر که از من جز نیکویی ندیده اند.
و وحی فرستاد به حضرت یعقوب (ع) که دانی چرا حضرت یوسف (ع) را چندین سال از تو جدا کردم؟گفت نمی دانم.
وحی آمد از آن که گفتی ترسم که گرگ، وی را بخورد.
ای یعقوب، چرا از گرگ ترسیدی و به من امید نداشتی و از غفلت برادران وی بیندیشیدی و از حفظ من نیندیشیدی؟
و یکی از پیامبران به قوم خود گفت اگر شما آنچه من می دانم بدانید، بسیار بگویید و اندک بخندید و به صحرا شوید و دست بر سینه زنید و زاری کنید.
پس جبرئیل بیامد و گفت خدای تعالی می گوید چرا بندگان مرا ناامید می کنی از رحمت من؟
پس آن پیامبر بیرون آمد و مردم را امیدهایی نیکو داد از فضل خدای تعالی.
#کیمیایسعادت
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
شما در مسیر زندگی همان چیزی را خواهید دید
که عمیقاً به آن باور داشته باشید...
اگر باور داشته باشید مردم خوب هستند،
همه جهان با شما خوب خواهند شد....
اگر باور داشته باشید همه مردم بد هستند،
جهان با شما بد خواهد شد....
اگر باور کنید عشق وجود ندارد،
یک زندگی خشک و بدون عشق را خواهید دید که در آن فقط محاسبات ریاضی حکم فرماست.
اگر باور کنید که عشق وجود دارد،
آنرا عمیقاً تجربه خواهید کرد...
همه چیز به باورهای شما وابسته است..
زندگی دقیقا همان چیزی را به شما نشان خواهد داد که شما میخواهید....
این، بزرگترین راز جهان خلقت است..
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#ذکر_عفت_ساجده
محمد عوفی در جوامع الحکایات مینویسد، فردی به نام برقعی شورش کرد و با عدهای سیاهپوست بر مردم بصره حاکم شد.
از ترس او زنان و دختران از خانه بیرون نمیآمدند چون اگر زنگیها ( سیاهپوستان) هر دختری را میدیدند بر او تجاوز میکردند.
دختری زیباروی و عفیفه به نام ساجده را پدر سارباناش در بیابان مریض شد و چون برادری نداشت، مجبور شد برای درمان پدر به بیابان رود. لباس مردانه پوشید و از خانه خارج شد.
سوار شتر در بیابان میرفت که یکی از این سیاهان به طلب آب نزد او آمد. آب را ساجده داد ولی سخن نگفت و این امر شک آن وحشی را برانگیخت. حجاب از سرش برداشت و داستان را فهمید.
دوستان خود را صدا کرد، تا بعد از او از ساجده کامروا شوند. ساجده گفت: اگر ناموس مرا به من ببخشید من یک هدیهای به شما میدهم که هیچکس نداده است. گفتند چیست؟
گفت من ذکری به شما یاد میدهم که اگر بخوانید، ضربت هیچ شمشیری در شما اثر نکند. سیاهان تعجب کردند و گفتند: بیاموز تا ما کنار رویم. یکی از سیاهان گفت: ما از کجا دانیم که این ذکر درست است؟ ساجده گفت: من میگویم و در من امتحان کنید. پذیرفتند.
ساجده آن ذکر را زیر زبان گفت و شمشیر بر گردنش فرود آوردند و در همان لحظه گردنش از تن جدا شد.
سیاهان فهمیدند که ذکری در کار نبود، هدف ساجده آن بود که بدون آن که بیعفت شود، پاک بمیرد و از دنیا برود. و تمام اینها نقشهای بیش نبود. مدتها مزار این زن پاک دامن در بیابان بصره زیارتگاه بود.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
🌸🍃🌸🍃
#برکت
برکت به معنی، خیری بیپایانی است که توسط خدا به انسان میرسد.
وقتی پولی میگیریم و میگوییم خدا بدهد برکت، یعنی مبلغ آن مهم نیست، مهم، خیر بیپایان آن است که از خدا انتظار آن را داریم.
عمر با برکت یعنی، عمری که خیر بیپایان داشته باشد. یعنی انسان بهجای عمر طولانی و بدون خیر، عمرش هرچند کوتاه شد، دارای خیر برای مردم و دیگران داشته باشد. مانند عالمی که کتابی مینویسد. یا فرد خیری موسسه خیریهای را بنیان مینهد.
در عروسی میگوییم، مبارک است یعنی، این خیر و شادی پایان نگیرد و همیشه عروس و داماد کنار هم شاد باشند.
از کتاب قاموس قرآن. سید علی اکبر قریشی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨